به گزارش خبرنگار ایمنا، طی یادداشتی که امین خیامباشی، مدیر دفتر مطالعات فرهنگ عامه اصفهان در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«صحبت درباره شب یلدا را از منظری شخصی آغاز میکنم. برای من سالها است این شب خاطرهانگیز، یادآور یک منظومه ادبی، حماسی و زیبا است. منظومهای که در سالهای دور بخشی از کتب درسی مدارس قدیم بوده و هنوز برخی از میانسالان آن را از کودکی از بر دارند، منظومه «آرش کمانگیر» از سیاوش کسرایی سروده سال ۱۳۳۸ است.
شروع این منظومه چنین است:
برف میبارد؛
برف میبارد به روی خار و خاراسنگ
کوهها خاموش،
درهها دلتنگ؛
راهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ
و پس از این تصویرسازی ساده و اثرگذار از شب سرد زمستانی، شاعر در نقش راوی از پیدا کردن کلبهای روشن در دل سوز و سرمای دشت و قصهگویی عمونوروز برای فرزندان خود روایت میکند. قصهای که دیباچه آن بیانگر زیبایی زندگی با لذت بردن از دلخوشیهای در دسترس فراوان و افروختن آتش امید در آتشدان آن است.
داستان و قصه و نقل، امید و دلگرمی و روشن ساختن تاریکی و سردی شب بلند به آتش هیمه، همه عناصر نمادین و یادآور «شب یلدا» است. اگر در اینترنت به جستوجوی این واژه بپردازید، در صفحات متعددی اطلاعات مشابهی درباره ریشه اسطورهای، باستانی و تاریخی این آئین دیرپا را خواهید یافت. از ریشه داشتن این رسم در دین میتراییسم یا مهرپرستی که به قبل از دین زرشت و یگانهپرستی ایرانیان برمیگردد و نام سفرهای که در این شب گسترده میگشته و میوهها و آجیل و غذاهای تشکیلدهنده آن و برگرفته شدن تاریخ فرضی میلاد حضرت عیسی مسیح از آئین میتراییسم در این شب که مسیحیان او را چون مهر منشأ نور و نجات میدانند و واژه یلدا برگرفته از میلاد مهر یا حضرت عیسی است تا اینکه ایرانیان از هول و هراس سایه انداختن تاریکی اهریمنی این بلندترین شب سال بر تمام سال و روزگارشان این شب را زنده میداشتهاند و پدران ریشسپید و مادران گیسوسپید با نقل قصهها و حماسهها، فرزندان و نوهها را بیدار نگه میداشتند تا سپیده سر زند و روشنای آفتاب بام و در را نورانی سازد و نیز آئینهای ویژه این شهر در شهرها و روستاهای مختلف این مرزوبوم از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب.
جالب است بدانید که به مقالهای پژوهشی برخوردم که نگارنده آن با استنادات و استدلالهایی از منابع علمی و تاریخی، تقریباً همه موارد فوق را رد نموده و آئین شب یلدا را درواقع همان «آذر جشن» تقویم ایرانیان باستان معرفی کرده است و ارتباط آن را با آئین مهر و میلاد حضرت مسیح، منتفی میداند. اما گذشته از همه این بحثهای بیپایان که در جای خود لازم و ارزشمند هستند، قصد من پرداختن به گوشههایی از کارکردهای مهم اجتماعی و فرهنگی این رسم و رفتار زیباست.
شب یلدا بهعنوان یک پدیده فرهنگی و رسم اجتماعی دیرین، نقطه عطف چند هنجار پراثر است که پرداختن به آن را واجد ارزش میکند. فراهم آوردن میوه و آجیل و غذا و کارکرد اقتصادی آن و نقش تاریخی آن در شکستن رکود زمستانی بازار کسبه، دورهم جمع شدن خانوادهها و خاندانها و تازه کردن دیدارها و کارکردهای آن مانند اطلاع یافتن از مشکلات یکدیگر و تشریک مساعی در حل گرفتاریهای یکدیگر، روشن کردن چشمان منتظر سالمندان تنها مانده و گرم کردن دل آنان به ادامه حیات و خوشحال شدنشان از دیدن نشو و نما و سعادتمندی فرزندان و نوههایشان و آشنایی بیشتر خاندانها با یکدیگر در رسومی مانند هدیه بردن برای نوعروسان که گاهی دو بار تکرار میشود، یکبار توسط داماد و خانوادهاش برای نوعروسی که هنوز میهمانخانه پدر است و سال بعد توسط خانواده عروس برای عروس و دامادی که به خانه بخت رفتهاند و هم سقف و روزگار شدهاند و در کنار همه اینها زدودن زنگار دلتنگی و غصه و افسردگی از دل، به مدد دیدار خویشاوندان و لحظاتی به خوشی گذراندن در کنار آنان.
