به گزارش خبرنگار ایمنا، چراغ که قرمز میشود، پشت خط سفید خودروها صف میکشند. ثانیهها میگذرد و زمان زیادی برای پول درآوردن نیست. یکی دستمالی در دست دارد و میخواهد با آنکه قدّش که نمیرسد، شیشه خودروها را دستمال بکشد، آنیکی چهار جعبه دستمالکاغذی را بهزور در بغلش جا داده و یکی دیگر، در یک دستش اسپند است و در دست دیگرش زغال گردان. بین خودروها میچرخند و رانندهها و سرنشینان را نگاه میکنند، به امید اینکه کسی دست در جیبش کند.
آنها هر روز تعدادشان بیشتر میشود. درگذشتهای نهچندان دور اگر در هر محله، یکی یا دو کودک با گونیهای بزرگ دیده میشد، حالا چندین کودک دیده میشود. کمی پیشترها اگر در هر چهارراه چند کودک سرگردان بودند و با هر چراغی که قرمز میشد میدویدند تا به چراغ برسند، حالا سر هر چهارراهی، کودکان تقسیم شدهاند و آنقدر تعدادشان زیاد است که دیگر به دویدن نیازی ندارند.
برای تأمین هزینههای زندگی دستفروشی میکنم
نامش احمد است، ۱۲ سال دارد به همراه خواهر ششسالهاش آدامس و جوراب میفروشد، سعی میکنم برای اینکه بتوانم با او مصاحبه کنم جوراب و آدامس از او بخرم، پس از خرید، از احمد درباره خانوادهاش میپرسم، میگوید: پدرم کارگر ساختمانی بود که به دلیل افتادن از داربست چند سالی است زمینگیر شده و کارفرمای او زیر بار بیمه و هزینه درمان او نرفت به همین خاطر من، مادرم و خواهرم مجبور هستیم برای تأمین هزینههای درمان پدرم شب تا صبح در خیابانها لیف، جوراب و آدامس میفروشیم.
از او میپرسم تحت پوشش کمیته امداد و یا بهزیستی نیستید؟ پاسخ میدهد: بله اما یارانه و کمکهایی که آنها میدهند، نهایت کفاف یک هفته زندگی ما را میدهد و اگر همین جوراب، آدامس و لیف را نفروشیم نمیتوانیم شکم خود را سیر کنیم چه برسد به اینکه بتوانیم هزینههای درمان پدرم را تأمین کنیم.
مردم به چشم زباله به ما نگاه نکنند
احمد با گله از رفتار مردم میگوید: مردم دلشان از سنگ شده است با من و خواهرم خیلی بد رفتار میکنند و یا به اندازهای ترحم میکنند که گاهی وقتها حس گدا بودن به آدم دست میدهد در صورتی که من و خواهرم گدا نیستیم بلکه داریم هزینههای زندگی خانواده را تأمین میکنیم.
از او میپرسم چرا شغل دیگری انتخاب نمیکنی؟ میگوید: چندین بار بهزیستی برای من و مادرم دورههای آموزشی کسبوکار گذاشت اما کارهایی که بهزیستی میدهد، بازار فروش ندارد، مادرم در کارگاه صنایعدستی آن شرکت کرد و با کمک یک مؤسسه خیریه توانست یک وام کوچک برای مواد اولیه صنایعدستی بگیرد اما دریغ از اینکه یک نفر محصول صنایعدستی مادرم را خریداری کند.
احمد ادامه میدهد: مادرم نهتنها نتوانست محصولات خود را بفروشد بلکه برای پرداخت قسطهای وام بدهکار شد که اگر آن مؤسسه خیریه و تلاش مددکار بهزیستی نبود، ما هنوز بدهکار پرداخت قسطهای وام بودیم به همین جهت مادرم، خواهرم و خودم به این حرفه روی آوردیم.
۱۲ ساعت کار مداوم در خیابان برای گذران زندگی
از او میپرسم ماهیانه چقدر بابت فروش اجناس سود میکنی؟ لبخند میزند و میگوید: آنقدری هست که بتوانیم شکم خود را سیر کنیم اما این دو سال کرونا شرایط سختی بود به دلیل ترس از کرونا فروش ما بسیار کم شد اما الان فروش خوب است.
