به گزارش خبرنگار ایمنا، زن ۲۲ سالهای به نام الهه که برای حفظ پایههای لرزان ازدواج دومش وارد دایره مددکاری اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد شده بود، به کارشناس اجتماعی گفت: با آنکه پدرم کارمند بود و اوضاع مالی مناسبی داشت اما من از ۱۲ سالگی و در ایام تعطیلی مدرسه در کارخانههای تولیدی کارگری میکردم تا به خواستهها و آرزوهایم برسم. از نظر پوشش و وضع مرتبی که داشتم و یک سر و گردن از همه دختران فامیل بالاتر بودم که به این موضوع افتخار میکردم.
روزها به همین ترتیب سپری میشد تا اینکه در ۱۵ سالگی یک روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم، زن ناشناسی را دیدم که کنار مادرم نشسته بود و سرگرم گفتوگو بودند. من هم سلامی به آن زن کردم و داخل اتاقم رفتم. ساعتی بعد وقتی آن زن از منزل ما بیرون رفت، مادرم دسته گلی را نشانم داد و گفت آن زن برای خواستگاری آمده بود.
تازه فهمیدم پسر آن زن همان جوان ۲۰ سالهای است که از مدتی قبل در مسیر مدرسه مرا تعقیب میکرد و مدعی بود عاشقم شده است. وقتی به مادرم گفتم من آمادگی ازدواج را ندارم و او با خونسردی گفت آن پسر مغازهدار است و خانواده خوبی به نظر می رسند، در عین حال پدرت باید تحقیقات لازم را انجام بدهد.
حدود یک هفته بعد با تأیید پدرم پای سفره عقد نشستم و بدین ترتیب مراسم عقدکنان من و ایرج برگزار شد اما پنجمین روز نامزدی را سپری میکردم که یکی از نیروهای انتظامی از کلانتری محل تماس گرفت و از من خواست به کلانتری بروم و بدون هیچ توضیحی تلفن را قطع کرد. ابتدا تصور میکردیم خدای ناکرده نامزدم تصادف کرده یا حادثه ناگواری رخ داده است. وقتی هراسان و با نگرانی خودم را به کلانتری رساندم، همسرم را با پابند و دست بند دیدم.
او مرا به عنوان یکی از دوستانش به مأموران معرفی کرده بود. وقتی علت را جویا شدم تازه فهمیدم که همسرم را قبلاً به اتهام رابطه غیراخلاقی با یک دختر دیگر دستگیر کردهاند و او که به زندان طولانی مدت محکوم شده بود، در این مدت تحت تعقیب قرار داشت که با من ازدواج کرده است.
همسرم راهی زندان شد و من پس از دو سال دوندگی، بالاخره موفق شدم از آن جوان شیطان صفت طلاق بگیرم. بعد از این ماجرا به خانه پدرم بازگشتم و سعی کردم این موضوع را به فراموشی بسپارم. پنج سال از این حادثه گذشته بود که یکی از اقوام به خواستگاریام آمد. خانوادهام بیشتر از من خوشحال به نظر میرسیدند چراکه دوباره سر و سامان میگرفتم و زندگی جدیدی را آغاز میکردم.
بالاخره پس از چند جلسه گفتوگو با «رستم» سر سفره عقد نشستم درحالی که بجز از پدر و مادرم و داماد فرد دیگری در محضر ثبت ازدواج نبود. درحالی که احساس میکردم سرنوشتم تغییر کرده و خوشبختی به من روی آورده است، ناگهان همسرم رابطهاش را با من قطع کرد و به مکان نامعلومی رفت و دیگر هیچ خبری از او نداشتم.
اکنون که بیشتر از ۱۰ ماه از آن ماجرا میگذرد متوجه شدم که رستم هیچ علاقهای به من نداشته و تنها به خاطر اصرار پدر و مادرش با من ازدواج کرده است. اکنون هم درحالی تقاضای طلاق توافقی دارد که من برای حفظ پایههای لرزان این زندگی دست و پا می زنم تا شاید ستونهای این ازدواج ناخواسته را حفظ کنم.
با صدور دستوری از سوی سرهنگ علی مالداری رئیس کلانتری پنجتن، پرونده این زن جوان توسط مشاوران زبده کلانتری مورد بررسی قرار گرفت.
بازداشت ۲ مأمور قلابی
سرهنگ دوستعلی جلیلیان فرمانده انتظامی شهرستان ری، اظهار کرد: به دنبال وقوع یک فقره زورگیری تحت عنوان مأمور امنیتی و با یک دستگاه خودرو از اتباع یکی از کشورهای همسایه در محدوده کهریزک، رسیدگی به موضوع در دستورکار مأموران کلانتری کهریزک قرار گرفت.
