به گزارش خبرنگار ایمنا، در جدیدترین آماری که بهصورترسمی درباره نظام آموزشی کشور منتشر شده است، گفته میشود: «۳۰ درصد دانشآموزان ایرانی به حداقل تواناییهای سواد نمیرسند!» کشور ما در تمام این ارزشیابیها از ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۵ شرکت کرده و نتایج ارزیابی سیستم آموزشی ایران در آزمونهای «تیمز» مطلوب نبوده است. تمام امتیازات کسب شده از آزمون ریاضیات و علوم در پایههای چهارم و هشتم، پایینتر از امتیاز متوسط یعنی ۵۰۰ بوده و این مرکز آزمون بینالمللی در جدیدترین آماری که برای تمام جهان منتشر کرده، در مورد ایران به این جمعبندی رسیده است که «۳۰ درصد دانشآموزان ایرانی به حداقل تواناییهای سواد نمیرسند!»
البته کرونا یک آمار ۳۰ درصدی دیگر هم بهنظام آموزشی بحرانزده ما تحمیل کرد. معاون وزیر آموزشوپرورش بهتازگی گفته است: «در شرایط کرونایی، ۳۰ درصد دانشآموزان شامل پنج میلیون نفر در حال حاضر از تحصیل محروم شده و بازماندهاند.» به عبارت سادهتر، درحالحاضر ۳۰ درصد دانشآموزان (معادل پنج میلیون) از تحصیل محروم هستند و ۳۰ درصد آنانی که تحصیل میکنند به حداقل تواناییهای سواد نمیرسند. این یعنی بحرانهای درهمتنیدهای در ساختار نظام آموزشی کشور ما وجود دارد.
در اینکه کشور ما همچون کشورهای جهان با بحرانهای متعدی روبهرو است، تردیدی نیست اما باور کارشناسان بر این است که بحران در نظام آموزشوپرورش از جنس دیگری است و عواقب آن نیز بسیار خطرناکتر خواهد بود. به همین جهت خبرنگار ایمنا به مناسبت «روز معلم» به بحرانهای پیش روی معلمان کشور پرداخته است.
منزلت معلم مورد توجه قرار نگرفته است
شیما مقدسی، معلم مقطع متوسطه مدارس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: معلمان امروز با دهههای گذشته با چالشها و بحرانهای بیشتری روبهرو هستند، اما در کل مشکلات این صنف به محورهای معیشتی و رفاهی، منزلتی، مشکلات کاری و سیستمی و کمرنگ شدن مباحث ارزشی تقسیم میشود. مشکلات معیشتی، تهدیدی برای معلمان است و دولتها به این امر تاکنون آنطورکه باید توجه نکردهاند؛ به همین دلیل معلمان از دولت سیزدهم انتظار دارند مسئله معیشت آنها را در اولویت قرار دهد؛ زیرا پایه سایر مباحث است. همچنین در بحث مسائل معیشتی و رفاهی شاهد هستیم که میگویند نیروی انسانی آموزشوپرورش زیاد است و امکانات و منابع مالی کافی نداریم.
وی ادامه میدهد: در آموزشوپرورش مدیریت منابع وجود ندارد درحالیکه این نهاد ظرفیتهایی دارد که به دلیل نبود مدیریت یا سوءمدیریت از دست میرود. بهعنوانمثال این وزارتخانه بزرگترین فضاهای پرورشی، اردوگاهها، استخرها و خانههای معلم را دارد. هماکنون ۳۰۰ اردوگاه و کانون پرورشی در آموزشوپرورش وجود دارد که این وزارتخانه را به بزرگترین املاکدار کشور تبدیل کرده است؛ اما چه قدر توانسته از این ظرفیت بهره ببرد؟ همه این موارد نشان میدهد که توجه به معیشت معلمان، در اولویت این وزارتخانه نیست.
این معلم تأکید میکند: وزیر آموزشوپرورش باید نگاه مدیریت منابع انسانی و اقتصادی داشته باشد و بداند که برای ۲۰ سال آینده کشور نسل تربیت میکند. همچنین در بحث منزلت معلمان، شاهد هستیم که آنها از جایگاهی که سایر کارمندان و اساتید دانشگاه از آن بهره میبرند، محروم هستند. حتی در درون ساختار آموزشوپرورش نیز منزلت معلم موردتوجه قرار نگرفته است.