احمد ادامه میدهد: برای اینکه بتوانیم روزانه درآمد حداقلی داشته باشیم، من و خواهرم حداقل روزی ۱۲ ساعت کار میکنیم البته من تحملم بیشتر است اما خواهرم توان ندارد و میگوید خسته شدهام از بس راه رفتهام، البته خواهرم را مجبور نمیکنم با من بیاید اما خودش اصرار دارد کمک خرج باشد.
میپرسم این کار باعث نمیشود از تحصیل جا بمانی؟ پاسخ میدهد: همین سه کلاس سواد هم برای من زیاد است واقعیتش من علاقه به درس دارم اما وقتی میبینم خانوادهام درگیر چه مشکلاتی هستند، دلم نمیآید با درس خواندن هزینهای بر هزینههای زندگی آنان اضافه کنم اما نهایت سعیام را میکنم که مریم از تحصیل بازنماند.
مشکل خانواده کودکان کار تنها معیشت نیست
مرد میانسالی که دارای سه کودک است که هر سه آنان بهطور فصلی در خیابانها دستفروشی میکنند، از او میپرسم چرا اجازه میدهید که کودکان شما در خیابان دستفروشی کنند؟ پاسخ میدهد: من و مادرشان راضی به این کار نیستیم اما خودشان غرورشان اجازه نمیدهد که مادرشان برای تأمین هزینههای زندگی بهزحمت بیفتد.
او ادامه میدهد: من در یک واحد صنعتی کارگر ساده بودم اما به دلیل یک سانحه هر دو دستم از مچ قطع و چشمهایم نابینا شد، با توجه به اینکه قرارداد رسمی با آن شرکت نداشتم و عامل این حادثه بیدقتی خودم بود صاحبکار تنها هزینههای درمان و مبلغی را برای خسارت پرداخت کرد که این مبلغ هم برای رهن خانه هزینه شد و همین معلولیتم باعث شده که سالها نتوانم شغلی داشته باشم.
کودکان کار مجرم و خانواده آنها بیبندوبار نیستند
مرد میانسال میگوید: بهزیستی و یک مؤسسه خیریه کمکهای معیشتی میدهند اما مشکل خانوادههایی مثل ما معیشت نیست، گرانیها، کرونا، افزایش قیمت مسکن، بیکاری باعث میشود خانوادههایی مثل ما با مشکلات فراوان روبهرو شویم. بهعنوان نمونه وقتی مدارس به دلیل کرونا غیرحضوری شد دو فرزند من که محصل هستند چون تبلت نداشتند از تحصیل محروم شدند که با کمک یک مؤسسه خیریه و خیران توانستیم دو تبلت برای آنها بخریم اما اگر معلم و مدیر آن مدرسه کمک نمیکرد، فرزندانم مردود میشدند.
وی ادامه میدهد: مردم فکر میکنند کودکانی که در خیابان دستفروشی میکنند مجرم و خانواده آنها بیبندوبار هستند در صورتی که هر سه پسر من غرور مردانهشان اجازه نمیدهد که مادرشان بهتنهایی نانآور خانه باشد، کاش برای لحظهای این افراد جای ما زندگی میکردند که متوجه شوند ما با چه مشکلاتی روبهرو هستیم، تا حالا شده فرزندت از دنداندرد به خود بپیچید اما هزینه درمان نداشته باشی؟ تا حالا شده چند شب پشت سر هم با نانوآب جوش شکم بچههایت را سیر کنی؟ کاش لحظهای ما را درک میکردند.
تأثیر پاندمی کرونا بر کودکان کار
فتاح احمدی، دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک به خبرنگار ایمنا، میگوید: شیوع کرونا از در اواخر سال ۱۳۹۸ در کشور در عملکرد طبیعی بسیاری از دستگاههای خدماترسانی به کودکان کار ایجاد کرد که این دستگاهها و کنشگران اصلی عرصه خدمترسانی به کودک برای حمایت از حقوق آنها و انجام وظایف ذاتی خود تغییرات بنیادینی در دستور کار قرار دادند.
وی ادامه میدهد: هر یک از دستگاهها برای کاهش تأثیر کرونا بر کودکان کار و خیابان اقداماتی انجام دادند، وزارت بهداشت برای حمایت از حق بهداشت و سلامت کودکان کار و خیابان، با همکاری سازمانهای مردمنهاد و گروههای جهانی اقدام به آموزش شیوههای پیشگیری از کرونا، توزیع اقلام بهداشتی میان اقشار آسیبپذیر کرد و آموزش و پرورش با شعار «آموزش تعطیلبردار نیست» آموزش را از طریق صداوسیما، شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی به خانهها کشاند که با ایجاد شبکه اجتماعی دانشآموزی شاد آموزش را بهصورتی نظاممند و برخط از طریق این شبکه وارد خانهها کرد.
