به گزارش خبرنگار ایمنا، اما عظمت هر تندیس در کنار خالقش معنای دیگری می یابد؛ از آن بزرگی که بارها در سطح شهر دیده ایم در گوشه کارگاه «مرتضی نعمت الهی» خبری نیست، اینجا بزرگی را باید در دستان هنرمندانه و ذهن خلاق او جستجو کرد که با عشق از تولد هر تندیس می گوید.
مرتضی نعمت الهی را بیشتر با اثر علی اکبر معمار اصفهانی می شناسیم؛ هنرمندی که علاقه به نقاشی در سال ۱۳۴۲ او را به هنرستان کشاند، اما اتفاقی آتلیه مجسمه سازی را دید و به همین سادگی سرنوشتش به مجسمه ها گره خورد. همانطور که لبخند بر لب دارد و گویی در خاطراتش قدم میزند میگوید: "خواستم بشناسم و ببینم، نه می دانستم مجسمهسازی چیست و نه سررشته ای داشتم و همین کنجکاوی باعث شد که در دام آتلیه مجسمه سازی بیفتم و اکنون حدود ۵۷ یا ۵۸ سال است که هنوز در آتلیه مجسمه سازی کار میکنم و راضی هستم. دنیای بی انتهایی که فکر می کردم قابل دسترسی است ولی هنوز در تلاشم که آن را بشناسم و بفهمم."
اولین آثارش را مربوط به دوران هنرستان می داند همان زمانی که در سیستم آموزشی باید آثاری را بازتولید می کرد تا مهارت لازم را کسب کند. سال ۴۵ وارد دانشگاه تهران و سال ۴۹ فارغ التحصیل شد. چهار یا پنج سال به عنوان طراح دکور و صحنه در تلویزیون ایران کار کرد و برای ادامه کار به فرانسه رفت؛ ورق زدن دفتر خاطراتش شیرین است، آرام آرام آن ها را برایمان بازگو می کند. "سال ۱۳۷۰ به اصفهان برگشتم و دوباره زندگی در ایران را شروع کردم و از آن سال تا الان در این شهر کار میکنم."
نعمت اللهی پس از بازگشت با مدیران شهری رایزنی و برای اولین بار ساخت مجسمه سازی شهری را به شکل گسترده در اصفهان شروع کرد. تا سال 1380 موفق به ایجاد تحولی در حیطه مجسمه سازی شد و بر کاربرد مجسمه های شهری در ایران نیز تأثیر گذاشت. آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی خبرنگار ایمنا با این هنرمند است.
برای ساخت مجسمه کار با چه موادی را بیشتر دوست دارید؟
هر موادی شخصیت خود را دارد هر کدام را یا براساس ویژگی و یا خاصیت انتخاب می کنید و کارتان را شکل می دهید و ویژگی ها و خصوصیات مواد را رعایت می کنید یا اینکه کاری را می سازید و متناسب با آن، متریال خاصی را تشخیص می دهید. من با برنز و آهن و سفال آثار زیادی دارم اما برای مجسمه های شهری بیشتر از برنز استفاده می کنم چون متریال خیلی ناب، شیک و باشخصیتی است. منظورم از شیک ویژگی های خاص آن است زیرا این فلز ماندگاری بالایی دارد و در مقابل شرایط جوی از خودش حمایت می کند و زیبایی چشمگیری نیز دارد زیرا با برنز می توانیم بی نهایت رنگ ایجاد کنیم. جدا از اینکه در مقابل شرایط جوی و آب و هوا رنگ خاصی به خودش می گیرد. در جایی سبز، سیاه و قهوه ای می شود. متریالی است که خودش را با محیط سازگار می کند و یکی از قدیمی ترین متریالها است که انسان کشف کرده، قدیمی ترین و عجیب ترین متریال بعد از گل و خاک، برنز است.
در فضای شهری بیشتر از مجسمه شخصیتها استفاده می شود و از مجسمه های مدرن کمتر بهره می گیرند دلیل آن چیست؟
شخصیت کار بیشتر به سلیقه مردم باز می گردد و به فرهنگ و نوستالژیک تاریخی که به فضای زندگی شهری حال و هوایی فرهنگی بدهد اگر نه مجسمه شهری می تواند مدرن باشد فقط شخصیت سازی نیست؛ هرچیزی که بتواند فضای شهری را جذاب تر، شیرین تر و دلپذیرتر کند کار درستی است. هردوی این آثار را شهر نیاز دارد. شهر می خواهد همینطور که جلو می رود بدون این که به آن تحمیل شود تاریخ و گذشته زندگی خود را بشناسد در حالی که نوستالژی خود را دارد. ولی کارهای مدرن، کارهای روز است و فضای شهری امروز را جذاب می کند و یک شهروند دوست دارد در فضایی زندگی کند که جذابیت خود را داشته باشد و او را از دغدغه هایی که دارد بیرون بیاورد. فضای شهری می خواهد نفس بکشد و باید این فضای نفس کشیدن را برایش فراهم کرد و هنر و مجسمه سازی می تواند این کار را بکند.