دلایل دلسردی و بیانگیزگی معلمان
وی با اشاره به مشکلات کاری معلمان میافزاید: جمعیت بالای کلاسهای درس، شاخصهای انتصاب مدیران مدارس و ارتقای شغلی معلمان تنها بخشی از مشکلاتی است که معلمان را در شغل خود دلسرد و بیانگیزه میکند و برخی وزرا در سیاستگذاریهای خود ضعیف و بدون برنامه هستند و تحول در آموزشوپرورش وجود ندارد.
مقدسی با اشاره به اینکه صندوق ذخیره فرهنگیان با عمر بیش از ۲۰ سال خود با هدف کمک به معیشت فرهنگیان تأسیس شده بود، میگوید: این صندوق برخلاف اهداف خود آنطورکه انتظار میرود، نتوانسته مشکلات معیشت فرهنگیان را حل کند؛ به نظر میرسد مشکل اصلی این صندوق، به خاطر ساختار آن است. در سال گذشته اساسنامهای تصویب شد که بر مبنای آن، باید نمایندگانی از میان فرهنگیان در هیئتمدیره و امنای این صندوق عضو باشند.
وی ادامه میدهد: شنیدیم که قانونشکنی شده و دولت مصمم است اعضای هیئتمدیره و هیئتامنای این صندوق را بهصورت دولتی انتخاب کرده و مالکیت صندوق را دولتی کند. این موضوع با مخالفت شدید و سراسری فرهنگیان کشور مواجه شده است.
این معلم میگوید: بحث معیشت معلمان، چندین سال از طریق دولت بیان میشود؛ اما تنها در حد شعار مانده است. هنگام انتخابات گوناگون و داغی بازار تبلیغات، تنها راهروی عبور را از طریق فرهنگیان که تأثیرگذار هستند انتخاب میکنند؛ اما پس از انتخابات، همه وعدهها به دست فراموشی سپرده میشود!
ریشه همه مشکلات جامعه را در آموزشوپرورش باید جستوجو کرد
حسین معافی، دکترای برنامهریزی تحصیلی و کارشناس امور درسی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با اشاره به بحرانها و چالشهای معلمان، اظهار میکند: در نظام آموزشی کشورهای پیشرفته و مدرن، آموزشوپرورش در اولویت قرار دارد و توجه ویژهای بهنظام آموزشی کشورها میشود؛ چراکه ریشه همه گرفتاریهای جامعه را در آموزشوپرورش میتوان جستوجو کرد.
وی ادامه میدهد: اگر دانشآموزان بهدرستی تربیت شوند، دانش مورد نیاز آینده را فرا گیرند، مهارتهای زندگی اجتماعی را بیاموزند و نگرش مثبتی به رویدادها و تغییرات داشته باشند، بیشک آن جامعه به رشد و تعالی خواهد رسید. تجربه کشورهایی مانند سنگاپور نشان میدهد که سرمایهگذاری در آموزشوپرورش میتواند در کوتاهمدت نیز جامعه را متحول کند و در تمام زمینهها ازجمله فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی پیشرفتهای چشمگیری به دنبال داشته باشد.
این کارشناس امور تحصیلی تصریح میکند: در سیستم آموزشی کشور ما بیشتر به حیطه شناختی و کسب دانش پرداخته میشود و از حیطههای مهارتی و نگرشی غافل ماندهایم؛ به همین دلیل استعدادهای دانشآموزان شناسایی و شکوفا نمیشود و همه را با یک معیار میسنجیم، درصورتیکه استعدادها و تواناییهای دانشآموزان متفاوت و متنوع است و گاهی ناشناخته باقی میماند.
وی بابیان اینکه معلمان که «افسران سپاه پیشرفت» در نظام آموزشی هستند با چالشها و بحرانهای فراوانی دستوپنجه نرم میکنند، میافزاید: معلم، محور و ستون نظام آموزشی هر کشور است و رشد و تعالی هر جامعه به رشد و تعالی معلمان آن جامعه وابسته است. معلمانی که طی دو سال گذشته در دوران آموزشهای مجازی و غیرحضوری با فداکاری، تلاش و ازخودگذشتگی بهعنوان مدافعان عرصه تعلیموتربیت، معرفی شدند.
حس رقابت، نشاط و شادابی در بین معلمان از بین رفته است
معافی اضافه میکند: امروز معلمان ما دغدغههای معیشتی فراوان دارند که فعالیت آنها را تحت تأثیر قرار داده و سرگرم شدن به شغلهای دوم و سوم، آنها را از رسالت اصلی خود دور کرده و حس رقابت، نشاط و شادابی را بین معلمان از بین برده است. اجرای کامل نظام رتبهبندی معلمان که بعد از سالها کشوقوس بالاخره در مجلس و دولت مصوب شده و اکنون در حال تنظیم آئیننامه اجرایی آن در وزارتخانه آموزشوپرورش است، میتواند گرهگشای این معضلات باشد.
