به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، تحقیقات معماری نشان میدهد مهمترین عنصر در طراحی، کاربر نهایی است چراکه طراحی بدون راحتی، اولویتبندی و رضایت وی عملاً یک شکست بهحساب میآید. بسیاری از شرکتهای ساختوساز، استانداردهای عملکرد ساختمانی خود را برای انواع ساختمانهای تجاری در فرآیند طراحی توسعه دادهاند و الزامات پذیرفتهشده توسط نیمی از جهان را در این زمینه به استانداردهای خود افزودهاند، با این وجود واقعیتی وجود دارد و آن این است که معماری از سختگیریهای علم گریزان است و اکثر مشکلات موجود در مسیر آموزش معماری بر این مبنا قرار دارد که دانشجویان این رشته بیشتر تمایل دارند از عنصر هنر و زیبایی بهره ببرند.
هرچند علم و هنر در باطن هیچ تضادی با هم ندارند اما در طراحیهای ویژه با هدف مناسبسازی کردن، این علم است که باید در اولویت قرار بگیرد و هنر نقش مکمل را ایفا کند. در واقع علم، چهارچوب اصلی مفهوم را میسازد و سپس هنر نقش زیبنده این اسکلت را بر عهده دارد.
معماری؛ تحقیقات حوزه توانخواهان
نتایج جالبتوجه مطالعهای در زمینه لزوم بهکار بردن علم در طراحی ساختمانها و شهرهایی برای توانخواهان نشان داد که در اکثر ساختمانهای تجاری حداقل بین ۴۰ تا ۵۰ درصد توانخواهان در دسته PCD (افرادی که از نظر ادراکی و شناختی ناتوان هستند) قرار دارند که این آمار در ساختمانهایی نظیر بیمارستانها و خانههای سالمندان بیشتر است. بااینوجود اغلب معماران در مراحل طراحی و پیش از آن به این آمار و ارقام دسترسی ندارند و این امر باعث میشود که آنها در طراحیهای خود بینشی از گروهی بزرگتر از دسته مبتلایان به PCD در اختیار نداشته باشند و درنتیجه طراحیهای آنها مناسب برای این قشر از افراد نباشد.
از سوی دیگر بسیاری ازPCDها دارای چند ناتوانی بهطور همزمان هستند و بسیاری از آنها ناتوانیهای مشترک خاصی ازجمله اضطراب، افسردگی و اختلال دوقطبی همراه با سایر آسیبهای حسی و شناختی دارند که این امر تحقیقات معماری و طراحی را در این زمینه پیچیدهتر میکند.
نتایج تحقیقات معماری برای توانخواهان
سالها تحقیق در مورد ناتوانیهای ادراکی و شناختی نشان داده است که هرچند هر ناتوانی علائم و تشخیص خاص خود را دارد، برای اکثر PCDها سه راهکار طراحی مناسب وجود دارد.
اول اینکه لازم است طراحی ساختمانها بهگونهای انجام شود که سکوت در تمام حوزههای حسی اعم از شنوایی (نویزهای صوتی و پاسخهای فرکانسی)، بینایی (روشنایی یا تاریکی بیشازحد، کنتراست بسیار کم)، بویایی (بوهای نامطلوب)، چشایی (مزههای نامطلوب)، لامسه (سطوح سخت) و حرارتی (سرعت حرکت خیلی زیاد یا خیلی کم هوا، دمای ناخوشایند) وجود داشته باشد.
راهکار دوم کاهش پیچیدگی طراحی و متمرکز کردن آن بر سادگی و راهیابی است. پیچیدگیهای طراحی با ایجاد سردرگمی و بار شناختی برای تفسیر فضا همراه است و با درگیر کردن ذهن برای پردازش فضا منجر به برخوردهایی منجر به آسیب خواهد شد. سومین و آخرین راهکار نیز عبارت است از تمرکز و الگوبرداری از طبیعت که منجر به آمیختگی سادگی و پیچیدگی جالب میشود. در این راهکار برای یک فضا طراحی بهتری نسبت به آنچه هست، نمیتوانست وجود داشته باشد و هر فرد با قرار گرفتن در یک مسیر، تصمیمات جهتدار خود را بر اساس اهداف مختلف اتخاذ میکند. بر اساس این طراحی در عین پیچیدگی، فضا تمایلی به سازماندهی و درک محیط اطراف وجود ندارد چراکه همه غرق در تجربه همان لحظه هستند و حرکات آنها از قوانین زیادی پیروی نمیکند مگر برای رسیدن به مقصد یا بازگشت به نقطه شروع، بنابراین دلیلی برای سازماندهی تجربه وجود ندارد.
توانخواهان همواره در حال تجربه موردی مشابه هستند. آنها در بدو ورود به یک ساختمان نقطه مبدا خود را مییابند و سعی دارند به مقصد برسند. در شرایطی که یک فرد غیر توانخواه در کنار آنها ممکن است دچار استرس شود، خود این افراد جریان جاری را بهجای جهتیابی بهعنوان یک بازی درک میکنند؛ چیزی که غیر توانخواهان آن را بهعنوان آزادی تجربه میشناسند.
حقیقت این است که هرچند معماران در طراحیهای خود تمایلی به توجه بیشازحد به توانخواهان ندارند و ممکن است این امر را اقدامی ناعادلانه برای افراد غیرتوانخواه بدانند، بین طراحی برای افراد توانخواه و غیر توانخواه تضادی وجود ندارد، چراکه سکوت حاکم بر یک فضا یا راحتی در جهتیابی برای هر کسی قابل پذیرش با آغوش باز است.
نظر شما