به گزارش خبرنگار ایمنا، قیصر امین پور، شاعری است با قلمی نو، روان و لطیف؛ شاعری که به باور بسیاری از اهل ادب، لایق لقب "سعدی نو" است. هوشیاری و دقتنظر امینپور از او شاعری مضمونیاب و نکتهپرداز ساخت، اما مضمون یابی و نکتهپردازی او را از واقعیتها دور نساخت، بلکه نازکاندیشیهای معماگونه را، همچون شاعران سبک هندی به ذهن و زبانش روانه کرد. زبان او در عین سادگی و روانی از زیبایی چشمگیری برخوردار است.
امینپور در شعرهای خود میکوشد از زبان امروزی در نهایت سلاست و روانی استفاده کند و از طرفی رعایت کامل قوانین استفاده از فرهنگ کنایات و استعارات به جمعیت زبان او کمک میکند. او در شعر «بالهای کودکی» بیش از هر شعری فرهنگ زبانی توده مردم را وارد کرده است. موضوعات برگزیده او عام و متعلق به نوجوانان و مردم بوده و از تازگی و طراوت برخوردار است که گستردگی ذهن او را نشان میدهد.
برخی لقب "سعدی نو" را به ایرج میرزا نسبت دادهاند، چراکه آثار او در میان متونی که در دوره وی در دسترس مردم بود ساده به نظر میرسید در حالی که اشعار قیصر امینپور، علاوه بر سادگی به زبان امروزی با مخاطب سخن میگوید. شاید به همین دلیل است که در میان نوجوانان از محبوبیت ویژهای برخورداراست. اشعار او با روح نوجوانان انس گرفته و از دغدغههایشان میگوید.
یکی از راههای ارتباط با کودکان و نوجوانان استفاده از وزن ریتمیک و واژههای موزون و خوشآهنگ در شعر است. امینپور معمولاً از چنین اوزانی در شعرهای خود استفاده کرده است. از سویی او از شاعران مطرح دوره انقلاب اسلامی نیز محسوب میشود و در سایر قالبهای شعر به خصوص غزل، رباعی و شعر نو نیمایی نیز آثار با ارزش و قابل توجهی پدید آورده است. برای نمونه میتوان از این سروده او یاد کرد:
لحظههای زندگی
مثل چشمه مثل رود
گاه میجوشد ز سنگ
گاه میخواند سرود
سر به ساحل میزند
موج شط زندگی
لحظهها چون نقطهها
روی خط زندگی
میرود هر دم به پیش
کاروان لحظهها
مقصد این کاروان
جادهای بی انتها
لحظههای زندگی
چون قطاری در عبور
ایستگاه این قطار
بین تاریکی و نور
امین پور با شعر خیال میبافد، تصویر سازی میکند و احساس آدمی را به مضامین قابل تأمل درگیر میکند. این امر باعث شده است که برخی اشعار موزون او زمزمه زبانها شود. این سروده او از همین موارد است:
سر زد به دل دوباره غم کودکانهای
آهسته میتراود از این غم ترانهای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانهای!
باران! باران! دوباره باران! باران!
باران! باران! ستاره باران! باران!
ای کاش تمام حرفها شعر تو بود
باران! باران! بهار! باران! باران!
به ندرت میتوان انسانهایی چون "سعدی نو" یافت که به تنهایی بار سنگینی از هنر و ادب کشور در دوره خود را به دوش کشیده باشند؛ شاعرانی چون او اغلب مورد اجحاف قرار میگیرند. شاید دیگر وقت آن رسیده باشد که ادیبان را آنطور که شایسته است مورد توجه قرار دهیم.
نظر شما