خاطره عملیات محرم در عمارت سعدی

هم‌زمان با هفته حماسه و ایثار مردم اصفهان، «شب خاطره عملیات محرم» با حضور فرماندهان، رزمندگان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس در عمارت تاریخی سعدی اصفهان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در این برنامه که به همت واحد ادبیات پایداری حوزه هنری استان اصفهان در عمارت تاریخی سعدی اصفهان برگزار شد و در آن جمعی از فرماندهان، ایثارگران و رزمندگانی حضور داشتند که در دوران هشت سال دفاع مقدس جان‌فشانی کرده و در مراسم تشییع پیکر شهدای عملیات محرم نیز شرکت داشتند، تعدادی از این تلاشگران عرصه جهاد حق علیه باطل به بیان خاطرات خود در سال‌های جنگ تحمیلی پرداختند.

عملیان محرم و قیام امام حسین در سال ۶۱ هجری

«حسین شریعتی» فرمانده گردان امام محمدباقر از یگان‌های عمل کننده در عملیات محرم، اظهار کرد: لشکر امام حسین اواخر شهریورماه در موقعیت مستقر شد و حدود بیست و چند روز در منطقه حضور داشتیم تا به تاریخ عملیات در دهم آبان سال ۶۱ رسیدیم. بعد از عملیات رمضان باید عملیات موفق آمیز دیگری انجام می‌دادیم تا روحیه را به رزمندگان، امام عزیز و مردم بازمی گرداندیم. بهترین منطقه‌ای که انتخاب شد موسیان و جاده دهلران به اندیمشک بود و حدود ۴۵ متر از این جاده در میدان تیر دشمن واقع بود که گردان امام محمد باقر در عملیات فتح المبین به فرماندهی شهید عباس فنایی در باغ شماره هفت یا باغ اکبر جزینی یا باغ طالقانی که نام‌های متفاوتی داشت و اکنون محور شرهانی است مانند سال ۶۱ عملیات داشت، ولی حدود فرودین زمانی که دشمن پی برد نمی‌تواند مارا عقب بزنند به آن طرف رودخانه دویرج رفت و رودخانه با جنگل‌های اطراف و ارتفاعات آن مانند یک مانع طبیعی عمل کرد و کمین‌هایش را به این طرف رودخانه آورده بود.

وی افزود: لشکر امام حسین به عنوان آخرین جناح در سمت تپه عملیات انجام می‌داد و سپس لشکر علی ابن ابوطالب و تیپ قمر بنی هاشم، لشکر هشت نجف و لشکر ۲۵ کربلا هم بودند؛ همچنین در آن زمان به تیپ ۸۴ خرم آباد هم معروف شدیم و یک گروهان با حدود ۳۲۰ بسیجی و پاسدار و ۱۲۰ سرباز، یک گردان شدیم و زمانی که در موقعیت ثامن الائمه مستقر شدیم رزمایش‌ها و رزم شبانه کار می‌کردیم که با ماه محرم مواجه شدیم، اما ما در هشت سال جنگ هشت ماه محرم داشتیم و چیزی که باعث شد این ماه محرم ویژه شود این بود که با قیام امام حسین (ع) در سال ۶۱ هجری مواجه شدیم و در آن موقعیت عزاداری و شب زنده داری‌های ویژه ای برگزار شد.

باران شروع به باریدن کرد و دستور آمد که حرکت کنیم

شریعتی گفت: زمانی که مأموریت‌های گردان‌ها مشخص شد، لشکر امام حسین محورهای چم سری و چم هندی را داشت؛ در سال ۵۹ دشمن به جاده دهلران رسیده بود و جاده شرهانی از طرف مرز جمهوری اسلامی به عنوان محوریت لشکر امام حسین قرار گرفت. ما ۲۲ کیلومتر با مرز فاصله داشتیم که بهترین نقطه منطقه بود زیرا ما می‌خواستیم جبهه جنوب و جبهه میانه که استان ایلام بود را به یکدیگر متصل کنیم، اما هنوز عملیات محرم نشده بود و ما مجبور بودیم از سمت پل دختر عبور کرده و یک مسیر ۳۰۰ کیلومتری را طی کنیم تا به مهران و جبهه میمک برسیم زیرا این دو جبهه به یکدیگر متصل نبودند و دشمن بین این دو جبهه قرار داشت و به داخل خاک ما نفوذ کرده بود.