معاون حقوق بشر و امور بینالملل وزیر دادگستری ادامه میدهد: مدارسی که بهصورت خاص به کودکان کار آموزشی میدادند در دوران کرونا با استفاده از ظرفیتهای فراهمشده و کمک خیران، تجهیزات الکترونیکی را برای کودکان فراهم کردند تا کودکی از تحصیل جا نماند، در برخی موارد که دسترسی فراهم نبود، مدارس با حفظ پروتکلهای بهداشتی، در ساعات خاص اقدام به برگزاری کلاس حضوری کردند.
وی تصریح میکند: در میان اقدامات اجتماعی در راستای مقابله با آسیبهای اجتماعی، سیاستهای متعدد و مختلفی تاکنون اعمال شده است. در این خصوص مسئلهای که واضح است اینکه سیاستگذاریهای مبتنی بر زور، کالبد آسیب را از بین میبرد درحالیکه روح آسیب کماکان در جامعه در جریان بوده و باقی میماند.
روشهای کاهش کودکان کار طرحی مردود و نخنما است
احمدی میافزاید: شاید بیشترین سماجت برای حل مسئله کودکان کار و ازجمله این سیاستگذاریها در میان موضوعات اجتماعی، روشهای کاهش و از بین بردن کار کودکان باشد؛ طرحی مردود و نخنما به لحاظ همه ابعاد اجتماعی، انسانی، حقوقی، روانشناختی که تاکنون در برهههای مختلف اجرا شده اما به نتیجه مطلوب نرسیده است.
وی اظهار میکند: مرجع ملی کنوانسیون کودک بهعنوان نهاد سیاستگذار این حوزه همواره به دنبال آن بوده است که با همکاری نمایندگان بیستویک دستگاه دولتی و غیردولتی حقوق کودکان را از دیدگاه ترحمآمیز به نگاه حقمدارانه تغییر دهد و در تمام برنامههای خود مصالح کودکان را درنظر بگیرد.
دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک ادامه میدهد: در این راستا ساماندهی کودکان کار و خیابان را در اولویت برنامههای خود قرار داده است و از برخی برنامههای موفق در سایر استانها استفاده شده است و هدف نهایی تهیه و تدوین برنامه جامع عملیاتی در راستای ساماندهی کودکان کار است که همراستا و موازی با حمایت و توانمندسازی این کودکان است.
وی تصریح میکند: یکی از موفقترین طرحها در این خصوص طرح «مجتمع شناسایی و پیشگیری از آسیبهای شوق زندگی» است که باهدف پایش وضعیت آسیبهای اجتماعی و حمایت از گروههای آسیبپذیر در حال حاضر در مشهد فعالیت میکند که امیدواریم با همکاری دستاندرکاران امر، این طرح در تمام استانهای کشور اجرایی شود.
احمدی میگوید: مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک نیز طبق ماده ۴ آئیننامه موظف است از حضور سه سازمان غیردولتی فعال در عرصه حقوق کودک و حقوق بشر که دارای سابقه فعالیت پنجساله در این حوزه هستند بهره ببرد، این سازمانها از طریق انتخابات انتخاب شده و به مدت سه سال فعالیت میکند.
مؤسسات خیریه کشور حیات خود را در افزایش کودکان کار نمیبینند
وی ادامه میدهد: طرح این موضوع که برخی مؤسسات خیریه حیات خود را در افزایش کودکان کار میبینند، در حق شمار زیادی از سازمانهای غیردولتی کشور که با تمام توان در راستای توانافزایی کودکان کار و خانواده آنها گام برمیدارند، بیانصافی است. شاید در کشورهای دیگر مانند برزیل که کمکهای مالی بینالمللی زیادی دریافت میکنند، این نوع رفتار قابل توجیه باشد، لیکن در کشور ما، شاهد هستیم سازمانهای غیردولتی تخصصی بسیار جدیتر در این موضوع ورود داشتهاند و اقدامات مطلوبی صورت گرفته است.
