به گزارش خبرنگار ایمنا، حضور محمدعلی کشاورز در فیلم "زیر درختان زیتون" کیارستمی در سال ۱۳۷۳ به عنوان یک بازیگر حرفهای آن هم در نقش اصلی امری بی سابقه بود، چرا که کیارستمی در فیلمهای خود از بازیگران غیر حرفهای استفاده میکرد. در همان سالها محمدعلی کشاورز مصاحبهای با مجله فیلم داشته و درباره این همکاری توضیحاتی ارائه داده است. این مصاحبه در سال ۱۳۷۳ منتشر شد و به تازگی احمد کیارستمی فرزند مرحوم عباس کیارستمی به مناسبت درگذشت کشاورز آن را بازنشر کرده که در ادامه بخشهایی از آن را مرور میکنیم:
چگونگی ورود کشاورز به فیلم "زیر درختان زیتون"
محمد علی کشاورز در رابطه با چگونگی ورودش به فیلم زیر درختان زیتون میگوید: "یک شب در منزلِ یکی از دوستان، آقای کیارستمی این را پیشنهاد کرد. گفتم که باید فیلمنامه را بخوانم. گفت: «خیلی خوب، فقط بگو میآیی بازی کنی؟» گفتم: «چرا نیایم؟» گفت: «پس دست بده». دست دادیم و بعد وسایل جور نشد و یک سال از این ماجرا گذشت، تا اینکه یک روز دیدمش. گفت: «فیلم را میخواهیم شروع کنیم. پانزدهِ فروردین آماده باش.» خودشان پانزدهم رفتند و من و خانم شیوا، یک روز بعد رفتیم. گفت که فردا صبح شروع میکنیم. گفتم خیلی خوب، ولی فیلمنامه را ندادیها! گفت: «آن را هم بعداً میدهم.» قبلاً هم گفته بود که باید لاغر بشوی و من در آن یک سال رژیم گرفته بودم. رفتیم لوکیشنها را هم دیدیم. لباس را هم قبلاً تهیه کرده بودند که رنگش هماهنگ با رنگِ سبزِ زیتونیِ منطقه شمال بود. راجع به گریم هم تصمیم گرفته بودیم که فقط ریش بگذارم و تستش را هم عبدالله اسکندری زد، چون خوشبختانه گریمور هم نداشتیم. اولین نمایی که گرفتیم، همان نمای اولِ فیلم بود. محیط را برای من تشریح کرد و دیالوگ را خیلی کلی گفت که باید خودت را معرفی کنی و دربارهی زلزله بگویی و چیزهای دیگر. بعد هم خانمِ منشی آمد و گفت بچهها منتظرند."
عباس کیارستمی دلیل انتخاب محمد علی کشاورز را برای ایفای نقش در فیلم زیر درختان زیتون این چنین بیان میکند: "اینکه کشاورز را انتخاب کردم، در یک مهمانی، در یک لحظه متوجه او شدم که در یک گوشهای نشسته بود و داشت غذا میخورد و با کسی حرف میزد. من دیدم که در رفتار و گفتارش هیچ گونه اغراقی وجود ندارد. اغراقی که در فیلمهایش و بازیگریاش هست، دیده نمیشود. کشاورز به طور باور نکردنی بازی اغراق آمیزی در فیلمها داشته است که البته این گناه و تقصیر کشاورز نیست، بلکه تقصیر شرایط موجود در سینمای ایران به خصوص در بخشی از فیلم سازی ایرانی است که این نوع بازی و اجحاف فرهنگی به تماشاچی شکل گرفته است. اینکه تماشاچی پول نمیدهد که بیاید سینما و بازی شوهر خواهرش را نگاه کند، میآید که بازی بازیگر را ببیند این اغراق را ایجاد کرده است. برای همین است که از بازیگر میخواهند که بازی کند که خیلی وقتها اغراقآمیز است. بسیاری از بازیگرها وقتی میگویم «کات» تازه بر میگردند به هویت انسانی خودشان. در حالی که وقتی میگویم «دوربین»، باید این کار را بکنند. تا میگویی کات، شانههای بازیگر میافتد پایین، عضلات صورتش باز میشود و لحن صدایش دگرگون میشود و به اندازه خودش میشود و تا دوباره میگویی دوربین، انقباض عصبی به آنها چیره میشود و بازی اغراقآمیز شروع میشود. من شاید کمی به توانایی خودم غرور داشتم و در عین حال تجربهای بود که نکرده بودم. فکر کردم شاید کشاورز که همه چیزش این قدر خوب است، من او را با همین عینیت میآورم در فیلم خودم. همین طور که غذا میخورد و طبیعی با بغل دستیاش حرف میزند و خوب گوش میکند…
این نوع بازیگری برای کشاورز آن هم در مقابل یک بازیگر غیر حرفهای دشوار بود. پشت صحنه از من گلایه میکرد و میگفت تو یک کاری کردی که ما را به جنگ هم انداختی. برای اینکه او حالیش نیست و من که حالیام هست نمیتوانم به راحتی آنکه حالیاش نیست بازی کنم. البته اگر من هم به جای کشاورز بودم همین دشواری را داشتم. شاید خطا باشد که بازیگر حرفهای و غیر حرفهای را در مقابل هم قرار دهیم. اما به هر حال کشاورز یک بازی خوب و یکدست ارائه کرد. او در این فیلم موفق بود. "
ویژگیهای کیارستمی از نگاه کشاورز
کشاورز ادامه میدهد: "یکی از ویژگیهای کیارستمی این است که تمام فیلمنامه و ترتیب صحنه در مغز خودش دارد و دقیق میداند که کدام قسمت به کدام قسمت قرار است بچسبد. البته من این را نمیدانستم و اوایل برایم سخت بود به خصوص که بقیه بازیگرها حرفهای نبودند. "
او که در فیلم زیر درختان زیتون نقش یک کارگردان را بازی میکند معتقد است الگوی او برای ایفای نقش کیارستمی نبوده بلکه انسانی بوده که دارد کارگردانی میکند و توضیح میدهد: "ممکن است شباهتهایی میان من و کیارستمی باشد اما کاملاً ناآگاهانه بوده و این روشی بود که برای خودم تعیین کرده بودم چون او میتوانست بگوید (آقا چه خبر است؟. جمع کنید برویم) بعد دیدم نمیشود از یکدستی در میآید خودم معتقدم نبایستی به بازیگر فشار آورد چون بازیاش مصنوعی و صحنه خراب میشود مساله مهم دروغ نگفتن به تماشاگر است و این فیلم اصلاً دروغ نمیگوید گاهی مسائلی بود که من واقعاً نمیدانستم یعنی زبانشان را نمیفهمیدم مثلاً توی وانت آن پیرزن میگوید مزرعه داشتیم گاو داشتیم گوسفند داشتیم مگس داشتیم من اصلاً ماندم مگس چیست؟ بعد فهمیدم که به زنبور عسل میگویند مگس یا مثلاً آنجا که نشانی را پرسیدم گفت ما هیچی نداریم تلفن هم نداریم این عمل و عکس العملها صادقانه بود. حال بگردیم به دنبال پرتقال فروش که تظاهر و رفتار مصنوعی خوب است یا اینکه انسان حتی اگر بازیگر است و نقش فردی خیالی را بازی کند خودش روبروی دوربین قرار گیرد؟ "
بیشتر بخوانید:
نظر شما