وی ادامه داد: در شب‌های عملیات در محور وسط که لشکر امام حسین قرار داشت فرماندهی سپاه سوم هم با شهید خرازی و ردانی پور و حبیب الهی و شهید قوچانی بود و سپاه سوم تماماً فرماندهی می‌کرد و لشکر امام حسین قرار بود در این محورها عملیات کند و گردان ما محور وسط بود که عملیات در شب دهم انجام می‌شد. ما با فرمانده صحبت کردیم که یک شب زودتر در منطقه حاضر شویم و با شناسایی که انجام داده بودیم در توپخانه ۲۲۲ یکسری ارتفاعات وجود داشت و باید حدود هشت کیلومتر پیاده روی می‌کردیم تا به جنگل و رودخانه‌ها برسیم، درواقع ما پایین رودخانه چیخواب بودیم که آب از دو رودخانه می‌آمد.

فرمانده گردان امام محمدباقر تصریح کرد: در شب عملیات دستور آمد که به طرف محور حرکت و عملیات را آغاز کنیم. ما باید حدود هشت کیلومتر را پیاده روی می‌کردیم اما بچه‌های اطلاعات و تخریب چهل روز می‌رفتند تا کمین‌ها و خط دشمن را مشاهده و بررسی کنند و همیشه سوال می‌کردند که فشار آب چگونه است؟ آب تا کجاست؟ و آب همیشه تا زانوی بچه‌ها می‌آمد، اما در حین رفتن به عملیات دستور آمد که در هرجا که هستیم برای هماهنگی با محورهای چپ و راست بنشینیم و باران هم شروع به باریدن کرد و دوباره دستور آمد که شروع به حرکت کنیم و به سمت جنگل‌ها برویم اما دوباره دستور ایست آمد و حدود ساعت ۱۰ شب باران بیشتر شد و بچه‌های تخریب و اطلاعات از رودخانه به این طرف آمدند و من از آنها پرسیدم که رودخانه تا چقدر بالا آمده است؟ بچه‌های اطلاعات گفتند تا زانو خیس است اما یک کانال جدید پیدا کرده‌ایم و معبر را باز کردیم و کانال دوم را هم می‌بینیم که حدوداً سه متر عمق و دهنه ده متری دارد و عبور از این کانال خیلی سخت است.

عبور کن، عبور کن حسین، تکلیفه

وی ادامه داد: ما مجدداً به بچه‌های اطلاعات و تخریب گفتیم که عمق را کمتر کنند تا زمانی که دستور حرکت بیاید کار را تمام کنند، آنها رفتند و برای ما دستور آمد که ما هم از جنگل کمی جلوتر برویم. هنگامی که بچه‌ها بازگشتتند به ما گفتند آب بالا آمده و تا سینه خیس بود و آب زیاد شده بود. در آن هنگام صدای تیرباران از دو محور چپ و راست شروع شده و حساسیت منطقه را بالا برد بنابراین گردان را به جلو بردیم و با فرماندهان رده بالا تماس گرفتیم که «حسین ها زیاد شده است و تکلیف ما چیست؟» فرماندهانی که در قرارگاه حضور داشتند به این فکر می‌کردند که ما در دو محور چم هندی و رباط عملیات انجام ندهیم تا فشار دشمن که بر محور چم سری که محور اصلی و جاده بود را ببندد و من قبول نکردم و گفتم آب‌ها زیاد است و بعدهم حسین آقا از قرارگاه سوم روی خط ما آمد که: «حسین، حسین شریعتی» و گفتم «حسین شریعتی به گوش‌ام» و گفت «عبور کن، عبور کن، حسین تکلیفه» و گفتم «بله تکلیفه»

فرمانده گردان امام محمدباقر گفت: این افتخار ما است که بچه‌های ما به آب زدند و آن طرف رودخانه گریه نکردیم که بچه‌های ما را آب برده است و برنامه ریزی کردیم افرادی که اسلحه خود را در رودخانه انداخته و بدون اسلحه بودند به دنبال جان‌پناه بگردند. حدود صدنفر نیرو که با اسلحه و تجهیزات کامل بودند به عملیات رفتیم و خط دشمن را شکست دادیم. ما در آن وضعیت سرما و لباس خیس به خط رفتیم و دشمن را شکست دادیم و حتی تعدادی آزاده دادیم و سه کیلومتر هم پیش روی کردیم و خط را شکاندییم که این افتخار ما است.