معاون حقوق بشر و امور بینالملل وزیر دادگستری اظهار میکند: عوامل دخیل در ایجاد پدیده کودکان کار بسیار پیچیده و به هم وابسته است و کشورهای زیادی به این مسئله مبتلا هستند. خلاءهای قانونی، نبود نظارت صحیح، نبود تخصیص بودجه کافی و مناسب، همجواری با کشورهای درگیر مخاصمه و پناهندهپذیر بودن و وجود مافیای حاکم در این حوزه امری نیست که سازمانهای مردمنهاد بهتنهایی توان حلوفصل آن را داشته باشند بلکه امری فراحاکمیتی و فرادستگاهی است.
وی میافزاید: البته طبیعی است درصد ناچیزی از این سازمانها آنطور که باید در راستای نیل به هدف اصلی که همانا کاهش پدیده کودک کار است، گام برندارند و منافع مالی را در اولویت قرار دهند اما با قاطعیت میتوان گفت در کشور ما این امر قابلتعمیم به اکثریت سمنهای فعال در این حوزه نیست.
ساماندهی کودکان کار پاک کردن مسئله است
احمدی میگوید: ممکن است مفهومی که از واژه ساماندهی به ذهن متبادر میشود، روشهای کاهش و از بین بردن کار کودکان باشد. درحالیکه تجربه ثابت کرده است که این امر تنها پاک کردن صورتمسئله است. هدف ما از ساماندهی نباید انجام اقدامی موقت و راهحل کوتاهمدت باشد، هدف نهایی مرجع ملی از نیل به طرحی عملیاتی ساماندهی کودکان کار و خیابان، کنترل و کاهش حضور کودکان برای زندگی و کار در خیابان و کاهش آسیبهای اجتماعی ناشی از کار و زندگی کودکان در خیابان و ارتقای کیفیت زندگی این کودکان است.
وی میافزاید: توانمندسازی و حرفهآموزی به کودکان کار و خیابان ازجمله اهدافی است که در کنار ساماندهی این کودکان به نبود بازگشت به خیابان کمک قابلتوجهی خواهد کرد، موضوع کودکان کار و خیابانی بهعنوان پنج آسیب اولویتدار در کشور ناشی از شرایط نامناسب اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ازجمله فقر، بیکاری، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک، بروز حوادث طبیعی و انسانساخت، شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی، همچنین ورود اتباع خارجی بهویژه به شکل غیرمجاز است.
معاون حقوق بشر و امور بینالملل وزیر دادگستری ادامه میدهد: لازم است به تمام مشکلات عنوانشده، نبود بودجه کافی و این نکته را اضافه کرد که کودکی که در خیابان کار میکند نه به اختیار خود که به جبر شرایط اقتصادی و اجتماعی در این جایگاه است و تا زمانی که سیاستگذاریها این جبرها را از بین نبرد کار کودک به قوت خود باقی است.
خطرات بسیار در کمین کودکان کار
مجید ابهری، آسیبشناس اجتماعی به خبرنگار ایمنا، میگوید: کودکان کار ازنظر والدین به چند دسته تقسیم میشوند؛ کودکانی که زنجیره ارتباط آنها با خانواده قطع نشده است برخلاف کودکان خیابانی که ارتباط آنها با خانواده قطع و زندگی آنها در خیابان سپری میشود. همچنین کودکان بدسرپرست، افرادی هستند که پدر یا مادر یا هر دو، ازکارافتاده، معتاد یا آسیبدیده هستند همین عامل باعث میشود والدین در خانه بمانند و کودک برای تأمین مخارج زندگی راهی خیابان شود.
وی میافزاید: در دسته دیگر، کودکان دارای والدین سالم هستند و بهصورت خانوادگی گدایی میکنند، درواقع مافیای گدایی بر این نوع از تکدیگری صدق میکند. کودکی که در شهر کار میکند کودک کار محسوب نمیشوند زیرا کودک کار پنهان است، این افراد در کارگاههای زیرزمینی و قاچاق شامل کارگاههای صابونپزی، شیشهگری، قالبسازی مشغول هستند، متأسفانه این کودکان به دلیل اینکه نانآور خانه هستند هیچوقت دوران جوانی را نمیبینند و از کودکی به دوران پیری میرسند.
