مسئله ما کودک است نه چیز دیگری

در میانه مباحثی که درموضوع سقط جنین مطرح می شود،‌ کودکی که هرگز زاده نشده،‌ بی آنکه حقی برای تصمیم گیری داشته باشد،‌ از آمدن و دیدن دنیایی که به آن دعوت شده،‌ محروم میشود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مسئله حذف یک موجود زنده، ‌یا بهتر بگوییم یک انسان در دوران جنینی، ‌یعنی سقط جنین، ‌مسئله‌ای است که سال ها محل پرداخت و تحلیل بسیاری از جلسات اجتماعی، مذهبی‌ و حتی سیاسی و ... بوده و هست. در مسئله سقط، از یک سو جنبه‌های اخلاقی، انسانی، اجتماعی و شرعی قرار دارد و از سوی دیگر جنبه‌های فردی مربوط به زنی است که این جنین را باردار است، ‌ وجود قوانین و شرایط اجتماعی نیز ممکن است این مسئله را بیش از پیش سخت یا پیچیده سازد.

اما با وجود تمامی مسائلی که در کنار مسئله سقط جنین مطرح می‌شود، ‌و این موضوع را ساده یا سخت می سازد و آن را به سوژه ای برای پراخت های کارشناسانه و ... تبدیل می کند، ‌موجود زنده ای که به تمام بهانه یا اشتیاق ها از دیدن و تجربه یک زندگی محروم می شود نیز مطرح است. موجودی که شاید به بهانه زیست بهتر یا بدتر در مورد او تصمیم گرفته خواهد شد و برای ورودش به دنیای آدم ها مختار به تصیم گیری نیست. این شب ها مجتمع فرشچیان میزبان نمایش «سبوط» به کارگردانی امید نیاز است. نمایشی که به قلم سعید محسنی روایتگر مسئله سقط جنین شده و این داستان را در فضای متفاوت از دنیای معمول رقم می زند و با نگاهی دیگر روایت می کند.

خبرنگار ایمنا با کارگردان این نمایش گفت و گو کرده است که در ادامه می‌خوانید:

چرا متن سبوط را انتخاب کردید؟

بعد از تقریبا بیش از دو دهه که برای بچه ها کار ساختم، تصمیم گرفتم که در سال های اخیر زاویه دیدم را تغییر دهم؛ زاویه دیدی که باز هم حول محور کودک دور می زند. خیلی به موضوع سقط جنین و به این آمار که در سال، بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار مورد سقط جنین اتفاق می افتد فکر میکردم؛ بنابراین احساس کردم ضرورت چنین موضوعی وجود دارد. بعد از آن کتاب "نامه به کودکی که هرگز زاده نشده" را خواندم و با سعید محسنی صحبتی داشتیم که به کاری سخت و پست مدرن رسیدیم. کاری که روایت واحدی ندارد.

چرا متن را در فضای یک کارگاه صنعتی دیدید؟

این کار به لحاظ ادبیات نمایشی یک کار پست مدرن است. پست مدرن یعنی یک روایت a به b نداریم؛ به همین دلیل هفت لحظه را در آن خواهیم دید. طراحی من چیزی بود که بتوانم در یک سن و برای متنی که وحدت مکان برای آن وجود ندارد با فرمتی کار کنم که همه قصه ها را نشان دهم و در این کارگاه اگر دقت کرده باشید قرار دادهایی را تعیین می‌کنیم؛ به عنوان مثال بشکه در معنای رحم زن قرار دارد. در واقع انگار که اینجا یک کارگاه آدم سازی است و زاد و ولد در آن اتفاق می افتاد. اصلا هرکسی این متن را میخواند و حتی خود آقای محسنی وقتی اجرا را می بینند، از من می پرسند شما چطور این فضا را در متن می بینید چون وقتی متن را می خوانید با هفت متن بریده بریده مواجه هستید که هیچ چیزی هم بینشان نیست. خیلی کار سختی بود، یک کار پست مدرن را می توان در سینما ساخت اما در تئاتر نه!