وی تأکید کرد: اینکه چرا ما فقط روی محور عبور از رودخانه صحبت می‌کنیم به این دلیل است که این عملیات به این عظمتی که حدود ۵۵۰ متر از مرز ما آزاد شده و ۳۰۰ کیلومتر از دشمن پیشروی داشتیم و چاه‌های نفت را گرفتیم و حماسه‌های زیادی آفریدیم. تعداد ۷۲ نفر از کادر لشکر امام حسین از بالاترین رده و مسئول در این عملیات شهید شدند و حماسی جنگیدند تا شهر و منطقه را آزاد کنیم.

فال بهداری لشکر در عملیات محرم به نام ما خورد

در ادامه این برنامه، «منصور سلیمانی» از فرماندهان بهداری لشگر ۱۴ امام حسین اظهار کرد: من در عملیات محرم یا عملیات‌های دیگر مسئول اورژانس، مسئول پست امداد یا مسئول پست بهداری گردان بودم و در اولین جنگ نیز در خط ایستگاه هفت آبادان رفتم که سردار اسدی فرمانده و مرتضی قربانی جانشین ایشان بودند و حدوداً ۱۳ کیلومتر خط بود و یک پست امداد داشت که من مسئول آن بودم و به این شکل به بهداری آمدم.

وی ادامه داد: چند روزی که حضور پیدا کردم و پست امداد تشکیل دادم، کل خط غذای مسموم خوردند و همه بیمار و به سوی بهداری سرازیر شدند اما ما گفته بودیم که همه به بهداری نیایند و من با یک کوله پشتی از اول خط تا آخر خط یک نوع قرص به همه دادم و به تعدادی هم سرم وصل کردم و از اینجا دکتر سلیمانی شدم.

سلیمانی گفت: در عملیات محرم فرماندهی بهداری با آقای کشفی بود که سفر حج بودند و آقای دیگری هم معرفی کردند که ایشان هم نیامدند و فال بهداری لشکر در عملیات محرم به نام ما خورد. چند روز قبل از عملیات با یک تویوتا استیشن از تمام انبارها و منطقه‌ها و اردوگاه‌های لشکر بازدید کردیم و سپس من را به قرارگاه بردند که شهید خرازی هم در آنجا حضور داشتند و من اسماً جانشین بهداری و عملاً فرمانده بهداری لشکر شدم.

باور نمی‌کردند منِ کوچک مسئول بهداری باشم

وی افزود: دستور آمد در منطقه اورژانس بسازیم که پشتیبانی چهار لشکر دیگر هم بود و لشکرها مجروح‌های خود را به این اورژانس بیاورند و سپس همه را از آنجا به ۱۲۰ کیلومتری اندیمشک ببریم، سپس گفتند دو اتاق عمل هم داشته باشم که ما دو کانکس دوازده متری پلمپِ استفاده نشده که از ارتش داده بودند را به‌هم چسباندیم اما روی کانکس‌ها حفاظی نبود و ما شیارها را به قدری گود کرده بودیم که کانکس‌ها داخل باشند.

وی که از فرماندهان بهداری لشگر ۱۴ امام حسین بشمار می‌رفت، اضافه کرد: در این عملیات آقای حجتی وزیرکشاورزی و رئیس گروه جهاد نجف آباد در آنجا بودند و من ضعف اورژانسی عملیاتی رمضان را شرح داده و گروهی تشکیل دادیم و با راهنمایی آقای حجتی که مهندس بودند نقص را برطرف کردیم و با کار سخت و جانانه بچه‌ها بیمارستانی در حدود ۲۰ روز اورژانس ایجاد شد.