این آسیبشناس اجتماعی ادامه میدهد: مزدی که به این کودکان میدهند کمتر از حقوق اتباع است، از پوشش بیمه و خدمات درمانی محروم هستند و در اغلب مواقع مورد آزار جسمی و جنسی قرار میگیرند، ۸۷ درصد کودکان کار دچار بیماریهای حاد ارتوپدی در ناحیه دست، کمر و پا هستند علاوه بر آن ناراحتیهای پوستی و مشکلات تنفسی حاد به خاطر شرایط غیراستاندارد محیط و کار با مواد سمی و خطرناک گریبانگیر آنها میشود اغلب این کودکان به خاطر چنین بیماریهایی و نداشتن پوشش بیمه درمانی قبل از سن ۴۰ سالگی فوت میکنند.
مشاغل کاذب کودکان کار و مافیای تکدیگری
وی تصریح میکند: اغلب کودکان کار، تک والد و بهتنهایی نانآور خانه هستند یا اینکه به همراه یکی از والدین کار میکنند، مشاغل کودکان کار یا حقیقی است یا کاذب، کودکان کاری که پنهان هستند در مشاغل حقیقی کار میکنند و آن دسته از کودکانی که سر چهارراهها و معابر گل یا فال میفروشند جزو شاغلان کاذب به شمار میآیند چراکه در ظاهر گل میفروشند اما پنهانی گدایی میکنند.
ابهری اضافه میکند: این کودکان بهظاهر کتاب و دفتر درسی خود را حین کار همراه خود میآورند اما از چرخه تحصیل خارجشدهاند؛ لذا کتاب و دفتر ابزار تکدی آنها محسوب میشود این دسته از کودکان عضو نوجوان مافیای تکدی در هر استان هستند. برخی کودکان مشاغل کاذب از شغل پوششی برای تکدی گری استفاده میکنند و برخی نیز بهصورت مستقیم در حال گدایی هستند.
وی اظهار میکند: گروه دیگر، کودکان بزهکار هستند که شامل جیببرها و کفزنها میشوند، اغلب این کودکان به دلیل جثه کوچکی بهعنوان زاغ زن و ابزاری برای دزدی استفاده میشوند، ۵۰ تا ۷۵ درصد دزدیهای لوازم خودرو بهوسیله این کودکان انجام میشود چراکه اگر کسی آنها را حین ارتکاب جرم دستگیر کند در نهایت با تنبیه بدنی و وساطت مردم آزاد میشوند این کودکان مکان آموزش اختصاصی برای فراگیری فنون دزدی توسط مافیای تکدی دارند.
رابطه مافیای تکدیگری با کودکان کار
این رفتارشناس اجتماعی با اشاره به رابطه مافیای تکدیگری با کودکان کار، میگوید: اگر به مکان محل گدایی متکدیان هر شهر توجه کنیم متوجه میشویم که هر متکدی در یک محدوده ثابت فعالیت میکند و هیچ متکدی دیگری حق حضور در آن محدوده را ندارد، حتی این سازمان برای اماکن پرازدحام سرقفلی تعریف میکند، شبکه مافیای تکدیگری حتی زنان و دخترانی را به کار گرفته تا برای آنها فرزندآوری کنند این زنان حداقل ۱۲ بچه به دنیا میآورند و نوزادان و کودکان زیر پنج سال را با نرخهای متفاوت اجاره میدهند.
ابهری اظهار میکند: کودک دارای معلولیت همچون گنجی برای مافیای گدایی ارزش دارد به همین دلیل این مادران برای کسب درآمد بیشتر هنگام بارداری به شکم خود ضربه میزنند تا نوزاد، ناقص به دنیا آید و حتی درچند سال اخیر شاهد مصرف قرصهای اعصاب و روان توسط این مادران برای به دنیا آوردن نوزادان معلول و حتی زشت هستیم.
راهکار برون رفت از مشکل چیست؟
این آسیبشناس اجتماعی تصریح میکند: اغلب این کودکان در بدترین شرایط بهداشتی به سر میبرند و هرکدام از آنها منبع بیماری هستند. در طرح ساماندهی که بهزیستی تهران انجام داد مشخص شد بسیاری از این کودکان حتی یکبار هم حمام نرفته بودند و دردناکتر اینکه برخی از آنها به دلیل اینکه از نوزادی در شیرخشک آنها تریاک ترکیب شده تا بالغبر ۱۰ ساعت بخوابند و برای متکدی مزاحمت ایجاد نکند، معتاد هستند.
