کنترل اجباری؛ بُعد عاطفی خشونت خانگی

کنترل اجباری که بیشتر در پوشش و به بهانه علاقه و مراقبت فرد اعمال‌کننده آن به طرف مقابل مخفی می‌ماند، بعد عاطفی خشونت خانگی و دارای آسیب‌های روانی بلندمدت و حتی دائمی است.

به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، زنان و مردان هر دو می‌توانند قربانی خشونت‌های خانگی باشند. آزار و اذیت‌های خانگی همیشه فیزیکی نیست و در بسیاری از موارد می‌تواند شامل آزارهایی روانی و عاطفی با استفاده از کنترل‌گری باشد که شخصیت یک فرد را از وی سلب می‌کند. این اقدام با بهره‌گیری از تاکتیک‌های گوناگون انجام می‌گیرد که از سوی یک فرد آزارگر بر یک فرد قربانی اعمال می‌شود و وی را قانع به پیروی می‌کند تا جایی که به‌مرور زمان قربانی شخصیت مستقل خود را از دست می‌دهد. به این اقدام فرد آزارگر کنترل اجباری گفته می‌شود.

کنترل اجباری چیست؟

کنترل اجباری یک عمل یا الگوی مداوم از رفتارهای کنترلی، اجباری و تهدیدآمیز شامل تمام یا تعدادی از اشکال آزارهای خانگی از جمله عاطفی، فیزیکی، مالی و جنسی است که شامل اعمالی هم‌چون حمله، تهدید، تحقیر و ارعاب یا سایر سوءاستفاده‌ها می‌شود که برای آسیب رساندن، مجازات یا ترساندن فرد مقابل که به وی قربانی گفته می‌شود مورد استفاده قرار می‌گیرد.

این رفتار کنترلی به‌گونه‌ای طراحی شده است که با جداسازی فرد از حمایت، استثمار، سلب استقلال و تنظیم رفتار روزمره، وی را وابسته و ناتوان می‌کند. کنترل اجباری که توسط بیش‌از ۹۵ درصد از قربانیان خشونت خانگی تجربه می‌شود تأثیری جدی بر روحیه و روان فرد قربانی می‌گذارد و به سلامت جسمی و عاطفی وی آسیب می‌رساند. تأثیر سوء‌استفاده‌های عاطفی در طول زمان از بین نمی‌رود و افرادی که آن را تجربه می‌کنند باید به همان شیوه با آن برخورد کنند که در مورد آزار جسمی عمل می‌کنند. به این معنا که اگر به آن توجهی نشود هر روز بدتر می‌شود و درست مانند خشونت فیزیکی آثار آن می‌تواند تا آخر عمر باقی بماند.

تشخیص کنترل اجباری با نگاهی از بیرون به یک رابطه بسیار دشوار است اما می‌توان آن را از روی تغییر روال زندگی، رها کردن کار یا تفریحات همیشگی، قطع رابطه با خانواده یا دوستان و مواردی از این قبیل شناسایی کرد. رفتارهای دو طرف درگیر در کنترل اجباری (آزارگر و قربانی) هر روز بدتر می‌شود و تکرار سوءاستفاده توسط آزارگر به‌مرور توسط قربانی حالتی عادی تلقی شود و عزت نفس وی را پایین می‌آورد تا جایی‌که وی را از دیدن واقعیت بازمی‌دارد و فرد قربانی خود را ملزم به پیروی از فرد آزارگر می‌بیند.

کنترل اجباری؛ بُعد عاطفی خشونت خانگی

کنترل اجباری در انگلستان، اسکاتلند، ایرلند و ولز یک جرم کیفری تلقی می‌شود؛ چراکه با ایجاد زنجیرهای نامرئی و احساس ترس، تمام عناصر زندگی فرد قربانی را فرا می‌گیرد و از طریق سلب آزادی و کاهش توانایی وی برای اقدام، حقوق انسانی او را محدود می‌کند. از نظر بسیاری از متخصصان، کنترل اجباری نوعی گروگان‌گیری است که در آن فرد قربانی اسیر یک دنیای غیرواقعی از سردرگمی، تضاد و ترس می‌شود که فرد آزارگر ایجاد کرده است.

قربانیان کنترل اجباری

کنترل اجباری در اکثر موارد در زمینه شریک احساسی رخ می‌دهد و شامل رفتارهای توهین‌آمیزی همچون سوءاستفاده از فناوری با اقداماتی از جمله نصب ردیاب تلفن همراه، کنترل استفاده از رسانه‌های اجتماعی، نظارت بر استفاده از تلفن، ارسال رگباری پیام‌های همراه، همچنین اِعمال رفتارهای نظارتی، تهدید، جداسازی از سایرین، محرومیت از دسترسی به حمایت اطرافیان، خشونت فیزیکی و اجبار در رابطه و تجاوز می‌شود.