سلیمانی ادامه داد: در آنجا به ما سه پزشک دادند که به دنبال مسئول بهداری می‌گشتند و من به عنوان مسئول بهداری پر از خاک و عرق و کثیف بودم برای همین زیاد دوست نداشتم به خدمت سه جراح بروم، اما وقتی غروب شد وضو گرفتم و به سراغ پزشکان رفتم و در آنجا با پوتین‌ها دو زانو ابتدای سنگر مقابل پزشکان نشستم و گفتم مسئول بهداری را می‌خواهید بفرمائید. آنها می‌گفتند ما با مسئول بهداری کار داریم و من گفتم بفرمائید؛ آنها مسئول بهداری را یک انسان بزرگ می‌خواستند و باور نمی‌کردند منِ کوچک مسئول بهداری باشم اما حرف‌هایشان را زدند و گفتند ما نمی‌توانیم در این محیط کار کنیم. گفتم مشکلی نیست و امشب را باشید و فردا با قرارگاه سردار فتحیان تماس می‌گیرم و مشکل را می گویم.

معجزه ذکر مجروحین بر پزشکان

وی خاطرنشان کرد: فردای آن روز در عملیات ثامن الائمه که حاج آقا ردانی پور راه اندازی کرده بودند و شب‌ها در این تپه‌ها نام امام زمان را می‌آوردند و واقعاً به خدا نزدیک بودیم، دشمن این منطقه را زد و حدود ۱۵۰ نفر مجروح آوردند که تعدادی از آنها نیاز به عمل جراحی داشت و ما به این پزشکان گفتیم که اگر امروز مجروح هارا نجات دهید کاری می‌کنیم که شما بروید، پزشکان هم خوشحال لباس پوشیدند و به اتاق عمل رفتند اما پزشکان از فردای آن روز گفتند ما دیگر نمی‌خواهیم برویم و دلیلش اثر کارشان و ذکرهایی بوده که مجروحین در هنگام بیهوشی می‌گفتند که فوق العاده آنها را تحت تأثیر قرار داده بود و حتی می‌گفتند این رزمندگان انسان نیستند و فرشته‌اند و بنابراین ماندگار شدند و در کل عملیات، ۴۰ عمل انجام دادند، دو پزشک در اتاق عمل بودند و یک پزشک در اورژانس که عمل‌های کوچک انجام می‌داد و بسیار مؤثر بود.

سلیمانی تصریح کرد: یادم هست زمانی دکتر حیدرپور همراه ما بودند و ما ایشان را بیرون اورژانس قرار داده بودیم که تشخیص دهند کدام مجروح باید در اورژانس باشد و بقیه افراد به چادرهایی که آماده کرده بودیم بروند و دوش بگیرند و لباس جدید بپوشند و نمی‌گذاشتیم به عقب بروند و دوباره به گردانشان معرفی می‌شدند.

این فرمانده بهداری لشگر ۱۴ امام حسین اضافه کرد: در عملیات بدر و در عقب نشینی، حدوداً ۳۷ کیلومتر رفته و مستقر شدیم که در آخرین نقطه، نزدیک جاده‌های خندق نیز امداد داشتیم و بنده بعدازظهر برای سرکشی رفتم و دیدم عراقی‌ها از جلو می آیند و یک آرپیچی‌زن داشتیم که یک گلوله کنارش بود اما بلند نمی‌شد تا آرپیچی بزند. گفتم بلند شو تانک را بزن! اما فقط من را نگاه می‌کرد و بعدها متوجه شدم که موجی شده بود. آرپیچی را خودم زدم و هم‌زمان تانک با قناصه اش انگشت اشاره ام را زد اما به بچه‌ها گفتیم که برگردیم و با سه عدد مُسکن آرام شدم و اورکت را روی دستم کشیدم و بچه‌ها را سوار کردیم و به بیمارستان برگشتیم و دوباره پزشک‌ها را دیدم، دستم را نشان دادم و دعوا شد بود که کدام پزشک دستم را جراحی کنند و من تعجب کرده بودم اینها همان پزشک‌ها هستند که می‌خواستند نمانند اما حالا بر سر عمل کردن دست من دعوا می‌کنند! و این اثر ذکر مجروحین بر پزشکان بود که سبب شد نه تنها برنگردند بلکه به خط هم بروند و تقسیم کار هم انجام دهند.

گفتنی است، در این برنامه ضمن بیان خاطراتی دیگری از فرماندهان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، از مهدی جانی پور به عنوان عکاس روز تشییع ۳۷۰ شهید در آبان سال ۱۳۶۱ قدردانی شد.

کد خبر 536490

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.