«متری شیش و نیم»؛ بیان روایت‌های پنهان

آسیب‌هایی که روستایی در «متری شیش و نیم» به آن می‌پردازد به اشکال مختلف می‌تواند سرباز کند؛ گاهی با تولد ناصر خاکزادها، گاهی با اعتراضات و طغیان‌های اجتماعی و سیاسی و گاهی با سرریز شدن خشم و اعتراض. نکته آنجا است که وقتی سرریز خشم و اعتراض و سرخوردگی به نهایت میزان خود برسد، سیلابی جاری می‌شود.

به گزارش ایمنا، در یادداشتی که علیرضا مهاجرانی، منتقد سینما در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:

«مسئله سعید روستایی در متری شیش و نیم فریاد اعتراضی علیه فقر و تبعیض و صداهای شنیده نشده و سرکوب شده است. ماجرای آسیب‌های مربوط به مواد مخدر و چه و چه تنها لایه رویین این اثر روستایی است و اصل ماجرا فریاد بر سر نگاه سطحی نسبت به آسیب‌های اجتماعی و نارضایتی‌ها است. روستایی در «متری شیش و نیم» نه با پلیس کاری دارد و نه با خلافکارش.

مسئله اصلی روستایی پسر بچه‌ای است که در سکانس وداع «ناصر خاکزاد» (نوید محمدزاده) به درخواست او تکنیک‌های مربوط ژیمناستیکی که فراگرفته است را اجرا می‌کند. مسئله روستایی مربوط به نگاه پر از غم و بغضی است که ناصر به پدر و مادر پیرش، به دختران و پسران خانواده و آینده‌ای که پیش روی آن‌ها قرار می‌گیرد است. سوال اینجا است که آیا فیلم جانب ناصر و بزهکاری‌هایش را می‌گیرد؟ پاسخ شفاف این است که خیر. آیا میان فیلمساز و سرگذشت ناصر همدلی و درکی در کار است؟ بله. تفاوت فاحشی میان این دو رویکرد وجود دارد.

از یک‌سو فیلم بر این باور است که ناصر و تمام دار و دسته‌اش باید به سزای عملی که انجام داده‌اند برسند؛ چرا که بر کسی پوشیده نیست که ناصر برای رسیدن به تمول و فرار از طبقه‌ای که در آن زیسته و بزرگ شده، و برای واکنش نشان دادن به ناکامی‌ها و تبغیض‌ها و سرخوردگی‌ها، دست به اقداماتی زده که موجبات تباهی و نابودی و حتی افت طبقه اجتماعی بسیاری دیگر از مردم را در پی داشته است. پس بی‌شک ناصر برای بالا رفتن خودش بسیاری را به واسطه اعتیاد به مصرف مواد پایین کشیده است؛ اما از سوی دیگر آیا ناصر خاکزاد به شکل مادرزاد خلافکار بوده است؟

اطلاعاتی که فیلم در مورد گذشته ناصر و سر و شکل اقتصادی و فرهنگی خانواده‌شان و البته آسیب‌ها و سرخوردگی‌هایی که تجربه کرده است، در کنار توجه ویژه او به خانواده و البته دفاع از حق کودکان، تاییدی است بر این اصل که ناصر مسیر اشتباهی را برای رهایی از کودکی سخت و پر عقده‌اش طی کرده اما هنوز رگه‌هایی از اخلاق در او زنده است. مسئله اصلی ناصر که در بزنگاه‌های مختلف فیلم بروز پیدا می‌کند، سرنوشت کودکانی است که ناخواسته در اتمسفری تباه و پر آسیب زاده می‌شوند و رشد می‌کنند و بی‌آنکه خواسته باشند، مقدمات حرکت به سمت بزه و خلافکاری در آن‌ها شکل داده می‌شود.

ناصر به طرز شفافی از چیزی که هست ناراضی است. حتی دقایقی پیش از دستگیری بی‌آنکه بداند لو رفته است، به دلیل فشارهایی که تجربه می‌کند، دست به خودکشی زده است. پس با این زمینه حسی و عاطفی و احساس عمیق گناه و شکستی که می‌کند، در تلاش است تا بچه‌های دیگر دچار آسیب‌هایی که او درگیرش بوده نشوند و ناصر خاکزادهای بعدی به شکلی خودکار تربیت و ایجاد نشوند.

عمده‌ترین لحظات حسی ناصر مربوط به مواجهه او با کودکان است. یکی پسر بچه در بازداشتگاه که پدرش او را به گردن گرفتن جرم تشویق می‌کند. دیگری جایی که از کشته شدن فرزند افسر آگاهی حین گروگان‌گیری آگاه می‌شود و تلاشی که می‌کند تا «رضا ژاپنی» که قاتل اصلی است را لو دهد تا انگ بچه‌کشی به او نخورد.

مهم‌تر از همه لحظه وداع با خانواده است که به تماشای حرکات آکروباتیک پسر بچه می‌نشیند. ناصر مسیر غلطی را انتخاب کرده و به ته آن رسیده و حالا همه تلاشش تبدیل نشدن باقی بچه‌های در معرض آسیب به کسی مثل خودش است. این البته یکی از رگه‌های اصلی نگاه سعید روستایی در فیلم است که در شیوه نگاهش به رفتار پلیس و قاضی و قانون با بزه هم جاری است.

در همین راستا سوال دیگری قابل طرح است و آن اینکه آیا با دستگیری و اعدام ناصر ریشه اعتیاد، بزه و تباهی در اجتماع خشکانده می‌شود؟ پاسخ آن است که اهمیت دستگیری و حذف عوامل بیرونی را نمی‌توان کتمان کرد، اما این همه به مثابه یک مسکن عمل می‌کند و درمان اصولی و اساسی تومور سرطانی نیست. سکانس نهایی فیلم و مواجه شدن «صمد» (پیمان معادی) با پیرمرد معتاد در خیابان گواهی بر این مدعا است. ناصر حذف شده اما بسترهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تولیدکننده آسیب همچنان پابرجا است.

اگر ناصر را اعدام کنیم و همه دار و ندارش را بگیریم، «وحید» به عنوان برادر کوچکتر ناصر، وارد عرصه تولید و فروش و توزیع مواد مخدر می‌شود. اصل ماجرای فیلم اعتراضی است به بسترهای غلط و دردناک فرهنگی و اقتصادی به اختلاف طبقانی به شیوه‌های دم‌دستی و مقطعی برخورد و مواجهه با آسیب‌ها و طغیان‌های اجتماعی. اصل ماجرا آن است که با کتمان کردن زخم، درمان زخم رقم نمی‌خورد.

زخم ریشه در آسیبی عمیق‌تر دارد و از جای دیگری از بدن اجتماع بیرون می‌زند. آسیب‌هایی که روستایی در «متری شیش و نیم» به آن می‌پردازد به اشکال مختلف می‌تواند سرباز کند. گاهی با تولد ناصر خاکزادها، گاهی با اعتراضات و طغیان‌های اجتماعی و سیاسی و گاهی با سرریز شدن خشم و اعتراض. نکته آنجا است که وقتی سرریز خشم و اعتراض و سرخوردگی به نهایت میزان خودش برسد، سیلابی جاری می‌شود که با دستگیری و زندان و اعدام قابل کنترل نیست و ممکن است که باعث تغییرات و حتی آسیب‌ها و شاید دگردیسی‌های اساسی در سطح یک اجتماع شود. آسیب‌ها و نارضایتی‌هایی که حاصل سال‌ها است و نتایج مخربشان هم تا سال‌ها گریبان‌گیر خواهد بود.»

کد خبر 616985

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.