با شروع نمایش در چند دقیقه اول، بوی شدید شوینده در سالن پیچید، این اتفاق عمدی بود؟ در این صورت چه معنایی را برای کسی که در اولین مواجهه با اجرا قرار دارد خواهد داشت؟

بله کاملا عمدی بود. ما سه فن پشت صحنه قرار دادیم که این  بوی تعفن را به سمت تماشاچی بفرستد و نشان از این دارد که اتفاقی در حال رخ دادن است، بوی شوینده ما را یاد جاهای بهداشتی می اندازد. این بو در سالن منتشر می شود که مخاطب با این احساس روبرو شود که یک بوی ناخوشایندی در اینجا است که ما آن را پاک می کنیم.

فکر نمی کنید این موضوع در شلوغی مفاهیم و سوالات آن صحنه گم می شود و مورد توجه و فهم قرار نمی گیرد؟ چون اجرا در حال شروع است و تماشاگر در گیر دریافت قراردادهاست به ویژه در نمایش شما که در شروع صحنه تاریک است و دیالوگ ها هم از لحاظ ساختار کلمات و جمله ها سنگین هستند؟

این صحنه یک کارگاه آدم سازی است؛ یک سازش، یک اتفاق در حال رخ دادن در آن است و در این کارگاه با بو، صدا و... مواجه می شوید و تمام این مسائل برای تماشاگر ایجاد سوال می‌کند و هدف من همین ایجاد سوال کردن است، ضمن این که من به عنوان کارگردان همچنان در حال زیست کردن و آزمایش کردن در تئاتر هستم و برای من جالب بود که ببینم چه اتفاقی خواهد افتاد.

در شروع نمایش در حالی که صحنه در روشنایی بسیار کمی دیده می شود دیالوگ ها نیز  همزمان توسط چند نفر ادا می شود و البته این دیالوگ ها نیز جملات ثقیلی هستند، چرا چنین آغازی برای نمایش انتخاب کردید؟ نگرانی بابت درک شدن اتفاقی که در حال انجام است از سوی تماشاگر نداشتید؟

به لحاظ نمایشنامه این تابلو با زبان آرکائیک بیان می شود و قصه دونفری است که عاشق یکدیگر بوده و سپس محکوم شده اند و حال دنبال زمین سفتی می گردند که نهالشان را در آن بگذارند. این قصه قدیمی است پس باید فضا به این شکل ایجاد می‌شد؛ پوکاله که در قصه عنوان می‌شود کجاست؟ همچین کلمه ای نداریم، این ناکجاآباد می‌توانست هر اسم دیگری داشته باشد. به همین دلیل ما نباید تعریف واضحی از فضا می دادیم. این اتفاق از ازل بوده تا ابد نیز وجود دارد؛ این قصه از تاریکی ها بوده و هدف من هم نشان دادن همین است. به همین دلیل اگر فضای اول تاریک نمی بود، قبح آن می ریخت!

مضاف بر این که من ۷۰ دقیقه نمایش دارم، اگر از ابتدای اجرا صحنه را نشان بدهم زیاد جالب نیست. به نظر من سختی کار نباید فقط روی دوش گروه سازنده باشد. تماشاگر هم باید برای کار زحمت بکشد اینجا جایی است که زحمت تماشاگر را می خواهد.

در یکی از تابلوهای نمایش ما زوجی را می بینیم که در نقش یکدیگر قرار می گیرند، مردی که نقش زن را بازی می‌کند و به عکس. از چیستی این انتخاب بگویید؟ این انتخاب شماست یا نویسنده؟ جای سوال دارد که چرا بازیگرها تنها نقش یکدیگر را بازی می‌کنند؟ به این معنی بازیگر مرد نقش زن را با تمام خصوصیت و جایگاه یه زن با همان خلق و نوع رفتاری زن بازی می کند و به عکس، و شاید بنظر نرسد که جایگاه آنان به عنوان زن و مرد عوض شده باشد! شاید بهتر باشد بگویم زن به هرحال زن است در این صحنه و فقط نقش آن را یک بازیگر مرد بازی می‌کند.

