به گزارش خبرنگار ایمنا، داستان کودکان و نوجوانان از مهمترین منابعی است که میتواند این قشر تشنه هیجان، سرگرمی و آگاهی را سیراب کند. با این وجود ممکن است گاهی دست کم گرفته شود و اهمیت و ظرفیتهای آن به درستی معرفی نشود. از آنجایی که این منبع رنگین به نوعی برای قشر پایه جامعه، یعنی کودکان و نوجوانان است، از اهمیت بالای برخوردار و به تبعیت از آن با چالشهای بسیاری نیز رو به رو است.
خبرنگار ایمنا در این باره با فرهاد حسنزاده، نویسنده حوزه کودک و نوجوان و دریافت کننده لوح سپاس جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن در سال ۲۰۱۸، گفت و گویی داشته است که در ادامه میخوانید:
از نظر شما مهمترین وجه داستانهای کودکان و نوجوانان چیست؟
مهمترین وجه داستانهای کودکان و نوجوانان "سرگرم کنندگی" آن است که نویسندگان این حوزه معمولاً از آن غافل هستند و گمان میکنند چون مخاطب سن و تجربه کمتری در این دنیا دارد، باید در داستانهای حوزه کودکان و نوجوانان صرفاً به دنبال انتقال پیام به این قشر جامعه بود. از نظر من اولویت داستانهای کودکان و نوجوانان باید "سرگرمی" باشد.
بزرگترین نقطه ضعف و قوت داستانهای کودکان و نوجوانان چیست؟
بزرگترین نقطه ضعف داستانهای کودکان و نوجوانان، ممیزی و سانسوری است که بر نشر کتاب در این حوزه حاکم است و نویسنده آزادی زیادی ندارد تا به موضوعات و سوژههای مختلف در این زمینه بپردازد. حتی همین سرگرم کردن که پیش از این به آن اشاره شد و پرداختن به مسائلی که کودکان با آن درگیر هستند، با محدودیت رو به رو است و گاهی ممیزیها آزار دهنده میشود و دست نویسنده را میبندد. حال اگر بخواهم از نقطه قوتها بگویم، باید اشاره کرد که ادبیات ایران، غنی است و میتوان به عنوان یک پشتوانه از آن نام برد. حال اگر بتوان در ادبیات کودک و نوجوان به این پشتوانه تکیه کرد و از دریای غنی آن بهره برد، آثار بسیار خوبی در این زمینه خلق خواهد شد.
فکر میکنید نویسنده در حوزه ادبیات بزرگسال با چالشهای بیشتری مواجه است یا در حوزه ادبیات کودک و نوجوان؟
در هر حوزه، چه در بخش داستانهای بزرگسال و چه در بخش داستانهای کودک و نوجوان، نویسنده با چالشهایی متفاوت و مختص آن حوزه مواجه است، اما من فکر میکنم نوشتن برای کودکان و نوجوانان چالش بر انگیز تر باشد، چراکه دنیایی که آنها دارند از دنیای بزرگسال متفاوتتر است و دغدغههای های آنها از جنسی دیگر است. شناخت دغدغههای کودک و نوجوان و در مرحله بعدی پرداختن به آن بسیار سختتر است. نویسنده فردی بالغ است و اگر هم بتواند دغدغههای قشر کودک و نوجوان را کشف کند، باز هم از نگاه خود آن را به قلم میآورد. به طور کلی از زاویه کودکان و نوجوانان به جهان نگاه کردن کار هرکسی نیست.
ادبیات کودکان و نوجوانان در سطح بینالمللی در چه جایگاهی قرار دارد؟
من به این نتیجه رسیدم که ادبیات کودکان و نوجوانان ایران به آن سطح از غنا و پرباری رسیده که بتواند در جهان حرفی برای گفتن داشته باشد. اگرچه موانعی از جمله عدم شناخت ادبیات ما از سوی کشورهای دیگر وجود دارد، اما با این وجود معتقدم روندی که ادبیات کودک و نوجوان از سالهای گذشته تا به حال طی کرده روند صعودی بوده است. تعداد نویسنده های این حوزه افزایش یافته، کارهای تصویر گری ما بسیار درخشان بوده، پژوهش و تحقیق در زمینه ادبیات کودک انجام شده و حتی رشتههای دانشگاهی مرتبط با این شاخه از ادبیات راه اندازی شده و امروزه مقالهها و پایان نامههای بسیاری در این زمینه تألیف شده است. این پیشرفتها را نمیتوان کم شمرد. به صورت کلی ادبیات کودکان و نوجوانان را یک "ماشین" میدانم که از نویسندگان گرفته تا منتقدان و پژوهشگران، به یکدیگر مرتبط و در خدمت هم هستند تا بتوانند آثار خوبی را برای مخاطب ایرانی خلق کنند. اما از طرفی باید گفت که صنعت نشر ما صنعت حرفهای نیست و هجوم کتابهای ترجمه در بازارهای کتاب باعث میشود که کارهای خوب ایرانی آنطور که شایسته است دیده نشود.
وضعیت نویسندگان ما به خصوص در حوزه کودکان و نوجوانان از لحاظ اقتصادی چگونه است؟
به صورت کلی دغدغه مالی برای بسیاری از نویسندگان جامعه ما در حوزههای مختلف وجود دارد که البته نباید وجود داشته باشد. نویسندگی باید شغل اصلی و اول افراد باشد در حالی که این روزها به وفور میبینیم که شغل دوم یا حتی سوم افراد، نویسندگی است. همانطور که گفتم چرخه نشر ما چرخه سالمی نیست تا تیراژ کتابها به گونهای باشد که از طریق آن زندگی نویسنده تأمین شود. تیراژ هزار یا نهایتاً ۲ هزار است که تیراژی نیست که بتوان با آن زندگی را گذراند. برخی از نویسندگان امروزه به داوری یا آموزش داستان نویسی رو آوردند و به نظر من برای رفع این ضعف باید به سمت "سلامت" این حوزه قدم برداشت تا نویسندگان از طریق "نوشتن" درآمد اصلی خود را کسب کنند.
"سلامت نشر" چگونه تحقق مییابد؟
تحقق سلامت نشر و حوزه نویسندگی به این برمیگردد که کتابها بدون در نظر گرفتن معیارهای خرید، منتشر شود. با این کار خود به خود تیراژ کتاب افزایش مییابد. اگر به کتابخانه های آموزشگاهی، مثل مدارس، یا به طور کلی به امر "کتابخوانی" به عنوان یک امر اصلی در مدارس توجه شود، خود به خود جامعه کتابخوان خواهد شد. البته این موضوع زمانی تحقق مییابد که نگوییم " اگر شد که شد، اگر نشد هم اشکالی ندارد." اگر در برنامههای صدا و سیما به کتاب و کتابخوانی فارغ از دسته بندیهای سیاسی نگاه و به خود امر کتابخوانی توجه شود، با وجود شرایط اقتصادی و گرانیها، به هر حال این فرهنگ در جامعه رشد میکند و خانوادهها کتاب را به سبد خرید خود اضافه خواهند کرد. در هر صورت نویسندگان دل پری از تمامی این حرفها دارند و بارها و بارها این مسائل تکرار شده و هیچ تغییری رخ نداده است، اما ما محکوم به امیدواری هستیم.
گفتگو از: آفرین عدیلی، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما