به گزارش ایمنا، گرامی داشت، یادآوری و ذکر نیکو از درگذشتگان، از عناصر ویژه فرهنگ اسلامی ایرانی است، به خصوص اگر این درگذشتگان حقی گران بر گردن قوم داشته باشند. از این رو در پاسداشت یاد، نام و اندیشه دکتر علی شریعتی و به مناسبت سالروز درگذشت شهادت گونه ایشان، مطالبی پیش کش مخاطبان ایمنا می شود؛
محمد کاظم علیخانی عضو انجمن اسلامی معلمان اصفهان در گفت و گو با خبرنگار ایمنا گفت: شریعتی یک اصلاحگر دینی در پی زنگار زدایی از چهرهی خرافات زده و تاریخی دین بود و کارهای فربه و قابل توجهی کرد. در فراز مهمی از روند فعالیت های اندیشه ورزانه خویش به بازسازی یا نوسازی چهرهی بزرگان دین، که محدود یا ناقص عرضه شده بودند، مانند حضرت امام حسین( ع) و حضرت زینب و... پرداخت. در رده های بعدی به ارائه تصویری شفاف و متفاوت از صحابه خاص پیامبر، ابوذر و سلمان و... می پردازد. همچنین مفاهیم دینی مانند تقیه، حج، صبر و... را از نو تعریف می کند. او باز تعریف چهره های دینی و مفاهیم دینی را در قامت یک انقلابی رقم می زند. از ابوذر غفاری یک سوسیالیست می سازد و « حضور در صحنه » را ملاک ارزیابی افراد قرار می دهد. آنها که در صحنهی حق و باطل زمان خود نیستند، به تعبیر شریعتی فرقی نمی کند کجا باشند، به نماز ایستاده باشند یا به شراب نشسته باشند!!
وی افزود: این ارزیابی کاملا رادیکال و انقلابی است. فکر میکنم در جامعهی امروز ایران ، باید این دو جنبه را جداگانه دید و از هم متمایز کرد. ما بر حسب نیازهای خودمان باید به سراغ شریعتی برویم نه بر اساس نیازهای دوران شریعتی. در مجموع با این شبه که امروز گاهی مطرح می شود که تفکرات شریعتی راه اصلاحات را بست، کاملا مخالفم، اما نظریه تضعیف کنشگری اصلاح طلبی در اثر اندیشه های او را می پذیرم.
علیخانی تاکید کرد: شریعتی شدن ِشریعتی تا حدی معلول توانایی های فردی اوست. فن بیان و ژست هایی که در سخنرانی داشت. تُن صدا و عواملی مانند اینها در کنارِاطلاعات گستردهی او، شخصیت متفاوتی را رقم زده بود. شریعتی سرشار از اطلاعات دینی، ادبی، اجتماعی و ... بود. با این حال قدرت پردازش مطلب و ارائه ی موثر را هم داشت. بسیارند دانشمندانی که انبوهی از اطلاعات را دارند، اما قدرت بیان و« هنر ارائهی مطلب» را ندارند. البته مخاطبان شریعتی هم تودهی مردم یا به تعبیری عوام الناس نبودند. مثالی عرض کنم: در آن روزگار روحانی و خطیب معروفی به نام آقای شیخ احمد کافی منابر و مجالس پر شوری داشت که با لحن خاص خودش صحبت میکرد و ادبیات و صوت و لحن خاصی داشت. نفوذی که مرحوم کافی (و امثال او نظیر مرحوم فلسفی) در عوام الناس داشته و شاید هنوز هم دارند، به مراتب بیشتر از شریعتی بود.
