از سِمت‌پذیری تا مسئولیت‌پذیری

متأسفانه در جامعه ما سندورم انباشتگی مسئولیت، امری شایع است که به فردی که دارای فهرستی از مسئولیت‌ها و سمت‌ها است، مسئولیتی دیگر سپرده می‌شود و در واقع نه مسئولیت، که سِمتی و منصبی به سمت‌ها و منصب‌های او افزوده می‌شود. در حالی که به هیچ‌کدام از آنها به قدر کفایت و ضرورت رسیدگی نمی‌شود.

به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی که احسان کاظمی، روانشناس اجتماعی در اختیار این رسانه قرار داده است:

بدون تردید یکی از ویژگی‌های بارز یک شهروند مؤثر و اساساً یک انسان رشد یافته و سالم، داشتن مهارت مسئولیت‌پذیری است. این مهارت کمک می‌کند تا افراد در یک جامعه انسانی بتوانند به فراخور جایگاه، توانایی، تخصص و تجربه خود، اموری را در جامعه به عهده گرفته و با درک درست از مسئولیت خود، در انجام هر چه بهتر آن تلاش کنند.

اگر در شناخت مسئولیت، شناخت خود در ارتباط با آن مسئولیت و به عهده گرفتن مسئولیت برای رسیدن به چیزی سوای از انجام مسئولیت خطا کنیم، نخستین گام را در تخریب جامعه برداشته‌ایم، از همین روست که ریشه تمام آسیب‌های اجتماعی ما در کج‌فهمی معنای مسئولیت‌پذیری نهفته است، از این منظر می‌توان سه علت عمده فقدان مسئولیت‌پذیری را ضعف مسئولیت‌پذیری و انباشتگی مسئولیت‌پذیری برشمرد.

وقتی درک افراد یک جامعه نسبت به یک موضوع پایین باشد، حساسیتی نسبت به آن وجود نداشته باشد و جامعه‌ای باشد که شعارش " چو فردا شود، فکر فردا کنیم" باشد، طبعاً کسی مشکلی را درک نخواهد کرد که در پِی مسئولیت‌پذیری برآید.

در واقع فقدان مسئولیت‌پذیری به معنای این است که افراد یک جامعه زیر بار مسئولیت اجتماعی خود نمی‌روند، به این دلیل که یا دچار پخش مسئولیت هستند و هر فرد، مسئولیت انجام کارها را به دوش دیگری می‌اندازد و خود را از هرگونه کنش و فعالیت معاف می‌کند، و یا اساساً به آن موضوع اهمیتی نمی‌دهند که بخواهند در برابر آن خودشان را مسئول بدانند.

ضعف مسئولیت‌پذیری همچنین ناشی از کمرنگ بودن حس مسئولیت‌پذیری و یا اندک بودن مهارت مسئولیت‌پذیری است، گویی در جامعه، درد آنقدر دردناک نیست تا کسی را به حرکت وادارد یا در جامعه به آن مشکل اهمیت چندانی داده نمی‌شود که احساس مسئولیت‌پذیری فرد یا گروهی را برانگیزاند.

اما در مورد تولید و شیوع یک آسیب‌های اجتماعی، یعنی انباشتگی مسئولیت‌پذیری باید گفت متأسفانه در بسیاری از زمینه‌ها و حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی و اجرایی کشور، مسئولیت‌ها یا به خوبی شناخته و تبیین نشده‌اند و به همین خاطر در تعیین فردی که آن مسئولیت را باید بپذیرد، راه خطا پیموده شده و کار به کاردان سپرده نشده است، و یا اسم و رسم آن مسئولیت یا حاشیۀ سود آن، پررنگ‌تر از اصل مسئولیت دیده شده و به همین خاطر مسئولیتی به کسی محول شده بی‌آنکه فکر، برنامه و یا حتی وقت و انرژی برای انجام مسئولیت‌های مربوطه در آن فرد وجود داشته باشد.

