به گزارش ایمنا، «من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام، موسیقی کلاسیک گوش دادهام. ساعتها از وقتم را به مباحث بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذارندهام، ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوزه را طوری دست گرفتهام که دیگران که جلد آن را میبینند پیش خودشان بگویند عجب فلانی چه کتابهای میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد، اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمیشود. باید در جستوجوی حقیقت بود.»
درست با تولد انقلاب اسلامی، مرتضی هم انگار دوباره متولد شد. به قول خودش همه نوشتهها و افکارش را ریخت داخل چند گونی و آنها را به آتش کشید و با خودش قرار گذاشت دیگر حدیث نفس ننویسد از خودش نگوید و اصلاً خودش را از میان بردارد تا هرچه هست خدا باشد و باز به قول خودش به این عهد و پیمان وفادار ماند.
فوق لیسانس معماری داشت، اما با مدرکش نتوانست و نخواست تجارت کند و همه تلاشش را صرف معماری و ساختن خودش کرد. تدریس در دانشگاه را رها کرد و مدتی به بچههای جهاد سازندگی در روستاهای محروم پیوست و بعد هم سرو کارش با دوربین و فیلم افتاد. جنگ هم که آغاز شد، کارگاه خودسازی و آدمسازیاش انگار پر کار شد، ۱۶ کتاب و شاید بیشتر از اینها مطالب و کتابهای منتشر نشده ادبی از خود به یادگار گذاشت. ۱۰ فیلم مستند و غیرمستند نیز از جمله یادگارهای دیگرش هستند. بیستم فروردینماه ۱۳۷۲ و در حال بررسی لوکیشن فیلم «شهری در آسمان» مین «والمری» بازمانده از جنگ سبب شد تا به آسمان فکه پر بکشد.
به شهید سیدمرتضی آوینی لقب «سید شهیدان اهل قلم» را دادهاند، او که اهل مستندسازی از جنگ هشت ساله و شهدا بود با سری برنامههای "روایت فتح" امروز در ذهن باقی مانده است، مجموعه مستندی که بارها مقام معظمرهبری به تمجید از آن و کار بزرگ شهید آوینی پرداخته است.
نظر شما