آیا مجسمه سازی به عنوان یک هنر شهری تعریف می شود؟
این آثار جزئی از هنر شهری هستند. هنر شهری هم تعریف دارد و این است که به دلیل گسترده بودن مخاطب حد و مرز مانور شما را تعیین می کند و جایی درد و دل ها و بیان و زمزمه های شخصی نیست چون از پایین ترین تا بالاترین قشر از نظر فرهنگی با یک کار برخورد می کنند. ما در واقع یک فضای شهری مناسب می سازیم و باید این فضا چه برای یک کودک، باسواد و یا بیسواد دلپذیر باشد؛ در مجسمه های شهری کلیت مهم است، ولی در گالری ها اینطور نیست، در گالری می توانید یک میخ به یک چوب بزنید طناب آویزان و به عنوان اثر هنری عرضه کنید.
تاکنون چه تعداد مجسمه برای شهر اصفهان طراحی و ساخته اید؟
تندیس های شیخ بهایی، فردوسی همچنین ملاصدرا و شیخ صدوق و اثر استاد علی اکبر معمار اصفهانی آثاری از من هستند که در این شهر ساخته شده است و تندیس سلمان فارسی که در واقع می توان گفت آخرین کار من برای اصفهان است و شنبه در یکی از میادین شهر نصب می شود.
در خصوص ساخت مجسمه سلمان فارسی توضیح می دهید؟
ساخت مجسمه سلمان فارسی پروژهای بود که از سال ۹۵ در دستور کار شهرداری قرار گرفت بنابر این برای شروع ساخت این مجسمه مطالعه کردم و به دلیل اینکه کار تحقیقات درستی بر روی این شخصیت انجام نشده است، مستندات زیادی هم در دسترس نیست. توانستم اطلاعاتی توسط دوستان حوزویجمع کنم و فهمیدم علاوه بر اینکه سلمان، ایرانی بود، از فراریان دوران ساسانی است که به دلیل تغییر مذهبی که میدهد، تحت تعقیب قرار میگیرد. همچنین او یکی از مهندسان اسلحه سازی و استراتژیست نظامی بوده، پس طبیعتاً یک شخصیت پیچیده داشته است. محل کار و فعالیت سلمان در پادگان جی بود و به دلیل مطالعات تخصصی نظامی که داشت از سواد و فرهنگ بالایی برخوردار بود و در پیروزیهای اسلام به واسطه اطلاعات جنگی که داشت با ساخت خندق و یا منجنیقهایی که در جنگ استفاده میکردند مهره موثری بود. در ساخت مجسمه تلاش کردم حالت رفتار یک ایرانی را در او خلق کنم و حامی بودن را در نقش برجستهها نشان دهم، علاوه بر آن قرار دادن چوب دستی برای آن نشانی از رهرویی است.
چرا برای ساخت یک مجسمه باید مطالعات دقیقی انجام داد؟
وقتی مجسمه سازی کاربرد عمومی پیدا میکند باید خلاقیت به گونهای باشد که به خواستههای شهر جواب داده شود به همین دلیل باید پیرامون یک موضوع مطالعات زیادی انجام شود چراکه نیاز به پیدا کردن شخصیت است و باید جوابگوی آن تصوری که یک مخاطب از سلمان دارد باشیم. ساخت یک مجسمه برای یک شخصیت کار راحتی نیست چراکه به طور مثال نمیتوان یک فیگور انسانی ساخت و عنوان سلمان فارسی را به آن داد؛ شاید هر کدام از شخصیتها در زمان خود چهرهای لاغر و قامتی کوتاه داشته باشند اما این چهره جوابگوی ذهن مخاطب نیست و باید ما به ازای ذهنی را تبدیل به واقعیت کنیم.
هر شخصیتی در زمان خود به هر صورتی که بوده است فرقی نمیکند ما باید آن را بنا بر انتظار مخاطب خلق کنیم، اگر شخصیتی زنده و حضور فیزیکی داشته باشد باز عین ساختن اثر کار درستی نیست. باز همان آدم را باید طوری بسازیم که بیننده از این آدم معمولی یک شاعر، نویسنده و یا یک فیلسوف ببیند؛ جنبه ذهنی یک شخصیت را باید به حالت بصری تبدیل کنیم و مجسمه ساز باید فرمی را در پیکره مجسمه بگنجاند که مخاطب ویژگی های ذهنی آن را ببیند و این یکی از پیچیدگیهای کار مجسمه سازی است.
هنر از نگاه شما چگونه تعریف می شود؟
بهتر است هنر را تعریف نکنیم چرا که به آن شکل واقعاً تعریف پذیر نیست ولی چیزی است که با انسان به دنیا آمده و با انسان از دنیا می رود. تمام جنبه های روح و روان انسان با هنر شکل می گیرد و زندگی برایش با آن معنی پیدا می کند. هر انسانی قسمتی از زندگی اش تحت تاثیر جنبه های روان شناختی و روانی مانند رضایت ها و زیبایی ها است؛ گستردگی این زیبایی ها باعث شده که نتوان برای آن تعریفی آورد.
سخن آخر؟
به نظر من نسبت به نسل آینده بی توجه هستیم و برای آنها سرمایه گذاری مناسب در حیطه فرهنگ و ادب و هنر نمی کنیم و این در آینده مصیبتی برای ما و مملکت خواهد شد که اگر روزی حرف از هنر بود و حرفی برای گفتن و جایگاهی در دنیای داشت آیا امروز و فردا نیز خواهد داشت؟ بزرگترین معیار تمدنی که امروز مورد توجه است مقدار هزینه و وقتی است که ما برای بچه ها از نظر فرهنگی می کنیم و متاسفانه از این نظر صفر هستیم.
گفت و گو از: رویا سادات مویدی_ خبرنگار فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما