به گزارش خبرنگار ایمنا، حسین انتظامی در صفحه اینستاگرام خود آورده است:
"یک اثر تکان دهنده، بیجهت نیست که این کتاب در عرض پنج ماه به چاپ پنجم رسیده است.
نویسنده افغانستانی الاصل که از بدو طفولیت و از دوره اشغال افغانستان توسط شوروی، در ایران زیسته و بالیده ۹ روایت از جنگ و مهاجرت و هویت و عشق نوشته است. بدون تعارف بسیاری از موقعیتها میخکوب کننده است همچنان که میدانیم موقعیت، عنصر اصلی «روایت» است که پیرنگ و منظر و سبک از پس آن میآیند.
نثری روان با واژگانی صیقلخورده و ضرباهنگی تند که اصرار دارد به جای پر کردن صفحات با ادا و اطوار سانتی مانتالیستی، واقعیت عریان را درام واره در مقابل چشمان مخاطب بهتصویر کشد. بعضی تعابیر و تصویرسازیها کمنظیر و بلکه بینظیرند.
وقتی زنان از جنگ مینویسند زوایایی را میبینند و تصاویری ناب و انسانی ارائه میکنند که با جهانِ مردانه جنگ، ناسازگار است و به راستی فقط روح زنانه است که واقعاً با جنگ، سر ستیز دارد.
این مجموعه روایت در این روزها، خواندنیتر است؛ روزهایی که مردمان نجیب و بیپناهی که در همسایگی ما «زندهمرگی» دارند، وطن پر محنتشان بار دیگر در حال دستبهدست شدن است. مرور اندوه بیپایان آنان، بویژه در این روزهای تیره و سخت، همدلی بیشتری به ارمغان میآورد. نزدیک نیم قرن است وطن آنان روی خوش ندیده، از سلطنت به کمونیستها، از کمونیستها به اِشغال شوروی، از اشغال تا مجاهدان، از مجاهدان تا طالبان، از طالبان به اشغال آمریکا و اینک دوباره بازگشت طالبان. این ستیز بیانتها، تئوریهای ژئوپلیتیکی درباره نسبت قومیتها در یک سازه جغرافیایی یا واحد سیاسی را مورد تأیید قرار میدهد که چگونه دشمن اصلی هر کشور میتواند قومیتهایی باشند که نسبت جمعیتی آنان، چشمگیر است.
فرازی از کتاب:
سلما نمیداند ولی من میدانم که در دوره طالبان، کفن نایاب بود و باید برای مردن آدمهایمان پارچه، قاچاق میکردیم: شش ذرع و نیم، چون نمیدانستیم بچه میمیرد یا زن یا مرد. سلما خبر ندارد که از وقتی آمریکاییها آمدهاند کارخانههای چینی برایمان کفن میبافند به مقدار نامتناهی و این لطف آمریکا به ماست. چطور باید برای کسی که از کودکی رفته و هرگز نخواسته چیزی بداند توضیح بدهم که سر کشتار، رقابت است و کسانی که کشته میشوند هم خونان بیگناه ما هستند؟ "
نظر شما