مطالعات نشان می‌دهد که زنان به‌مراتب بیشتر از مردان قربانی آزارهایی شامل تحقیر مداوم و تهدیدهای ناخوشایند می‌شوند که دو عنصر کلیدی کنترل اجباری به‌شمارمی‌رود. علاوه بر این زنان بیشترین میزان جداسازی (محدود شدن از برقراری تماس یا حبس فیزیکی) و آسیب به اموال را تجربه می‌کنند که خشونت نمادین و همچنین ابزار کنترل مالی و سوءاستفاده محسوب می‌شود.

علاوه بر این مشخص شده است احتمال این‌که افراد جوان‌تر نسبت به افراد مسن‌تر مورد آزار عاطفی قرار گیرند، بیشتر است و خطر کلی آزار عاطفی مردان ممکن است به‌دنبال تغییر نقش‌های جنسیتی مانند مردان به‌عنوان خانه‌دار و زنان به‌عنوان نان‌آور خانه در حال تغییر باشد. با این حال کنترل اجباری تنها از سوی یک شریک احساسی آزارگر به فرد قربانی تحمیل نمی‌شود و در خانواده‌ها و با اعمال قدرت بر کودکان نیز قابل مشاهده است.

در کنار سایر آسیب‌های وارد شده به کودکان در یک خانواده، حتی دختری که تربیت شده است برای شاد کردن دیگران فداکاری کند یا با این عقیده رشد کرده است که مسئول برآوردن نیازهای اطرافیان باشد یا پسری که تحت استثمار روانی والدین برای برآوردن خواسته‌های آن‌ها صرف‌نظر از خواسته خود پرورش یافته است نیز از قربانیان کنترل اجباری به‌شمار می‌روند.

اثرات ناشی از کنترل اجباری عبارت از احساس بی‌ارزشی، عزت نفس پایین، ناتوانی از اعتماد کردن، اضطراب، افسردگی، مشکلات گوارشی، بی‌خوابی، سردردهای مزمن و افکار یا تلاش برای خودکشی است.

تاکتیک‌های کنترل اجباری

کنترل اجباری اشکال مختلفی دارد که همین امر تشخیص آن را بسیار دشوار می‌کند. این عمل شامل اقداماتی برای گرفتن احساس شخص بودن هر فرد است و در کنار آزارهای جسمی و عاطفی شامل اعمالی هم‌چون به‌کار بردن اقداماتی برای جداسازی فرد از اجتماع، ایجاد احساس گناه برای گذراندن وقت با خانواده یا دوستان، محروم کردن فرد قربانی از نیازهای اولیه‌ای همچون غذا یا خواب، بازجویی از فرد در مورد کارهایی که انجام می‌دهد یا کنترل مداوم وی در مورد مکانی که به آن مراجعه کرده است یا افرادی که با آن‌ها معاشرت دارد، محدود کردن دسترسی قربانی به منابع مالی و سایر استراتژی‌های سوءاستفاده می‌شود.

کنترل اجباری؛ بُعد عاطفی خشونت خانگی

فرد آزارگر در کنترل اجباری همچنین با تحقیر، ناسزا گرفتن، آزار کلامی، تهدید به خشونت علیه فرد یا عزیزان وی، تهمت زدن، آسیب رساندن به اموال، لغو برنامه‌های از پیش تعیین‌شده، اجبار در برقراری رابطه جنسی، به شک انداختن فرد قربانی در سلامت عقل خود با بهره‌گیری از ابزارهای روانی و مواردی از این قبیل نیز سعی در نابود کردن عزت نفس فرد قربانی دارد.

بخش بزرگی از کنترل اجباری شامل به تردید انداختن قربانی از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن است. در این شرایط آزارگر سعی می‌کند فرد را قانع کند شرایط آن‌طور نیست که به‌نظر می‌رسد یا به آن بدی نیست که وی فکر می‌کند. گاهی نیز فرد آزارگر قربانی را قانع می‌کند تمام این اقدامات برای خود وی و در راستای منفعتش در حال انجام است و مواردی از این قبیل که با مکالماتی خاص و تکرار استفاده از جملاتی متقاعدکننده به‌ویژه بر طبق شناخت موجود از قربانی صورت می‌پذیرد.

پیشگیری از کنترل اجباری

پایان دادن به کنترل اجباری از دوران کودکی آغاز می‌شود. لازم است خانواده‌ها فرزندان خود را به‌نحوی تربیت کنند که به‌دور از هرگونه خشونت و کنترل با دیگران با مهربانی و احترام رفتار کنند. باید به آن‌ها آموخته شود نیازها و خواسته‌های فردی اهمیت ندارد و آنچه حائز اهمیت است مدیریت ناامیدی و شکست است. خانواده‌ها باید از مسئول ساختن فرزندان خود در قبال احساسات اطرافیان و تشویق آن‌ها به قربانی کردن خود پرهیز کنند و به آن‌ها بیاموزند که هر کس حق دارد احساسات و نظرات خود را داشته باشد. کودکان باید از سنین پایین یاد بگیرند که هیچ اشکالی ندارد اگر همیشه به آنچه که می‌خواهند دست نیابند و جوانان باید فرابگیرند که در پایان یک رابطه بازگشت به عقب و از نو شروع کردن مشکلی ندارد.

کد خبر 620642

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.