به گزارش خبرنگار ایمنا، در ادامه خلاصه کتاب "حلقههای طلایی برندهای موفق جهان" ترجمه رامین سمیع زاده، می خوانیم که جنرال موتورز تحت مدیریت آلفرد اسلون در حال رقابت با کمپانی مشهور فورد در صنعت خودروسازی بود. او در حالی که ایدههای نوین بازاریابی در سر داشت و برای مشتریان خود ارزش قائل بود، موفق شد نگاه آمریکاییها را به خودرو تغییر دهد و آن را از یک وسیله حمل و نقل ساده به نشانهای از تشخص اجتماعی تبدیل کند.
این دیدگاه اسلون اگرچه توسط منتقدان به دلیل آنچه آنان هدر دادن منابع مینامیدند با انتقاد روبه رو شد اما مسلما به افزایش فروش خودرو و سودآوری برای چنین کمپانیهایی منجر میشد.
اسلون برای اینکه بتواند در راستای سیاست خود اقدام به طراحی و تولید اتوموبیلی برای هر درآمد و هر منظوری کند نیاز داشت تا ابتدا آشفتگی موجود در سازمان خود را بر طرف کند. پس از این کار، او کمپانیهای خود را به پنج کلاس تقسیم کرد و نردبانی از موفقیت را برای امریکاییها شکل داد.
بر اساس این تقسم بندی او، "شورلت" برای افراد مقتصد، "اوک لند" و بعدها " پونتیاک" برای کسانی که از نظر مالی در حال رشد بودند، "اولدزموبیل" برای طبقه متوسط محتاط، "بیوک" برای کسانی که به باشگاههای خارج شهر میروند و "کادیلاک" برای افراد ثروتمند و موفق طراحی و تولید شد. همچنین هر کدام از این پنج خط تولید، گسترهای از مدلها با درجات مختلف داشتند. با این وجود شورلتها با بهترین تجهیزات ممکن بود قیمتی برابر با لاستیک پونتیاک داشته باشد. اما این خطوط به نحوی طراحی شده بود که خریداران ترغیب به معاوضه میشدند.
با اینکه اسلون شورلت را برای مقتصدان طراحی و تولی کرده بود اما برخی از مدیران جنرال موتورز، او را تحت فشار قرار میدادند تا به دلیل وجود مدل T فورد و بازار در اختیار آن، بازار ماشینهای ارزان را رها کند. اسلون اما نظر متفاوتی نسبت به آنان داشت و معتقد بود اگرچه رقابت مستقیم با هنری فورد بر سر قیمت خودکشی است اما سهم مدل در حال افزایش تی فورد میتواند به شورلت که عملکرد بهتر، طرحهای بیشتر و مشخصات فنی اضافهتر حتی با وجود قیمت کمی بالاتر آن اختصاص یابد.
دیدگاه اسلون در ابتدا نتیجه مناسبی نداشت به گونهای که در سال ۱۹۲۱ تنها ۶۱ هزار دستگاه شورلت در مقابل ۹۰۰ هزار دستگاه فورد تی در همان سال به فروش رفت اما طی شش سال بعد شورلت توانست با فروش یک میلیون دستگاه در برابر ۴۸۱ هزار دستگاه فورد، این کمپانی را پشت سر بگذارد. اتفاقی که در نهایت باعث شد هنری فورد نیز دیدگاه خود را تغییر دهد و همانند اسلون رفتار کند.
سیستم مدیریت یکپارچه جنرال موتورز
از زمان شروع انقلاب صنعتی و در طول دوران سلاطین لاستیک، مدیریت عمدتا موضوعی با شیوهای ثابت بوده است. در واقع بیشتر شرکتها توسط بنیانگذاران یا وارثان آنها مدیریت میشد و بنابراین سیاستهای اتخاذ شده در این شرکتها عمدتا بر اساس میل و رغبت اداره کنندگان این شرکتها بود اما زمانی که نقش مالکیت در شرکتها کمرنگ تر، شرکتها بزرگتر و مدیران حرفهای جایگزین فرزندان مالکان شدند، نیاز به مدیریت بر مبنای اصول بیشتر احساس شد. این نیاز در شرکتی مانند جنرال موتورز به دلیل وسعت شرکت بیشتر از سایر شرکتها احساس میشد.
