به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، روانشناسان چنین استدلال کردهاند زنانی که در طول زندگی مشترک خود از سوی همسر محبت یا هدایایی دریافت میکنند، بیشتر به ابراز محبت نسبت به دیگران نیز گرایش نشان میدهند. عکس این قضیه نیز صدق میکند یعنی زنانی که نقش فداکارترین فرد زندگی را به عهده دارند همیشه نوعی خشونت را در خود احساس میکنند که این عصبانیت میتواند زندگی فرزندان و حتی اقوام را نیز تحت تأثیر قرار دهد. زنانی که همزمان با اداره زندگی متأهلی و پرورش فرزندان به انجام فعالیتهای کاری نیز مشغول هستند، اغلب بیشترین فداکاریها را تجربه میکنند که همین امر میتواند به ابراز عصبانیت آنها و حتی ظلم در حق فرزندان و همسران منجر شود. در ادامه به گفتوگویی که معمولاً در زندگی روزمره همگی اتفاق میافتد، توجه کنید:
در محکم بسته میشود.
شما: سلام عزیزم، امروز چطور گذشت؟
فرزند شما: خوب بود.
شما: چی کار کردی؟ با کی ناهار خوردی؟ کدوم ساعت تو مدرسه خوش گذشت؟
فرزند: هیچی، دوستام، زنگ تفریح.
بهترین تحلیلی که میتوان از جوابهای این کودک درک کرد اینکه او روزهای خود را یکی پس از دیگری با انجام کارهای تکراری میگذراند و ظاهراً از این وضعیت رضایت زیادی ندارد. کودکان به مدرسه میروند، روی نیمکت مینشینند، کل زمان حضور خود را باید به حرفهای معلم گوش دهند، سپس ناهار بخورند و به خانه باز گردند تا در مورد اتفاقات روز به شما پاسخ دهند. در این وضعیت، کودک نقش یک قربانی را ایفا میکند که تنها موظف به انجام اموراتی است که دیگران برای او مقرر کردهاند و شاید همین علت بستن محکم درب خانه به هنگام ورود توسط آنها یا دادن پاسخهای کوتاه به سوالات باشد.
این شرایط برای زنان به ویژه افراد شاغل نیز صدق میکند؛ اغلب مادران تمام طول روز خود را با فداکاری و ارائه خدمات به اعضای خانواده میگذارنند. زنانی که همزمان مشغول به کار نیز هستند شرایط بسیار بحرانیتری را تجربه میکنند و اغلب از خشونت بیشتری نسبت به سایرین برخوردار هستند. این افراد زمانی که در منزل هستند باید بدون وقفه در حال پختن غذا، شستن ظرفها، نظافت منزل، بازی با فرزندان، رسیدگی به امور همسران و غیره باشند و سپس بدون هیچ استراحتی خود را برای رفتن به محل کار آماده کنند. در این شرایط، زنان فداکارانی به حساب میآیند که تنها در حال ارائه خدمت به اعضای خانواده و محل کار هستند و عمر خود را با کمترین توجه به نیازهای شخصی سپری میکنند. در واقع، زنان نیز مانند کودکان تنها در حال اجرای نیازهای دیگران هستند و زندگی را مطابق با میل شخصی سپری نمیکنند که همین امر اغلب منجر به بروز خشونت میان آنان میشود و به مادرانی تبدیل میشوند که بیشترین ظلم را در حق خود، فرزندان، همسران و سایر اطرافیان مرتکب میشوند.
برخی از مادران مدرن امروزی با فداکاری نه تنها به خود، بلکه به فرزندانشان نیز بیشترین آسیب را وارد میکنند. آنها تمام انرژی خود را صرف کار در منزل، انجام امور سایر اعضای خانواده و کار در بیرون از منزل سپری میکنند (این قاعده در مورد زنانی که در خانه نیز به دورکاری مشغول هستند، صدق میکند) و حتی در زمان بازگشت باید اینکه روز آنها چگونه سپری شده است، جوابگو باشند و سپس کودکان را در انجام تکالیف مدرسه یاری دهند. در اینجا زنان تنها نقش ارائه دهندگان خدمت به سایرین را ایفا میکنند و بدون شک بخش اعظم فعالیتهای روزانه آنها مطابق میلشان پیش نمیرود.
راه حل روانشناسان برای حل مشکل فداکاری افراطی زنان در زندگی
البته روانشناسان راهکار اثربخشی را برای حل مشکل فداکاری افراطی به زنان ارائه دادهاند، اینکه گاهی باید روند زندگی را تغییر دهند و زمانی را به خود اختصاص دهند تا از سوی سایرین خدمت دریافت کنند. اگرچه این کار ممکن است سخت به نظر برسد با این حال، زنان باید به خود زمانی اختصاص دهند تا بدون فکر کردن به انجام یک کار برای راضی نگه داشتن دیگران، تنها خود را در اولویت قرار دهند، استراحت کنند یا به انجام اموری بپردازند که شخص خود آنها را راضی میکند.
علاوه بر این، چنانچه زنان تعهد زمانی را تا حدودی کنار بگذارند از نظر روحی به آرامش بیشتری میرسند. به عنوان مثال، اغلب مادران خود را موظف میدانند پس از پایان فعالیت روزانه، خواه در محل کار یا در منزل، فوراً برای تأمین نیازهای فرزندان یا همسران دست به کار شوند. در چنین شرایطی، بهترین اقدام ممکن این است که زن پس از انجام کار، مدت زمانی هر چند کوتاه را به استراحت، گوش دادن به موسیقی مورد علاقه خود، نظافت شخصی یا سایر موارد مشابه اختصاص دهد تا ابتدا خود را به یک آرامش نسبی برساند و بتواند با سایرین نیز با ملایمت و نه از روی خستگی و حس مسئولیت رفتار کند.
اختصاص زمان شخصی به کتاب خواندن یا انجام هنرهای دستی مورد علاقه نیز میتواند زن را از فداکاری نامعمول نسبت به سایر اعضا خانواده برهاند و در بهبود وضعیت روانی او مؤثر واقع شود. در این میان، فرزندان نیز باید از تغییر وضعیت جدید به طور مثبت بهرهمند شوند به عنوان مثال، زمانی که کودک از مدرسه باز میگردد، انجام امور تکراری یا پرسیدن سوالهای همیشگی در مورد چگونگی سپری شدن روز آنها در مدرسه باید جای خود را به اختصاص وقت به آنها برای انجام فعالیتهای مورد علاقه و مطابق میل خود بدهد که این امر به سهم خود میتواند کودک را به صحبت در مورد مسائل مذکور در زمان دیگری و بدون حس اجبار سوق دهد. مادران همچنین میتوانند به هنگام بازگشت فرزندان از مدرسه، آنها را در آغوش بگیرند و فرزندان را به انجام یک فعالیت مورد علاقه آنها دعوت کنند.
آنچه هم در مورد زنان و هم فرزندان اهمیت دارد اینکه هر یک زمانی را به انجام امور مورد علاقه شخص خود و رها از خواستههای دیگران اختصاص دهند. بدون شک، تغییر روند زندگی به این شکل میتواند از خشونت هر یک به طور قابل توجهی بکاهد و جوی صمیمانه و مسالمتآمیزتر بر زندگی حاکم کند.
نظر شما