نقل داستانهای کهن و افسانههای حکمتآموز از زبان بزرگان خانواده، چاره کارها از دیوان خواجه حافظ خواستن به برکت دستان بزرگتر خاندان و گوش سپردن به زمزمه گرم او که بخواند:
معاشران گره از زلف یار بازکنید / شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند / وانیکاد بخوانید و در فراز کنید
جمعکردن این تعداد از هنجارهای ارزشمند در یک رسم سالانه و در میانه فصل سرد و رخوتانگیز سال، حکایت از هوشمندی عمیق ایرانیان دارد. و هر قوم به شیوه خود بر زیباییهای این آئین غنی افزوده است. بهعنوانمثال اگر خانوادهای در اصفهان در این شب ویژه، میهمانان زیادی را پذیرا بود، با پخت غذاهای خوش عطر و طعم و درعینحال کمهزینه سنتی اصفهان مانند ماش پلو و کباب شامی و قیمهریزه مشتی ترش و شیرین و ترشیهای خانگی، سفرهای زیبا میگستراند و شرمنده میهمانانش نمیشد و از حسن همجواری با مهاجران بختیاری، شاهنامهخوانی و حضور نقالان شاهنامهخوان در خانهها و قهوهخانهها و جمعهای اصفهان هم رواج یافته بود که هنوز هم در برخی محافل فرهنگی بهجای خود باقی است.
در سالهای گذشته، کابوس سرایت مرگآفرین کرونا، مانعی سخت و سنگین بر راه برگزاری تمام آئینهای جمعی، چه ملی و چه مذهبی نهاد و آسیب بزرگی را بر جامعه وارد ساخت و مشکلات اقتصادی خواهناخواه مزید بر آن علت شدهاند. پس چاره در بازگشت از راه نادرست و پرهیز از رسیدن به مقصد نامعلوم است.
امسال باید دوباره بیاموزیم که با کاستن از هزینههای غیرلازم و اضافی، دورهم بودن وزنده نگاهداشتن هویت ملیمان را آسان کنیم. یلدا فرصتی است برای دوباره گردهم آمدن، از درد دل یکدیگر آگاه شدن و درس زندگی و حکمت دیرین از قصههای سربسته پیران روشندل آموختن.
در شهرهای بزرگ خانوادههای جوان مهاجر ممکن است از زادبوم خود دورمانده باشند و از دیدار پدر و مادر سالمند خود محروم، اما چه نیکو است اگر سالمندان تنهای همجوار در ساختمان و محل خود را در این شب دیدار کنند و میهمان محفل خود سازند و خاطرات شیرین آنان را به گوش جان بشنوند. یلدا فرصتی است که کودکان و نوجوانان بدانند دور از شتاب سرسامآور فناوریهای روز و رسانهها و بازیهای تصویری، چه شنیدنیها و آموختنیها و دانستنیهایی در یکقدمیشان در حال فراموششدن و نابودی است.
بازمیگردم به نقل آغازین سخن، داستان آرش کمانگیر بهویژه در روایت هنرمندانه سیاوش کسرایی آموزههای بسیاری را به مخاطب نوجوان و جوان خود القا میکند. برآمدن قهرمانی رادمرد و پهلوان از دل جامعه خسته و افسرده و ناامید اما در جوشوخروش و نمایندگی ملت با پرتاب تیری که جان خود را در آن مینهد و با همه نفرتش از مرگ، جان دادن درراه حفظ مرزهای میهن و فراخی روزگار مردمان این سرزمین را آرزو و افتخار میشمرد، همه و همه درسهایی هستند که کودکان پیشین میآموختند و کودکان و نوجوانان امروز هم باید بیاموزند. برماست که نگذاریم هویت ایرانی که با همین رسوم دیرین زنده مانده، دستخوش گزند و فروپاشی شود. کافی است هشیار باشیم و چارهسازیم؛ این گنجینه خود چارهها را به ما ارزانی میدارد اگر بازش گشاییم که فرمود: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم / دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم.»
نظر شما