با این وجود جنرال موتورز در آن زمان آلفرد اسلونی داشت تا این جای خالی را برایش پر کند. او این کار را طرح سازماندهی دوباره که تقریبا مدیریت مدرن را ابداع کرد آغاز نمود. سالها بعد مجله فورچون درباره شیوه مدیریت اسلون نوشت" او این حقیقت را به درستی دریافت. جنرال موتورز اسلون حد درستی از کنترل مرکزی، میزان مناسب از استقلال قسمتها و زمینهها و راههای زیادی برای تبادل ایدهها داشت."
اسلون دفتر نسبتا کوچکی را برای اعمال سیاست کلی، اختصاص منابع و هماهنگ کردن قسمتهای عملیاتی و بدون دخالت کردن در امور واحدها در شرکت بنا کرد. هر کدام از بخشها از دفتر مرکزی پول، تسهیلات مورد نیاز برای تولید و نیروی فروش که برای عملیات آنها ضروری بود، دریافت میکردند و هر قسمتی میتوانست تصمیمات مستقل بگیرد.
اگر بخشی از جنرال موتورز میتوانست قطعهای را با قیمتی ارزانتر از فروشندهای خارج از تقسیمات جنرال موتورز بخرد برای انجام این کار آزاد بود. اما همه قسمتها ملزم به اجرای مجموعهای از شیوههای استاندارد برای بودجه گذاری، استخدام، پیشبینیها، گزارش فروش و نظایر اینها بودند. این طرح همچنان این امکان را فراهم میکرد تا مدیران و کارکنان ایدههایشان را باهم در میان بگذارند و راههایی را بیابند تا از مزایای تولید در سطح وسیع بهرهمند شوند.
نتیجه این ساختار منظم و توجه وسواسگونه اسلون به جزییات مدیریت، برای جنرال موتورز تسلط بر بازار خودرو بود. در اواخر سال ۱۹۲۶، فورد از تولید مدل تی خود ناامید شده بود و خود را آماده تولی جانشین آن یعنی مدل A کرد با این حال در نتیجه تصمیمات اسلون، جنرال موتورز از فورد پیشی گرفت و تقریبا تنها خودروسازی بود که در دوران رکود بزرگ در شرایط سوددهی باقی ماند.
آموزههای اسلون در جنرال موتورز چیست؟
"هرگز تغییرات اساسی در بازار را نادیده نگیرید" در حالی که هنری فورد با لجبازی به دیدگاه خود درباره اتوموبیل به عنوان وسیله حمل و نقل چسبیده بود، اسلون دریافت که مشتریان انتظارات دیگری از خودرو توقع دارند که حتی راحتی، آسایش و پرستیژ را در بر میگیرد. به همین دلیل شورلت جنرال موتورز توانست طی چند سال حتی از مدل تی فورد نیز پیشی بگیرد.
"از رقابت استقبال کنید"؛ زمانی که به نظر میرسید که فورد به دلیل امتناع از جایگزینی مدل تی خود در حال محو شدن از بازار خودرو است، اسلون دوست خود، کرایسلر، را به تقویت کمپانی خودروسازی تشویق کرد زیرا در نگاه اسلون، فورد یک شانس حقیقی برای کرایسلر ایجاد کرده بود.
"صداقت و شخصیت بسیار مهمتر از محبوبیت و جلب توجه است" در نگاه اسلون تنها حقایق اهمیت داشتند آنچنان که او با مثالی در زمینه پزشکی میگفت: رفتار خوب با بیمار هرگز نمیتواند جایگزین تشخیص درست بیماری شود. بنابراین او سخت کوش بود، به وعدههایش عمل میکرد و در عین اعمال نظم، مانعی برای بروز استعدادهای خلاق نبود.
جنرال موتورز تحت مدیریت اسلون به قدری توانست رشد و نمو یابد که هم اکنون یکی از بزرگترین و موفقترین شرکتهای جهان محسوب شود.
خلاصه های بیشتر این کتاب را در زیر بخوانید:
نظر شما