عضو انجمن اسلامی معلمان اصفهان تصریح کرد: مخاطبان شریعتی عمدتا طیف جوان جامعه بودند. اما هرچه به انقلاب نزدیک تر شدیم و به ویژه پس از مرگ شهادت گونهی شریعتی، آوازهی او بیشتر و نامش فراگیرتر شد. در همین دوران بود که طرفدارانش به اغراق و مبالغه پرداختند و سطح شریعتی را بسیار بیشتر از واقعیت شریعتی بالا بردند. طبعا مخالفان او هم تحریک می شدند و واکنش های تندی نشان می دادند. خلاصه کلام آنکه شریعتی قدرت آفرینش واژه و جمله های جدید را در لحظه داشت و این مهارت، او را جذاب و دوست داشتنی می کرد. مطالعات گستردهی شریعتی هم مانع آن می شد که به یک شخصیت پوپولیست تبدیل شود. توجه داشته باشید که پوپولیست ها درد و رنج و خواسته ها و اعتقادات مردم را به موج تبدیل می کنند و بر آن موج سوار می شوند. شریعتی درست بر عکس این بود، او بسیاری از اعتقادات رایج در جامعه را نشان از تاریخیت دین و غیر اصیل ( بی ارتباط به اصول عقاید دین) می دید و به آنها می تاخت. باید گفت او ضد پوپولیست بود و اتفاقا پوپولیست های آن دوران برای مبارزه با شریعتی از اعتقادات مردم استفادهی ابزاری می کردند.
وی با اشاره به آثار شریعتی ادامه داد: میراث اصلی شریعتی جملات و کلمات به جا مانده از او نیست، بلکه مدل و روش کار اوست. مواردی مانند: شک کردن به آنچه که هست و تلاش برای خروج از شک و حرکت به سمت تعالی و رشد، مطالعهی مستمر، گفتمان سازی های جدید برای مشارکت های جمعی و تولید فکر و اندیشه، اصلاح اندیشهی دینی و بازسازی و نوسازی در این حوزه، اینها را می توان تنها بخشی از میراث شریعتی نامید.
علیخانی با اشاره به رسالت روشنفکری شریعتی خاطر نشان کرد: او خودش را جامعه شناس، دین شناس و متخصص تاریخ ادیان می داند. اکثر آثارش هم در همین حوزه ها انجام شده است. اگر او دغدغهای نداشت، می توانست مانند سایر اساتید هم دوره اش در یک دانشگاه به فعالیت علمی – آموزشی روزانه مشغول شود و با حقوق استادی دانشگاه زندگی خوبی داشته باشد. اما او واقعا معتقد و باورمند به رسالت روشنفکران بود. البته دامنه فعالیت شریعتی آنقدرها هم گسترده نیست، بلکه حجم مطالب تولید شده بالاست. به عبارت دیگر او در سه یا چهار حوزه دین، تاریخ ادیان، ادبیات (کویریات) و پیرامون آنها فعالیت می کرد. سطح فعالیت او محدود به سه یا چهار حوزه است، اما عمق تولیدات و آفرینشهای او زیاد بود.