وی ادامه میدهد: اما برخی نظرات غیرکارشناسی و غیراصولی در اجرا یا در تنظیم آئیننامه اجرایی آن، باعث نگرانی معلمان شده و طی ماهها و روزهای گذشته، اعتراضاتی را از سوی شورای صنفی معلمان به دنبال داشته است. هدف اصلی رتبهبندی معلمان، حل مشکل معیشتی، ارتقای جایگاه معلمی، ایجاد حس رقابت و نشاط در بین معلمان است. حل مشکلات صندوق ذخیره فرهنگیان نیز از خواستههای بحق معلمان است که سرمایه معلمان را در این صندوق به خطر انداخته و از اعتماد آنها کاسته است.
این دکترای برنامهریزی تحصیلی اظهار میکند: وقتی معلمان مدرک، سابقه، میزان تلاش و درآمد خود را با حقوق، مزایا، پاداشهای نقدی و غیرنقدی و رفاهیات با سایر کارمندان در ادارات و شرکتها مقایسه میکنند، جای بسی تأسف و البته تأمل است که چگونه این افسران پیشرفت در این شرایط، عاشق کار خود باشند و به فرزندان و آیندهسازان این مرزوبوم امید و خودباوری القا کنند.
سایه سنگین بر سر آموزش با کنکور سراسری و آزمونهای ورودی مدارس
وی میگوید: کنکور سراسری و آزمونهای ورودی مدارس خاص، سایه سنگینی را بر آموزش کشور انداخته و تحقق برنامههای سند تحول بنیادین آموزشوپرورش را تحتالشعاع قرار داده و آموزش را از اهداف اصلی خود دور کرده است. ناامیدی دانشآموزان نسبت به آینده شغلی و بیانگیزگی آنها به درس و مدرسه نیز از عواملی است که کار معلم، مدرسه و خانواده را سخت کرده و بحرانهایی را در خانواده و مدرسه شکل داده است.
معافی اظهار میکند: فضای خستهکننده و کسلکننده مدارس، شور و نشاط دانشآموزان را گرفته و آنها را به طفل گریزپایی تبدیل کرده است که گاهی بهاجبار به مدرسه میروند و گرفتاریهایی را برای مدرسه و معلم به وجود میآورند. برخی محتواهای پر اشکال و ناموزون، بیارزش و بیاهمیت و غیرکاربردی، هم دانشآموز و هم معلم را خسته کرده و چالشهایی را در کلاس درس برای معلم ایجاد میکند که چارهای جز تسلیم شدن در برابر انتقادات ندارند.
وی اضافه میکند: مدارا کردن با دانشآموزانی که در دوران آموزشهای مجازی همه ابعاد شخصیت آنها تغییر کرده و برخی از حمایتهای نابجای خانوادهها بهره گرفتند، کاری سخت و طاقتفرساست. تغییر لحن و بیان و رفتار، افزایش اضطراب، کاهش آستانه تحمل، افزایش وابستگی به والدین، تأثیرپذیری شدید از فضای مجازی، کمرنگ شدن ارزشهای معنوی و اجتماعی، تنبلی و کمتحرکی آثار همنشینی با شبکههای اجتماعی و فضای مجازی باعث آن شده و کار تربیت را دوچندان مشکل ساخته است.
لزوم توجه به چالشها و بحرانهای معلمان و سیستم آموزشی کشور
این دکترای برنامهریزی تحصیلی در انتقاد به بیمه معلمان، تصریح میکند: ارائه خدمات پزشکی و پیراپزشکی محدود و سقف پایین تعهدات در بیمه پایه و تکمیلی نیز مورد اعتراض معلمان است. بهعنوانمثال هیچیک از هزینههای دندانپزشکی و آزمایشهای ناباروری پرداخت نمیشود و هزینه برخی خدمات مانند لیزیک و خرید عینک و سمعک هم درصد کمی پرداخت میشود و برای بقیه خدمات پزشکی هم سقفهای پایینی در نظر گرفته شده است.
