به گزارش خبرنگار ایمنا در یادداشتی که عبدالسبحان راطبی، کارشناسی ارشد معماری در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است: «هنر، کار خوب کردن و خوب کار کردن است و معماری یکی از هنرها است.
لوکوربوزیه میگوید: "شما ساختمان مرا ساختهاید و در آن آسایش دارم از شما متشکرم همانطوری که از مهندس مخابرات متشکرم اما معماری آنگاه آغاز میشود که بر احساس من اثر بگذارید! "
در درس ساختمان به دانشجویان میگویم، شما طوری کار کنید که از شما تشکر کنند، معماری پیشکش! معماری برخاسته از نظر کارفرما، معمار، زمینه و ضوابط و ساخت است.
کارفرما:
خواسته را طرح میکند و حتی فرمان میدهد پس معماری خوب از خواسته خوب برمیخیزد. گاهی خواسته خوب است اما تواناییهای خوب نیست زیرا یکی از تواناییهای اصلی برای ساخت معماری خوب، تأمین مالی پروژه است. اما گاهی توانایی هست خواسته هم خوب است اما کارفرما خواسته است یعنی علاوه بر اینکه طرح میخواهد، میخواهد طراح هم باشد! اینجای کار چون دانش کافی ندارد معماری خوب شکل نمیگیرد.
گاهی اصل خواسته بهعنوان مثال داشتن یک ویلا بلااشکال است اما کارفرما میگوید یک ویلا به سبک کلاسیک (رومی) میخواهم یا یک ویلای تلفیقی از سنت و مدرن باهم میخواهم. گویا در میانه زمان و مکان گم شده است؛ طبیعی است که چون خواسته گم و اشتباه است، معماری خوب شکل نمیگیرد.
معمار:
"از کوزه همان برون تراود که در اوست. "
امروزه معمارانمان ما، فارغالتحصیلان فراوان از دانشکدههای معماری هستند! دانشآموخته یا بهتر بگویم نیاموخته سیستم فشل آموزشی فعلی از مدرسان اژدهاکشی (اشارتی به تدریس معماری قبل از وارد شدن به بازار حرفهای و ساخت که بسیار رویایی، فانتزی و بیبهره از واقعیت) هستند. اگر خود فرد صاحب ذوق و اهل تلاش باشد و فراتر از خواستههای سیستم، بخواهد در دفتر و کارگاههای اجرایی شاگردی کند کمکم رشدی برایش حاصل میشود.
برای تلاش بیشتر مهمترین مؤلفه انگیزه است.
آری، آب کم جو، تشنگی آور به دست.
وقتی انگیزه از افراد گرفته شود طبیعی است تلاش و خواستهای هم نیست.
معماری با سه انگیزه معیشت، شناخته شدن و شناختن شکل میگیرد. در پایینترین و ابتداییترین آن میشود گفت انگیزهها از بین رفته است، اغلب فارغالتحصیلان ناامید و با حس ناتوانی، بهسختی میخواهند بهعنوان کارآموز وارد بازار حرفهای شوند و در این بازه بهطورمعمول دفاتر از آنها سوءاستفاده و پس از مدتی هم آنها را رد میکنند تا باز نیروی کارآموز جدید، مجانی یا ارزان در اختیار گیرند و ایشان سرخورده و بیانگیزهتر میشوند.
وقتی معمار با پایینترین سطح انگیزه خط میکشد؛ پس برده کارفرما است و بلهقربانگوی وی؛ کارفرما نیز خواستههایش در همین سطح یعنی بسازوبفروشی و سود حداکثری است، پس طبیعی است که معماری شکل نمیگیرد.
در سطح کارفرماهای دولتی نیز دچار فقر ذهنی و اقتصادی هستیم. مسکن اقدام ملی (مسکن مهر) جواب به خواسته سرپناه است و نه هیچ کیفیت دیگری؛ برای زندگی با کمترین هزینه. طبیعی است باز معماری شهرسازی به ساخت قوطی کبریتهایی با کیفیت پایین افول میکند.
و اما بعد
زمینه و ضوابط و ساخت:
آب از سرچشمه گلآلود است و الناس علی دین ملوکهم.
وقتی سیستم ساخت و نقشههای معماری از دروازه ضوابط معماری و شهرسازی مثل طرح تفضیلی و ضوابط طراحی نما باید رد شود و آنجا هم گماشته سیستم دولتی به سلیقه شخصی است و حتی با بیسوادی و مواردی هم با بغض نسبت به معماری که بیرون کار حرفهای میکند نقشه ساختمانها را خطخطی و مخدوش میکنند و به ذوق خود نقشهای را به طراح معمار تحمیل میکنند و کارفرما را هم راهنمایی اشتباه میکنند. این میشود که روزگار شهرهایمان چنین میشود.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
آری،
این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا
در مجموع اوضاع معماری ما خوب نیست و آنهم البته نمودی از وضعیت جامعه کنونی ما است که آنرا که عیان است چه حاجت به بیان است. اما همواره امید است که نجاتبخش است و چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.»
نظر شما