وی افزود: شاید در جامعه امروز و در اثر فعالیت های صدا و سیما در مورد مرحوم شهید مطهری این سئوال برای نسل جوان ایجاد شود که چرا بین این دو نفر در آن زمان گفت و گوی موثری شکل نگرفت؟ در پاسخ باید به دو نکته مهم اشاره کرد، نخست آنکه یکی دانشگاهی است و دیگری حوزوی است. دانشگاه بر آمده از جهان مدرن است و حوزه محصول سنت. شریعتی یک دانشگاهی دین گراست، گرچه بواسطه مرحوم پدرش استاد محمد تقی شریعتی، بیگانه با فضای علمی حوزه نبود، اما بهرحال و به نظر من وجه دانشگاهی او (داشتن تفکر انتقادی، طرح سئوال، کوشش و پژوهش برای حل مسئله) در نحوه تعاملش با مسائل مبتلابه دین ما، بر سایر وجوه شخصیتش غلبه داشت. اما در خصوص شهید مطهری، او یک حوزوی روشنکفر است، شهید مطهری دین را از جایگاه یک متخصص بررسی می کرد. در عین حال نزاع را بین این دو فرد شخصی نکنید. شاید بتوان به این مطلب اشاره کرد که قاطبه روحانیون، دکتر شریعتی را متخصص حوزهی دین نمی دانستند، که این یک موضوع بسیار مهم است و باید همیشه به آن توجه کنیم که حوزویان متولی رسمی دین هستند و عموم مردم برای رفع سوالات و مسائل دینی خود همیشه به روحانیون مراجعه کرده و می کنند. گذشته از آن شریعتی در باز تعریف مفاهیم دینی مطالبی را ارائه می کرد که بسیار بدیع بود. مثلا او برای توجه دادن اذهان به اهمیت مناسک حج و نقش آن در ارتقاء معارف مسلمانان می گوید: " تا آنجا که من می فهمم، مترقی ترین ابعاد اعتقادی یا عملی اسلام - که آگاهی، آزادی، حرکت و عزّت پیروان خویش را تضمین می کند و بیش از همه، قدرت و مسئولیت اجتماعی ایجاد می کند، عبارتند از: توحید، جهاد و حج" همچنین در جای دیگری از کتاب حج می گوید: "این کتاب فقهی نیست بلکه کتاب فکری است."
علیخانی ادامه داد: اجازه دهید که بعضی از جملات این کتاب را عینا از روی متن نقل کنم، در پاورقی یکی از صفحات کتابِ حج که آیه: « «وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَیٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» را ترجمه کرده، چنین می نویسد: «در میان مردم، اعلام حج کن و بانگ حج در ده، با پای پیاده و بر پشت هر شتر لاغری به سراغت خواهند آمد. از دوردست صحراهای عمیق به سویت می شتابند و آهنگ تو می کنند، می بینی که سیمای حج - برخلاف آنچه امروز می نمایند و می بینیم سیمای مردمی است و نه اشرافی؛ پاسخ گوی این دعوت در درجه اول پیاده هاهستند و در درجه دوم، سواره ها .... مگر این نشان نمی دهد که برخلاف آنچه امروز می فهمیم حج، چهره ای سرمایه دارانه ندارد و مالیات مذهبی پولدارها نیست و استطاعت مسأله ای منطقی و عام است، نه طبقاتی و اقتصادی؟ این چهره اشرافی را فقط در ایران برای حج تصویر کردهاند و گرنه قرآن، همیشه با لحنی از حج و از حج کننده و از خانه کعبه سخن می گوید که نشان می دهد، نه تنها طبقاتی نیست بلکه کاملاً مردمی است و حتی ضد طبقاتی و با خصیصه ای ضداشرافی. » خب این ادبیات شریعتی است. تقریبا در همهی گفتارها و نوشتارهایِ دینی شریعتی چنین ادبیاتی رایج است. اما گروهی از روحانیون با چنین رویکردی موافق نبودند.
عضو انجمن اسلامی معلمان اصفهان یاد آور شد: مشی شریعتی، تولید گفتمان است. جامعه امروز ما پند و اندرز و نصیحت را نمی پذیرد. به نظرم بهتر است به سمت تولید « گفتمان های اشتراکی » پیش برویم. یعنی جمع کثیری از جامعه را در تولید گفتمان سهیم و تولید فکر را از انحصارات شخصی به اندیشه های جمعی هدایت کنیم. این کار در فضای مجازی امکانپذیر است، اما در زمان شریعتی امکان چنین فعالیتی وجود نداشت. یکی از آسیب های فضای مجازی آن است که میلیون ها کاربر فقط مصرف کننده هستند و تولیدات دیگران را ارسال می کنند. منظورم از تولید گفتمان مشترک آن است که همه با هم تولید کننده و آفریننده و تکمیل کنندهی افکار یکدیگر باشیم. تولید اندیشهی جمعی، جامع و کم حطاست. این همان است که می گویند خطای چند فکر کمتر از خطای یک فکر است.
نظر شما