وی میافزاید: کمبود معلمان حرفهای و باتجربه، ساختار متمرکز برنامههای درسی، کند بودن تغییرات و تحولات آموزشی، همسو نبودن آموزش با تغییرات جامعه، نبود سرانه آموزشی و بهداشتی برای مدارس، مغفول ماندن تربیت و امور پرورشی، مقایسه معلمان با یکدیگر، دخالت برخی خانوادهها در کار معلم و مدرسه، انتقال اضطراب خانوادهها به دانشآموزان، ارائه مشاوره غلط برخی مؤسسات کنکور به دانشآموزان و جولان مافیای کنکور و کمرنگ شدن فعالیتهای مدرسه در بین دانشآموزان، از چالشها و مشکلاتی است که در سیستم آموزش کشور وجود دارد که اگر برای آنها فکری نشود آموزش کشور به بیراهه خواهد رفت و سرنوشت و آینده علمی کشور به خطر خواهد افتاد.
معافی اظهار میکند: در هفته بزرگداشت مقام معلم نزدیک شایسته است که مسئولان کشور این چالشها و بحرانهای معلمان و سیستم آموزشی کشور را موردتوجه جدی قرار دهند و تا دیر نشده اقدامات عملی و بلندمدتی را در این راستا برنامهریزی و اجرا کنند.
اهمیت کاربردی ساختن آموزشها برای دانش آموزان
سیدمحمد الحسینی، جامعهشناس با اشاره به بحرانهای اجتماعی پیش روی معلمان کشور، در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: فلسفه وجودی معلمان پیوند زندگی واقعی با مهارت و دانش برای دانشآموزان است بهگونهای که دانشآموزان پس از فارغالتحصیلی بتوانند آموختههای خود را در راه زندگی بهتر به کار ببرند یعنی آموزش باید بتواند بین ذهنیت و عینیت یا تخیل و واقعیت زندگی اجتماعی پیوند برقرار کند و آن را معناساز و پویا سازد.
وی میافزاید: اولین چالش در راه معلمان کاربردی ساختن آنچه که در کلاس آموزش میدهند، است که اگر چنین نباشد تعارض بین آنچه آموختهشده و آنچه در واقعیت زندگی اجتماعی جاری است مهمترین چالش راه آموزشوپرورش است و بهنوعی نبود هماهنگی نیازها و اهداف در آموزشوپرورش موجب سردرگمی، شکاف، تعارض و گسست فرهنگی و درنهایت ناکارآمدی آموزش خواهد شد.
این جامعهشناس ادامه میدهد: آموزش باید به سمت ابزاری شدن پیش برود نه معناسازی به این معنا که آموزش در خدمت درآمد و پول درآوردن میشود و بهنوعی تبدیل بهنوعی تجارت میشود به همین دلیل علومی همچون علوم انسانی از اقبال کمتری برخوردار میشوند و در عوض علوم پایه فنیمهندسی پزشکی و علوم دیگری که بهطور مستقیم با تولید سروکار دارد اقبال بیشتری دارند این در حالی است که علوم انسانی وظیفه دارد تا بتواند زندگی را معنابخشی کند و بهنوعی هدف علوم انسانی به وجود آوردن نگرش محبت، عشق و دوستی در جهان است زمانی که معلم خوب تارهایی را برای پیوند با شاگردان و موضوع درس میبافد قلب او بسان داربستی رشتهها را نگه میدارد.
معلمان با چالشهای تدریس موضوعی روبهرو هستند
وی تصریح میکند: چالشهای تدریس موضوعی است که نمیتوان آن را با روشهای تقلیلگرایانه بررسی کرد بلکه کلیتی از وجود معلمان است که هر چه هویت و یکپارچگی در روح و جسم معلم بیشتر باشد در تدریس موفقتر است و چالشهای کمتری خواهد داشت که میتواند زندگی را برای دانشآموزان معنا کند بهگونهای که آنها بتوانند راه خود را در جهت دستیابی به اهداف و نیازهای خود ترسیم کنند. هویت، نقطه تلاقی نیروهای گوناگونی است که زندگی یک معلم و دانشآموزان را میسازد و یکپارچگی یعنی پیوند نیروهایی که برای معلمان زندگی را بهجای ترکخوردگی و کسالت به ارمغان میآورند.
الحسینی میگوید: بحث دیگر بحث تعارض معرفتی است آنچه ازنظر هستیشناسی در فرهنگ عرف و باور ما جایگاه دارد و آن را میپذیریم این است که انسان موجودی کنشگر، خلاق، فکور و آفریننده است و نه موجودی پذیرنده صرف. خداوند انسان را موجودی انتخابگر و صاحب اراده آفریده است و از او خواسته است در زمین گردش کند، تجربه کند و بهترین را انتخاب کند.