این یکی از نقاط عطف این اجرا است؛ این اتفاق در نمایشنامه به این شکل نیست و انتخاب من است. در مورد رفتارها باید بگویم رفتارها همان شکل نیست! خیلی محکم پای این گفته می‌ایستم. چرا که قطعا رفتارهای ظریف بدون اغراقی می بینیم. هدف در این صحنه این بوده که بیشتر از آن که به جنسیت بپردازیم، به این موضوع توجه کنیم که مسئله این نیست که چه کسی حامله است، مسئله بچه است. تکلیف بچه چیست؟ حتی اگر جای زن و مرد هم عوض می شد، باز هم بچه برای ما مهم است، موضوع این نیست که فقط به زن ها ظلم می شود! ما تابلوهایی دیگر مانند تابلو «نگار» داریم که در آن زن اذیت می شود. اما در این صحنه مرد حامله است. به همین دلیل خیلی آن صحنه را دوست دارم و همه بچه های تئاتر که دانش تئاتر دارند این جسارت را دوست داشته اند.

چقدر به متنی که توسط سعید محسنی نوشته شده وفادار بودید؟

متن یازده اپیزود بود، که آن را به هفت صحنه رساندیم، چرا که در پست مدرن می توانیم اپیزود حذف کنیم. مابقی همه بر اساس متن بود و به متن وفاداربودیم.

حضور بازیگرهای اصلی در صحنه دائمی است؟ حتی در صحنه "نگار" که در قصه حضور ندارند، دلیل این حضور چیست؟

بازیگرها از ابتدا تا انتها حضور دارند با این تفاوت که در صحنه «نگار» به پشت میله های روی صحنه می روند و این کارگرهایی که در حال ساخت چیزی و روایت قصه ای هستند، با ورود نگار صحنه به یک صحنه رئال تبدیل می شود و انگار که کارگاه به پشت این صحنه می رود. این صحنه باید فضا عوض شود. این کارگرها در حال تماشای این اتفاق هستند و چون قصه را نیز روایت می‌کنند پس تا لحظه آخر باید حضور داشته باشند. از سوی دیگر آنها تک تک آدم های روی صحنه را با روشن گذاشتن چراغ هایی که به همراه دارند روبروی تماشاگران مورد پرسش قرار می دهند.

توضیحاتی توسط یکی از بازیگران در ابتدای نمایش رو به تماشاگران بیان می‌شود که لزوما مخاطبان نمایش را مخاطب قرار می دهد. دراین دیالوگ در رابطه با نوع نمایش و برخی پیش بینی ها از واکنش تماشاگران صحبت می شود. این قسمت به نظر می رسد به نوعی به نمایش سنجاق شده باشد، فکر نمی کنید این قسمت که توضیح واضحات باشد؟

نه، به نظرم اینطور نیست. شما وقتی تئاتر کار می‌کنید باید همه را در نظر بگیرید. اگر شما که تئاتر می بینید و کارتان این است مخاطب باشید، بله شاید اینطور باشد. اما آیا واقعا همه در همین شرایط هستند؟ مضاف بر این که ما به نوعی قراردادمان را همان ابتدا با تماشاگر میبندیم، که اینجا قصه نداریم و دنبال روایت نباشید!

فکر نمی‌کنید این اتفاق از نمایش شما جدا باشد؟

خیر، یکی از بازیگران نمایش در حال بیان این دیالوگ ها است و این قسمت یکی از اپیزودهای اجرا است. اصلا این قسمت از ابتدا جزیی از متن نمایش بوده و ایپزود نگهبان جز اپیزودهای متن است.

سخن آخر؟

به نظرم در صحنه ای که ما «آل» را نمایش می دهیم، جسارت زیادی به خرج رفته است. جسارت زیادی می خواهد نشان دادن «آل» به آن روشی که ما از آن استفاده کرده ایم. و البته کار راحتی نیست که روی صحنه آتش داشته باشید، ما صحنه را به آتش کشیدیم و شاید همه «آل» را غیرطبیعی و زشت ببیند اما ما در هیبتی دیده نشده آن را نمایش دادیم.

به نظرم این بهترین کار من در تجربه ۲۲ یا ۲۳ ساله ام است. درمورد کار خودم حق دارم این قضاوت را داشته باشم. این نمایش ادامه نمایش «کوران» است. همانطور که در بروشور هم آمده، دختر که در کوران قصد داشت به دنیا بیاید، در این نمایش مرده به دنیا می آید.

کد خبر 391749

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.