وی بابیان اینکه کودک کار زباله نیست، میگوید: برخی نهادها بهجای استفاده از واژه ساماندهی از جمعآوری استفاده میکنند، ۷۵ تا ۸۰ درصد کودکان کار و خیابانی تابعیت بیگانه دارند و اغلب این اتباع برای گدایی در کشور ما در سنین کم از والدین خریداری یا دزدیده شدند در واقع تنها ۲۰ درصد از کودکان کار و خیابانی دارای تابعیت ایرانی هستند.
ابهری میافزاید: باید قبول کرد هیچ دولتی نمیتواند در ساماندهی کودکان کار و خیابانی موفق باشد، تنها راه برونرفت از این مشکل برونسپاری وظایف به سازمانهای مردمنهاد و پررنگ کردن نقش مردم است البته باید در این زمینه شفافسازی مالی و نبود دخالت مؤسسات خیریه و سازمانهای مردمنهاد در امور سیاسی جدی گرفته شود متأسفانه باوجود ۴۰۰ هزار تشکل مردمی، تعداد بسیار کمی تشکل فعالیت اثربخش دارند.
۸۰ درصد کودکان کار و خیابان در کشور از کودکان اتباع هستند
محمود علیگو، مدیرکل امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور به خبرنگار ایمنا، میگوید: سازمان بهزیستی بالغبر ۱۴ هزار کودک را در مجموعه فعالیتهای مرتبط با حوزه کودکان کار و خیابان ساماندهی کرده است و در حال حاضر ۶۷ مرکز حمایتی و آموزشی در سطح کشور داریم که باهمکاری سمنها و با مجوز بهزیستی اداره میشود؛ همچنین ۳۱ مرکز شبانهروزی نیز بهصورت دولتی اداره میشوند.
وی میافزاید: بالغبر ۸۰ درصد کودکان کار و خیابان در کشور از کودکان اتباع هستند و این موضوع نگرانیهایی ایجاد میکند و اقدامات خاصی لازم دارد. این در حالی است که بیش از ۴۵ درصد از کودکان کار با بعد خانوار بین چهار تا شش نفر هستند و این بخش نگرانکننده دیگری ایجاد میکند که باید به آن توجه کرد.
مدیرکل امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به بالا بودن ورود اتباع غیرقانونی به کشور، تصریح میکند: در برنامه اقدام و عمل یکی از کارهای مهم، تجهیز مراکز و مجموعهها به دستگاه سنجش عنبیه است تا بتوان از طریق شاخصهای بیومتریک این افراد را شناسایی و کددار کرد. این موضوع کمک میکند تا این کودکان را بهصورت سیستماتیک شناسایی و در مجموعه بانک اطلاعاتی، اطلاعات آنها را داشته باشیم.
وی ادامه میدهد: برنامه اقدام و عمل در سال ۹۹ فقط در سطح استان تهران و سپس در سال ۱۴۰۰ در ۱۳ استان اجرا شد و در سال ۱۴۰۱ در تمام استانهای کشور اجرا خواهد شد. این برنامه شش گام اصلی دارد که همه آنها بر اساس مدلهای دوستدار کودک طراحی شده است و تلاش میکند تا خانواده این کودکان به نتیجه مطلوب برسند.
علیگو اظهار میکند: انتظار ما از این برنامه باید کاهش ۵۰ درصدی کودکان کار و خیابان باشد، اما درواقع این نتیجه حاصل نمیشود و یکی از دلایل آن این است که هر اقدامی که در سطح خیابان با همکاری گروههای مردمی انجام دهیم نتیجه آن قابلمشاهده نیست، زیرا ورودیهای ما کنترل نمیشود.
نبود هماهنگی بین دستگاههای متولی عامل افزایش کودکان کار
وی میگوید: دستگاههای مسئول در موضوع کودکان کار، خیابان و زبالهگردی در حوزه شهرداریها، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان بهزیستی است، اینکه سیاستهای این دستگاهها در مواجهه با کودکان چیست و چقدر باهم هماهنگی دارند، بسیار مهم است. در وضعیت فعلی قرارگاههایی شکلگرفته و در این قرارگاهها همکاران ما در شهرداری، وزارت کار و وزارت دادگستری به تعاملات سازندهای رسیدهاند و برنامههای مشترک در حال طراحی است اما اینکه سیاست ما در مقابله با این فرآیند و آسیب باید چگونه باشد بسیار مهم است.
