به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، پائولو کوئلیو، در ریودوژانیرو و در خانوادهای متوسط متولد شد. وی نویسنده و رماننویس برزیلی است که غالباً به انگیزه معنوی که به شخصیتهای داستانهایش بخشیده معروف است. او در ریودوژانیرو بزرگ شد، بر ضد قراردادهای مربوط به تعلیمات کاتولیک روم قیام کرد و به طور موقت توسط والدین خود در بیمارستان روانی بستری شد.
آغاز نوشتن توسط پائولو کوئیلو
پائولو کوئلیو در سال ۱۹۷۰ تحصیل در رشته حقوق را رها کرده و به آمریکای جنوبی، مکزیک، آفریقای شمالی و اروپا سفر کرد. در سال ۱۹۷۲ به خانه بازگشت و به همراه رائول سیکاس، خواننده و ترانهسرای برزیلی نوشتن اشعار موسیقی پاپ و راک را آغاز کرد. در سال ۱۹۷۴ کوئلیو به دلیل فعالیتهای خرابکارانه علیه دولت برزیل به مدت کوتاهی زندانی شد. پس از آزادی تا سال ۱۹۸۰ که بار دیگر سفرهایش به اروپا و آفریقا را از سر بگیرد، به کار در شرکتهای تولید موسیقی پُلیگرام و CBS مشغول شد.
در سفر جدیدش از مسیر سانتیاگو د کامپوستلا گذشت، جادهای با ۸۰۰ کیلومتر طول که اولین بار در قرون وسطی توسط زائران از فرانسه به اسپانیا مورد استفاده قرار میگرفت. این سفر گسترده که در آن پائولو کوئیلو بار دیگر به کاتولیگ علاقمند شده بود، پایه و اساس نوشتن اولین کتاب او با عنوان "خاطرات یک مغ" (۱۹۸۷) را بنا نهاد. این کتاب که با استقبال بسیاری از سوی خوانندگان مواجه شد در سال ۱۹۹۲ با عنوان "خاطرات یک جادوگر" به زبان انگلیسی منتشر و در سال ۱۹۹۵ با عنوان "زیارت" بازنشر شد.
پائولو کوئیلو در سال ۱۹۸۸، "کیمیاگر" را نوشت؛ روایتی عرفانی از سفر پسر چوپان اهل اندلس در شمال آفریقا برای جستجوی گنج در قالب داستانی استعاری. پس از شکست ناشر اول در فروش کیمیاگر، حق امتیاز کتاب به کوئیلو بازگردانده شد. با این حال بازنشر آن در برزیل (۱۹۹۰) و ترجمه آن در کشورهای خارجی با موفقیتی چشمگیر رو به رو شد و در زمانی کوتاه در فهرست پرفروشترینها جای گرفت. شکسته شدن رکورد فروش کتابهای نشری برزیل توسط کیمیاگر نام آن را در گینس به ثبت رساند. در سال ۱۹۹۲ خاطرات کوئیلو با عنوان "والکریها" به چاپ رسید که تلاشی است برای بازگو کردن گفتوگو با فرشتگان.
پائولو کوئیلو در سال ۱۹۹۴ با نوشتن " کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم" که مربوط به بیداری معنوی یک زن جوان اسپانیایی است بار دیگر به داستاننویسی روی آورد. او که مسیر بازگشت خود به دین کاتولیک را در "زیارت" و " والکریها" ثبت کرده بود، تمرکز آثار داستانی و غیرداستانی خود را نیز روی مسائل ایمان و معنویت قرار داد. "کوه پنجم" (۱۹۹۶) بازگویی داستان پیامبر مقدس الیاس است و "کتاب راهنمای رزمآور نور" (۱۹۹۷)، منتخبی از توصیههای معنوی شخصیتهای مذهبی شناختهشده را در چارچوب یک داستان تخیلی ارائه میدهد. کوئیلو در این سال همچنین کتابهای "نامههای عاشقانه یک پیامبر" و "دومین مکتوب" را نوشت.
رمانهای پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو رمانهای بینظیری نوشته است که هرچند در برزیل و خارج از آن موفق و محبوب بوده است، اما منتقدان اغلب آنها را بیش از حد آموزشی و اخلاقی توصیف کرده و میکنند. رمانهای او عبارتند از "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" در ۱۹۹۸ که بیثباتی روانی درک شده از دوران جوانی او را برونریزی میکند، "شیطان و دوشیزه پریم" در سال ۲۰۰۰ که به بررسی ماهیت اساسی نوع بشر میپردازد، "یازده دقیقه" در سال ۲۰۰۳ که به کشف مرزهای عشق میپردازد و "جادوگر پورتوبلو" در سال ۲۰۰۶ که روایتکننده داستان یک رهبر مذهبی زن در قالب مصاحبه با کسانی است که او را میشناسند. "برنده تنها میایستد" در ۲۰۰۸ نیز فیلمی مهیج در جشنواره فیلم کن است.
"الف" که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد، داستان واقعی سفر سال ۲۰۰۶ کوئلیو در راهآهن ترانسیبری است، اما او با افزودن برخوردی فرضی با معشوقی تناسخ یافته از یک زندگی دیگر به این تجربه شاخ و برگ داده است. " نسخه خطی موجود در آکرا" (۲۰۱۲) مربوط به تجربیات یک خردمند یونانی در اورشلیم قبل از حمله صلیبیون است و "هیپی" (۲۰۱۸) از سفرهای او در دهه ۱۹۷۰ الهام گرفته است. "عبارات" در سال ۱۹۹۶ مجموعهای از گزیدههای کوتاه آثار و "زندگی" در سال ۲۰۰۷ منتخب نقلقولهای پائولو کوئیلو و مجموعهای از گزیدههای مشابه است که به انگلیسی ترجمه شدهاند.
پائولو کوئیلو همچنین در ۱۹۹۷، منتخبی از ستون هفتگی خود در روزنامه O Globo را در یک جلد با عنوان "مکتوب" جمعآوری کرد و با استفاده از اینترنت و وبلاگنویسی ایدههای مطرح شده و متن کتابهای خود را به صورت رایگان در اختیار خوانندگان آثارش قرار داد. او در سال ۱۹۹۶، مؤسسه پائولو کوئلیو را برای ارائه کمک به کودکان و سالمندان تأسیس کرد.
فلسفه پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو دارای فلسفه، ایدهها و افکاری است که بر ذهن میلیونها خواننده آثار خود تأثیر میگذارد و ذهنهای آماده برای به پرواز درآمدن و کشف راهکارهای جدید برای درک جهان را به سمت یافتن راهی برای خویشتن سوق میدهد. کوئیلو بر این باور است که «قصهها شاد، سرگرمکننده و نمایشیاند اما فراتر از همه، به شکلی دلپذیر معرفت را منتقل میکنند.»
او در نوشتههایش، خود بخشی از داستان میشود، با زندگی جاری در بطن داستان جریان مییابد و با نوشتههایش نویدبخش و راهگشای زندگی انسانهایی میشود که در دو سر طیف، یا به انتهای خط رسیده و یا آماده پذیرفتن معنویت هستند. نوشتههای پائولو کوئیلو، توهمات ذهنی افراد در حال فروپاشی را به مفاهیمی مثبت همچون فرشتگان و خدا تبدیل میکند.
با این حال، آثار پائولو کوئیلو علیرغم اینکه در سراسر جهان بهطور گستردهای مورد پذیرش بسیاری از انسانها قرار گرفته است به دلیل دنیوی کردن اهداف عالی آفرینش و تفکرات ضد و نقیض بسیاری که در آنها به کار گرفته شده با نقدهای بسیاری در جوامع سراسر دنیا همراه است، نقدهایی که در آنها، پائولو کوئیلو هر چند نویسندهای با قلم دلنشین و جذاب شناخته میشود که در آثارش جذابیتهای هنری موج میزند اما نمیتواند در زمره اندیشمندان صاحب سبک فکری قرار گیرد و یا بهعنوان یک متفکر شناخته شود. در بسیاری از این نقدها، از کوئیلو بهعنوان نویسندهای یاد شده که به دنبال کسب درآمد و شهرت بیشتر از طریق خلق آثار هنری ناب است.
نظر شما