به گزارش ایمنا، روزنامه همشهری نوشت: چند روز قبل مردی به یکی از کلانتریهای تهران مراجعه و اعلام کرد سارق مسلح تحت تعقیبی که همه تصور میکردند مرده، زنده است. این مرد اظهار کرد: من اهل یکی از شهرهای غرب کشور هستم و حدود یک سالی است که به تهران نقل مکان کردهام. در شهر ما مردی به نام مهدی بود که حدود دو سال و نیم قبل صد میلیون تومان از من قرض گرفت اما آن را پس نداد. مدتی بعد متوجه شدم او یک مجرم سابقهدار و سرکرده یک باند سرقت مسلحانه بوده که از سوی پلیس دستگیر و زندانی شده است.
وقتی فهمیدم مهدی به زندان افتاده، به سراغ خانوادهاش رفتم که طلبم را بگیرم اما آنها مرا دست به سر کردند. با این حال از مهدی شکایت کردم تا اینکه شنیدم با سپردن قرار وثیقه از زندان مرخصی گرفته است. به سراغش رفتم و او گفت که کار مناسبی پیدا کرده و بهزودی بدهیاش را میپردازد. به حرفش اعتماد کردم اما چند روز بعد که به مقابل خانهاش رفتم، با دیدن اعلامیه فوت او شوکه شدم. روی در و دیوار خانه آنها بنر تسلیت چسبانده بودند و عکس مهدی روی اعلامیهها بود.
پس از پرسوجو متوجه شدم که او با یکی از دوستانش به شمال رفته و هنگام شنا غرق شده است. باورکردنی نبود و من تا مدتها خجالت میکشیدم که از خانوادهاش سراغ طلبم را بگیرم اما پس از چند ماه به سراغ برادرش رفتم و موضوع طلب صد میلیونیام را مطرح کردم؛ اما برادر مهدی به گریه افتاد و گفت تعداد طلبکاران برادرش زیاد و دست برادرش نیز از دنیا کوتاه شده و آنها توانایی پرداخت بدهی او را ندارند. برای همین رفتهرفته بیخیال پولم شدم.
شاکی میگفت مدتی پس از این ماجرا به همراه خانوادهاش به تهران نقل مکان کرده و یک روز در یکی از قهوهخانهها بهصورت اتفاقی مهدی را دیده که سرگرم قمار است. او وقتی مطمئن شده که متهم فراری زنده است، مخفیانه او را تعقیب کرده، آدرس خانه و محل کارش را بهدست آورده است و پس از آن نیز تصمیم گرفته پلیس را باخبر کند.
پرونده مختومه با مرگ متهم
با اظهارات این مرد، تحقیقات مأموران درخصوص مهدی آغاز شد. مأموران با استعلام از پلیس شهر مورد نظر متوجه شدند که گفتههای شاکی صحت دارد. مهدی یک مجرم تحت تعقیب بود که همه تصور میکردند دو سال و نیم قبل فوت شده و با مرگ وی پروندهاش مختومه شده بود. اطلاعات بهدست آمده نشان میداد که این مرد سرکرده یک باند سرقت مسلحانه در شهرشان بوده که با معرفی خود بهعنوان مأمور، راهزنی میکردند. آنها که اسلحه و تجهیزات نظامی داشتند، در جادهها به کمین رانندگان مینشستند و در نقش مأمور، خودروها را متوقف میکردند و با تهدید دست به سرقت میزدند.
آنها پس از هر سرقت، طعمههای خود را با دست و پای بسته رها میکردند تا اینکه با شکایت مالباختهها و شروع تحقیقات پلیسی، مهدی و اعضای باندش دستگیر شدند و به زندان افتادند. پس از چند سال، سردسته باند با سپردن وثیقه از زندان آزاد شد تا رضایت شاکیانش را بگیرد اما پس از اینکه پا به دنیای قاچاقچیهای موادمخدر گذاشت و تلاش کرد با معامله پول لازم برای گرفتن رضایت شاکیانش را فراهم کند، پلیس به جرایم او پی برد و برای دستگیری وی به کمین نشست.
مهدی درحالیکه با جاسازی مخدر شیشه در خودروی خود، قصد قاچاق این محموله را داشت در کمین مأموران گرفتار شد؛ اما توانست فرار کند. پس از این اتفاق درحالیکه تحقیقات برای دستگیری او ادامه داشت، ناگهان خبر رسید که وی در دریا غرق شده و جان باخته است. خانوادهاش به همه اعلام کردند مهدی فوت شده و برای او مراسم عزاداری گرفتند و به این ترتیب نام او از فهرست مجرمان تحت تعقیب پلیس پاک شد.
اعتراف به مرگ دروغین
با این اطلاعات، بازپرس دادسرای ویژه سرقت تهران دستور بازداشت مجرم فراری را صادر کرد و او چند روز قبل در مخفیگاه خود دستگیر شد. وی در بازجوییها به جرایم خود و نقشه مرگ دروغین برای فرار از مجازات و طلبکارانش اعتراف کرد. مهدی که حدود ۵۰ سال سن دارد، اظهار کرد: با همدستی خانوادهام این نقشه را اجرا کردیم تا پلیس و طلبکارانم دیگر دنبال من نباشند.
از وقتی همه تصور میکردند که مردهام، دور خلاف را خط کشیدم؛ سپس به تهران آمدم و کاری مناسب پیدا کردم و زندگی آرامی داشتم و سعی کردم گذشته تاریک خودم را جبران کنم؛ اما بخت با من یار نبود و دستم رو شد. پرونده متهم پس از تحقیقات اولیه با صدور قرار عدمصلاحیت به دادسرای شهرستان مربوطه ارجاع شد تا در آنجا به جرایم او رسیدگی شود.
نظر شما