وی افزود: با انجام تحقیقات میدانی و استفاده از شیوههای پلیسی مشخص شد که این افراد هیچ ارتباطی با دستگاههای امنیتی و انتظامی ندارند و اقدام به جعل عنوان کردهاند. در تحقیقات بعدی مأموران نیز مشخص شد که سارقان دو نفر بوده و با یک دستگاه خودروی سواری تیبا اقدام به زورگیری و سرقت کردهاند.
فرمانده انتظامی شهرستان ری با بیان اینکه دو سارق مورد شناسایی قرار گرفتند و پس از اخذ مجوز قضائی در عملیاتی ضربتی دستگیر و به مقر انتظامی منتقل شدند، گفت: عوامل گشت کلانتری کهریزک این افراد را به مقر انتظامی انتقال و در آنجا تحت بازجویی قرار دادند.
وی ادامه داد: خودرو و لوازم همراه این افراد نیز مورد بازرسی قرار گرفت و در جریان آن یک عدد شوکر، بیسیم و اسپری اشکآور کشف شد که متهمان دستگیر شده هیچ مجوزی برای حمل این اقلام نداشتند. متهمان در جریان بازجوییهای انجام شده به دو فقره سرقت تحت عنوان مأمور امنیتی از اتباع یکی از کشورهای همسایه اعتراف کردند.
سرهنگ جلیلیان خاطرنشان کرد: این افراد اقرار کردند که تجهیزات را به شکل غیرقانونی تهیه کرده بودند. برای متهمان دستگیر شده پروندهای تشکیل شد و این افراد برای ادامه روند رسیدگی به جرم به همراه پرونده متشکله روانه دادسرا شدند. تحقیقات در پرونده این افراد و کشف دیگر جرایم ارتکابی احتمالی نیز همچنان درحال انجام است.
بازداشت ۱۱ رویاپرداز در یک شرکت هرمی
سردار عزیزالله ملکی فرمانده نیروی انتظامی گیلان، اظهار کرد: با گزارشی مبنی بر فعالیت یک شرکت هرمی در خانهای در یکی از روستاهای املش، مأموران انتظامی پس از تأیید صحت موضوع به محل اعزام شدند.
وی با اشاره به دستگیری ۱۱ نفر از اعضای این شرکت هرمی افزود: ۱۰۰ جلد جزوه آموزشی در بازرسی از این خانه کشف و متهمان به مرجع قضائی معرفی شدند.
فرمانده نیروی انتظامی گیلان خاطرنشان کرد: متأسفانه علی رغم هشدارهای مستمر پلیس درخصوص ماهیت مجرمانه شرکتهای هرمی، هنوز شاهد فریب خوردن جوانانی هستیم که سرمایه خود را با فعالیت در این شرکتها از دست میدهند.
سرقت ادوات ریلی توسط باند اتباع بیگانه
سرهنگ رضا خلیلی نژاد فرمانده انتظامی شهرستان انار کرمان، اظهار کرد: به دنبال وقوع چند فقره سرقت سیم کابل هوایی، کابل مخابرات، تجهیزات و ادوات ریلی در این شهرستان، نیروهای پلیس آگاهی با حضور در محلهای وقوع سرقت و بررسیهای تخصصی از دست داشتن یک باند ۱۰ نفره در سرقتها باخبر شدند.
وی با بیان اینکه پس از هماهنگی قضائی متهمان در مخفیگاه خود دستگیر شدند، افزود: سارقان دستگیر شده که اتباع بیگانه هستند در بازجوییهای تخصصی تاکنون به ارتکاب ۲۰ فقره سرقت تجهیزات انتقال نیرو و ادوات ریلی اعتراف کردهاند و برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضائی و روانه زندان شدند.
اجیر کردن سارق برای گرفتن وام ۱۲۰ میلیونی
اواخر تیر امسال مرد میانسالی هراسان با پلیس تماس گرفت و گفت: همراه مادر و همسر و سه فرزندم در خانه نشسته بودیم که ناگهان متوجه شدیم کسی در حال باز کردن در ورودی خانه با کلید است. قبل از اینکه به طرف در بروم، ناگهان در باز شد و سه مرد نقابدار وارد خانه شدند. آنها با تهدید چاقو و سلاحی که به دست داشتند، دست و پای من و اعضای خانوادهام را بستند و اموال با ارزشی که داخل خانه بود را با خود بردند. مادر پیرم با دیدن این صحنه درجا سکته کرد و ما بعد از رفتن سارقان به سختی دستهایمان را باز کردیم و مادرم را به بیمارستان انتقال دادیم.