حذف کنشگری دانشآموز و ایجاد شکاف عمیق بین آنها
وی تأکید میکند: بنابراین رویکرد پژوهش و تدریس باید به اینگونه باشد که ما بتوانیم محیطزیست خود را برای خود قابلاستفاده درآوریم و آن را معنا ببخشیم. استفاده از روشهای یکطرفه لذت آموزش را از بچهها میگیرد و تناقض بین آنچه تجربه میکنیم و آنچه دیگران از ما میبینند باعث میشود نتوانیم معلمی الهامبخش باشیم و حاصل رفتار ما آموزشی آشفته خواهد بود که هدف معلم را از تدریس منحرف میکند.
این جامعهشناس ادامه میدهد: وقتی تجارب و کنشگری دانشآموز در کلاس درس حذف شود و تبدیل به ضبطصوت معلم شود تا آنچه را که او یاد داده و آموخته است حفظ کند و در کلاس ارائه کند شکاف عمیقی بین او و دانشآموز به وجود میآید که این شکاف را به جامعه و زندگی فرهنگی نیز منتقل خواهد کرد.
وی اظهار میکند: روش غالب در نظام آموزشوپرورش مبنی بر روشهای اثباتگرایانه است، یعنی دانشآموز را موجودی میدانند که باید تحت هر شرایطی آنچه شود که نظام آموزشی میگوید نه آنچه خود تلاش کند و به آنچه شایسته است برسد بنابراین تجربه را از آن حذف کرده و بیشتر از روشهای اثباتگرایانه که در روشهای تجربی متداول است، استفاده میکنند.
الحسینی ادامه میدهد: ماحصل چنین آموزشی هم دانشآموزانی خواهد شد که بسیاری از مبانی دینی ایدئولوژیکی و باورهای مذهبی خود را نمیتوانند قبول کنند چون از لحاظ معرفتی و روششناختی نمیتوانند آن را ثابت کنند مگر اینکه همانگونه که پدر و مادر باور داشتهاند آنها هم باور داشته باشند، این موارد در فضای رسانهای زمان ما مورد شک واقع میشود و دانشآموزان و فارغالتحصیلان از نظام آموزشی در یک شوک بزرگ فرهنگی و معرفتی قرار میگیرند و گاهی ناخواسته به نتایج نامطلوبی در زندگی میرسند چون اندیشهای آنها و آموزشهای آنها توانایی معناآفرینی نخواهد داشت.
اهمیت تعامل معلمان در فضایی کنشگرانه
وی میافزاید: مهمترین نشانه موفقیت در بین معلمان و در حرفه تدریس شادی عمیقی است که در پایان کلاس آن را تجربه میکنیم اینیک ایده انقلابی است اما کاملاً واقعی و حقیقی است معلم درون ندای وجدان ماست و ندای وجدان ما صدای هویت و یکپارچگی فرهنگی و ایدئولوژیکی ماست ما معلمان باید با هم صحبت کنیم و در فضایی کنشگرانه از آنچه برای ما واقعی و حقیقی است سخن بگوییم و آن را درک کنیم.
این جامعهشناس ادامه میدهد: حقیقت اول که باید بدان توجه کرد تکرار و حفظ واقعیتها توسط دانشآموزان است و حقیقت دوم تنها زمانی معلم درون با دانشآموزان ارتباط برقرار میکند که با زبان هویت با آنها سخن بگوییم و اگر در شکلدهی هویت یعنی واقعیت آنچه در ذهن ما است شکاف وجود داشته باشد قادر به برقراری ارتباط با دانشآموزان نخواهیم بود.
وی ادامه میدهد: به نظر میرسد معلمان نیاز به چارچوبی تبیینی برای اندیشههای خوب و به معرض آزمایش گذاشتن آنها دارند وجود سند تحول بنیادین و راههای پیشبینی شده آن خوب است اما کافی نیست، برتر از سندهای موجود حفظ شأن معلمان ازنظر هستیشناسی یعنی حفظ خلاقیت و کنشگری آنان در راستای دستیابی به اهداف والای انسانی و کسب معرفت انسانی و تشکیل هویتی متناسب با تمدن جامعه خود است.
الحسینی تصریح میکند: چالشهای ذهنی معلمان میتواند موجب ترس شود ترسی که به معنای نبود ارتباط فارغالتحصیلان آن جامعه است ترس به معنای عدم شکلگیری هویت مناسب در جامعه است یعنی دانشآموزان و معلمان نتوانستهاند با جامعه خود ارتباط برقرار کنند، ماهیت چنین نظام آموزشی گسترش آسیبهای اجتماعی و انحرافات اخلاقی و تمایل شدید به مهاجرت و نبود تمرکز بر مسائل درونزای فرهنگی اجتماع است.
نظر شما