مدیرکل امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور تأکید کرد: باید بپذیریم که این کودکان مقصر این فرآیند نیستند، آنها یکی از معلولان این فرآیند اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی هستند به همین جهت با کودک قصد برخورد نداریم و هر سیاسی که ناظر به برخورد با کودک کار باشد، سیاست غلطی است.
وی اظهار میکند: نگاه ما برای حل مسئله در موضوع کودکان کار و خیابان تا زمانی که معطوف به کودک است و دنبال توانمندسازی کودک میگردد منجر به نتیجههای مطلوب نخواهد شد؛ زیرا بستر خانوادگی که این آسیب را شکل داده همچنان باقی است و باید به این موضوع توجه کنیم لذا در سیاست دوم، نگاه خانوادهمحوری در حمایت بسیار اهمیت دارد.
کنترل مرزها و توجه به ورود اتباع باید مدنظر قرار گیرد
علیگو تصریح میکند: وضعیت اقتصادی بسیار مهم است، همه افراد فقیر کودکانشان در خیابان نیستند؛ سیاست خانوادهمحوری و توجه به سمنها، برای بهزیستی بهعنوان اولویت مطرح است، نگاه بهزیستی در حمایت از کودکان کار و خیابان و زبالهگرد مدل مددکارانه است، در مدل مددکارانه توجه همهجانبه به شرایط طفل و نوجوان مهم است و شاید توانمند کردن کودک برای کار خود یک ارزشافزوده باشد و نسخه واحد برای توانمندسازی کودکان کار نمیتوان پیچید.
وی ادامه میدهد: در برنامه سال ۹۹، خانوادههای تحت پوشش دیگر کودکانشان را به خیابان نمیفرستادند، اما بازهم خیابان پر از کودکان بود. در پروژهای از بین هزار نفر تنها ۲۴ نفر دوباره کودکانشان در سطح خیابان حضور داشتند و این نشان میدهد برنامه درست عمل کرده اما یکی از دلایل اینکه خیابان خالی نشده این است که اقدامات پیشگیرانه مانند کنترل مرزها و توجه به ورود اتباع باید مدنظر قرار گیرد.
لزوم اجرای صحیح قانون حمایت از اطفال و نوجوانان
مدیرکل امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور اظهار میکند: اجرای مناسب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان در بخش قضائی یکی از مشکلات بین دستگاهی است، همانطور که قانون تصریح کرده قیم قانونی در صورت سوءاستفاده مکرر از کودکانش مجازات شود، تقاضا داریم که به بند ۱۵ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان توجه شود زیرا فرآیندهایی در قانون حمایت از اطفال و نوجوانان وجود دارد که فرآیندهای پیشگیرانه از جنس حمایت از خانواده است.
علیگو میافزاید: ما نمیگوییم کودک کار مهارتی یاد نگیرد اما نباید به کودکی و فرآیند کودکی او لطمه وارد کند و نباید منجر به بازماندگی از تحصیل و آسیبهای مضاعف شود پس نظارت بر کار کودکان در کارگاهها بسیار مهم است و مطالبه ما ممنوعیت کار برای کودکان زیر ۱۵ سال ایرانی و اتباع در کارگاههاست و این ممنوعیت باید اجرا و با کارگاههای متخلف برخورد جدی شود.
وی میگوید: در هنگام تصویب بودجه و منابع مالی برای حوزه کودکان کار خانوادههای آنان موردتوجه قرار نمیگیرند. این کودکان بسیار زیاد هستند و ۵۰ درصد از آنها از خانوادههای بالای چهار نفر هستند. منابع مالی باید حمایت حداکثری از یک خانواده پنجتا شش نفره داشته باشد.
مدیرکل امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور میگوید: از مردم خواهش میکنیم بهجای کمک به کودکان کار از طریق سمنها و خیریهها از این کودکان حمایت کنند. این کار باعث میشود این کودکان مجموعهای از حمایتها را دریافت کنند. با کمک نقدی به کودکان تنها بخشی از نیازهای روزانه آنها رفع میشود؛ اما سمنها از طریق حمایتها و همکاری با دستگاهها نتایج بهتری رقم میزنند.
گزارش از: کوروش دیباج خبرنگار سرویس جامعه ایمنا
نظر شما