با شکایت مرد میانسال، تحقیقات برای شناسایی سه سارق نقابدار آغاز شد. در نخستین گام، کارآگاهان به سراغ دوربینهای مداربسته خانه شاکی رفتند و با بازبینی دوربینها مشخص شد که سه مرد نقابدار از یک خودروی پژو پیاده شده و راننده در خودرو منتظر مانده و بعد از اجرای نقشه سرقت دوباره سوار بر همان خودرو از محل فرار کردند.
از آنجا که شماره پلاک خودرو مخدوش شده و سارقان نیز با کلید وارد خانه شده بودند، این احتمال مطرح شد که سرقت از سوی فردی آشنا صورت گرفته است. با این فرضیه تحقیقات از شاکی از سر گرفته شد که وی گفت: زنی به نام بلقیس، مدتی است که به عنوان خدمتکار در خانه ما کار میکند. او دو روز در هفته به خانهمان میآمد اما این هفته نیامد و بدون اطلاع ناگهان ناپدید شد و هرچه با تلفن همراهش تماس گرفتیم، خاموش بود.
با این احتمال که خدمتکار خانه در این سرقت نقش داشته باشد، به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، بلقیس شناسایی و بازداشت شد. زن جوان ابتدا منکر سرقت بود، اما وقتی با مدارک و مستندات پلیس روبهرو شد، به سرقت اعتراف کرد: سالها است که از شوهرم جدا شدهام و بچهام نیز با من زندگی میکند. برای گذراندن زندگی مجبور بودم کار کنم.
مدتی در مغازه توتون و تنباکوفروشی مردی به نام هاشم مشغول به کار شدم اما بعد از مدتی از آنجا بیرون آمدم و در جستوجوی کار بودم که با آگهی استخدام خدمتکار خانه روبهرو شدم. وقتی به خانه این مرد آمدم، من را استخدام کردند و قرار شد دو روز در هفته به آنجا بروم و نظافت کنم.
بعد از مدتی متوجه شدم مرد صاحبخانه در کار فراهم کردن وام است. حتی برای من هم یک وام گرفت. از آنجا که با هاشم، صاحبکار قبلیام در ارتباط بودم وقتی متوجه شدم او نیاز به وام دارد به شاکی معرفیاش کردم. هاشم هم مدارک، ضامن و ودیعهای که برای دریافت وام ۱۲۰ میلیون تومانی نیاز بود را به این مرد داد اما او وقتی وام را گرفت، آن را برای خودش برداشت.
هاشم من را مقصر این ماجرا میدانست و میگفت تو این مرد کلاهبردار را به من معرفی کردی و حالا باید وام را خودت بدهی اما من توانایی پرداخت چنین وامی را نداشتم. او مرا تهدید کرد که اگر کلید خانه شاکی را به او ندهم، به بچهام آسیب میرساند. به ناچار خواسته او را که در اختیار قرار دادن کلید خانه بود، قبول کردم.
با اطلاعاتی که بلقیس در اختیار مأموران قرار داد، هاشم بازداشت شد اما او در تحقیقات گفت: من با سختی توانستم برای وام، ضامن و ودیعه فراهم کنم. از طرفی به شدت به این پول نیاز داشتم. کاری که این مرد با من کرد، درست نبود. به همین خاطر کینه او را به دل گرفتم.
برای تلافی، به یکی از مشتریهای مغازهام به نام پدرام که میدانستم کار خلاف میکند، گفتم از خانه این مرد سرقت کند. قرار بر این شد که ۱۲۰ میلیون تومان از اموال سرقتی را به من بدهد و مابقی را برای خودش بردارد. من از ماجرای گروگانگیری خانواده و سکته مادرش بیخبر بودم.
اطلاعاتی که صاحب مغازه تنباکوفروشی در اختیار مأموران قرار داد، آنها را به پدرام رساند. پدرام که راننده پژو در زمان سرقت بوده، گفت: پیشنهاد هاشم خوب بود. او کلید را در اختیارم قرار داد و با سه نفر از دوستانم نقشه سرقت را طراحی کردیم. من آنها را سوار خودروام کردم و به محل سرقت رفتیم و بعد از اجرای نقشه هم دوستانم را به مخفیگاهشان رساندم.
قرار بر این شد که بعد از سرقت، اموال را تقسیم کنیم اما زمانی که به سراغ آنها رفتم تا سهم خودم را بگیرم، متوجه شدم که دو میلیارد تومان از خانه سرقت و فرار کردهاند و سر من کلاه گذاشتهاند. من نه تنها از این سرقت سهمی نبردم، بلکه ۱۲۰ میلیون تومان هم باید به هاشم میدادم.
به دنبال اعترافات متهمان پرونده، به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات برای دستگیری سه دزد دیگر ادامه دارد.
نظر شما