به همین خاطر این فرد علی‌رغم داشتن مسئولیت‌های دیگر، باز هم وسوسۀ برخورداری از سِمت و اسم و رسم منتصب به مسئولیتی دیگر نیز فرد را به شکار آن جایگاه کشانده است. البته در اینجا دو مقصر وجود دارد: اول، کسی که مسئولیت امری را به کسی که پرمسئولیت است می‌سپارد بدون آنکه بداند فرد موردنظر تا چه اندازه در مسئولیت‌های فعلی‌اش تلاش می‌کند و پویایی دارد، گویی بسیاری از مسئولیت‌ها در حکم امتیازها و مدال‌هایی هستند که بین عده‌ای دست به دست می‌شوند و جز آنها، دیگران خارج از دایره صلاحیت و شایستگی هستند و دوم، فردی که مسئولیت امری را می‌پذیرد در حالی که می‌داند آن قدر وقت و انرژی برای این مسئولیت نخواهد داشت یا نتواند گذاشت.

در حالی که مسئول به کسی می‌گویند که باید در جایگاه پاسخ‌گو به سوالاتی که در مورد مسئولیتش پرسیده می‌شود قرار گیرد. متأسفانه در جامعه ما این‌گونه انتخاب‌ها و انتصاب‌ها، امری رایج و شایع است که به فردی که دارای فهرستی از مسئولیت‌ها و سمت‌ها است، مسئولیتی دیگر سپرده می‌شود و در واقع نه مسئولیت، که سِمتی و منصبی به سمت‌ها و منصب‌های او افزوده می‌شود. در حالی که به هیچ‌کدام از آنها به قدر کفایت و ضرورت رسیدگی نمی‌کند ولی به نوعی برای همگان هم حضورش در آن جایگاه به دلیل اسم و رسمی که دارد موجه و معقول به نظر می‌رسد.

نااهل بودن تنها به معنای این نیست که فردی فاقد صلاحیت علمی، تجربی، کاری و … را در حوزه‌ای به مسئولیت بگماریم، بلکه گاه ممکن است یک فرد صاحب تخصص و تجربه را در چندین پست و سِمت و جایگاه بگماریم و او نیز با توجه به مشغله فراوانی که دارد نتواند آن‌گونه که بایسته و شایسته است به مسئولیت‌های جایگاه جدید خود رسیدگی کند.

اینجاست که آسیب‌های اجتماعی از درون همین نابخردی‌های روزمرۀ ما سر برون آورده و در میان همهمۀ و درگیری‌های فراوان و مسئولیت‌های کوچک و بزرگی که به عهده گرفته ولی مورد توجه قرار نداده‌ایم گریبان جامعه را می‌گیرد و درست همین جاست که وقتی به سراغ مسئول مربوطه می‌رویم، می‌بینیم که به راحتی تقصیر را به گردن دیگران می‌اندازد و در نهایت اگر مسئول پرمسئولیتی نتواند به خوبی از پسِ مطالبه‌گری مردم برآید، سِمت مربوطه را به مسئول پرمسئولیت، پرمشغله و پُرسِمت دیگری می‌سپارند.

به نظر می‌رسد ما در جامعه خود با سندرم انباشتگی مسئولیت در بین برخی از مدیران و مسئولان در سطوح خرد و کلان در تمام عرصه‌ها مواجه هستیم و رسیدگی به این معضل و رفع آن نیاز به این دارد که ما به عنوان شهروندان جامعه از افرادی که مسئولیتی را به هر دلیل پذیرفته‌اند، مطالبه‌گری کنیم و از آنها بخواهیم برای آنچه مسئولیتش را به عهده گرفته‌اند در برابر ما پاسخگو باشند و در واقع، نوشتن این یادداشت کوتاه نیز مسئولیتی بود که نگارنده بر دوش قلم خود احساس می‌کرد.

کد خبر 484113

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.