به گزارش خبرنگار ایمنا، در طول تاریخ سیاحان بسیاری به اصفهان سفر کرده و از فرهنگ و فضای شهر سخن ها نگاشتهاند. پیترو دلاواله یکی از همین سیاحان است او در ۱۱ آوریل ۱۵۸۶ میلادی در شهر رم متولد شد و با سفر به ترکیه هند و ایران سفرنامه ای ماندگار از خود بر جا گذاشته است.
دلاواله چنانکه خود می گوید از مسافرت به ایران دو هدف داشت: یکی اینکه در یک لشکرکشی نظامی علیه ترکهای عثمانی شرکت کند و تا سر حد امکان انتقام بدرفتاریهایی را که آنان نسبت به مسیحیان روا می داشتند بگیرد و دیگر اینکه اسبابی فراهم سازد تا مسیحیان مقیم عثمانی که در وضع بدی بسر می بردند به ایران که نسبت به اتباع مسیحی خود در کمال مهربانی و رافت رفتار می کرد مهاجرت کنند و در واقع رفتار خوب شاه عباس با مسیحیان و آزادی کاملی که به آنان در اجرای مراسم مذهبیشان می داد چنان این جهانگرد ایتالیایی را تحت تاثیر قرار داد که همه جا به تعریف و تمجید شاه ایران می پردازد و از شاهزادگان کشورهای غربی که علیرغم همکیشی و همخونی نسبت به آزار و شکنجه مسیحیان عثمانی بی اعتنا هستند انتقاد می کند و در این راه آنقدر تند می رود که سانسور وقت در موقع چاپ کتاب مانع از انتشار آن قسمت از نامه ها می شود.
سفرنامه پیترو دلاواله به مشرق زمین به سه قسمت تقسیم می شود ، ترکیه، ایران و هند، ولی فقط قسمت مربوط به ترکیه در زمان حیات نویسنده به چاپ رسید و قسمت های دوم و سوم بعد از مرگ او انتشار یافت. تمام این سفرنامه در واقع بصورت نامه هایی متعدد نگارش یافته است. بدون تردید سفرنامه او یکی از جذابترین و جالبترین سفرنامههایی است که تا کنون نوشته شده چرا که حس مشاهده این سیاح فوق العاده و بی نظیر است و با چنان دقت و ظرافت صحنه های مورد مشاهده را شرح می دهد که خواننده احساس می کند در آن مکان عینا حضور دارد. به علاوه از آنجایی که وی با زبانهای ترکی، فارسی، عربی و تا حدی قبطی و کلدانی آشنا بود توانسته است مطالبی را درک نماید که سایر جهانگردان به سبب عدم آشنایی با این زبانها درک نکرده اند.
ترجمه فارسی این اثر نخستین بار توسط دانشمند برجسته دکتر "شعاع الدین شفا "صورت گرفته است و با زحمت فراوان و مقایسه نسخهها ترجمهای ارزنده با توضیحات کافی ارائه کرده است. در این نوشتار از دومین چاپ این اثر بهره گرفته شد، مترجم سفرنامه نکات قابل توجهی را درباره این سفرنامه آورده است که به آنها اشاره می شود.
توصیفات و مشاهدات دلاواله از اصفهان
دلاواله درباره اصفهان می نویسد: "در مشرق زمین به استثنای قستنطنیه و حومه آن واقعا هیچیک از نقاط دیگر را نمی توان با اصفهان مقایسه کرد و نسبت به قستنطنیه نیز اصفهان نه تنها از بسیاری جهات مساویست، بلکه به جرات می توان گفت از آن برتر است. از لحاظ وسعت اصفهان با ناپل برابر و شاید مختصری کوچکتر باشد. در اطراف آن به دستور شاه سه محله جدید ساخته شده که به فاصله کمی از شهر واقع است. یکی از آنها تبریز دو نام دارد که سکنه اش را آن عده ای از اهالی تبریز که به اصفهان کوچ کرده اند تشکیل می دهند، ولی شاه مایل است این محله منبعد به نام او "عباس آباد" نامیده شود. محله دیگر به نام جلفاست که ساکنین آن را مهاجرین جلفا که همه ارمنی و مسیحی و ثروتمند هستند تشکیل می دهند."
این سیاح ایتالیایی درباره اصفهان ادامه می دهد: "شاه عباس اولین پادشاهی است که اصفهان را به عنوان پایتخت انتخاب کرده و با ساختمان های پیاپی و مخارجی که در آن می کند تمام سعی خود را در راه عظمت آن گذاشته است. در سومین محله، گبرها یا معتقدین به آیین زرتشت هستند و شاه سعی می کند این سه محله را با ساختمانها و تسهیلاتی از قبیل اعطای زمین و پول به یکدیگر وصل کند و در این صورت اصفهان و حومه آن از قستنطنیه و حتی رم بزرگتر خواهد شد. روی هم رفته می توان گفت با وجودی که ساختمان ها همه یک طبقه و هم سطح زمین بنا شده اند به بلندی عمارات قستنطنیه نیست مع هذا به ساختمانهای قستنطنیه برتری دارند بخصوص بازارها واقعا بی نظیرند و همه بناهای آنجا بزرگ و عالی و مساوی و منظم و دارای معماری فوق العاده خوبی هستند و بعلاوه در آن امتعه و کالا از هر نوع به حد وفور وجود دارد و دالان ها را طوری تقسیم بندی کرده اند که هر قسمتی به متاعی تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم کرده است."
دو بنا در اصفهان وجود دارد که نه تنها نظیر آنها در قستنطنیه نیست بلکه با بهترین آثار مسیحیت برابر و حتی بدون تردید بر آنها مزیت دارند. یکی از این دو محل میدان شاه یا میدان اصلی شهر واقع در جلوی قصر سلطنتی است. دور تا دور این میدان را ساختمان های مساوی و موزون و زیبا فرا گرفته که سلسله آنها در هیچ نقطه قطع نشده است. درب ها همه بزرگ و دکانها هم سطح خیابان و پر امکنه هستند و بالای آنها ایوانها و پنجره ها و هزاران تزئینات مختلف منظره زیبایی بوجود آورده است. این حفظ تناسب در معماری و ظرافت کار باعث تجلی بیشتر زیبایی میدان می شود و با وجودی که عمارت های میدان ناوونا در رم بلند تر و غنی تر هستند. اگر جرات این را داشته باشم باید بگویم میدان شاه را به دلایل مختلفی بر آن ترجیح می دهم ]میدان ناوونا در رم معروفترین و زیباترین میدان شهر رم است که اروپاییان معتقدند از آن زیباتر میدانی در دنیا وجود ندارد و دلاواله چنان تحت تاثیر زیبایی میدان شاه قرار گرفته که آن را زیباتر می بیند[ دور تا دور میدان در نزدیکی دکانها نهر پر آب جاری است که در وسط آن سنگ هایی برای تردد پیاده ها قرار داده اند و بین این نهر و دکانها به خط مستقیم درخت های پرشاخ و برگ و یکسان کاشته اند که چند وقت دیگر وقتی برگهای آنها بروید به نظرم قشنگترین منظره عالم را تشکیل خواهند داد. وسط میدان با سنگ های ریز فرش شده و برای دویدن یا اسب سواری موقعیتی از آن بهتر وجود ندارد."
محل تماشایی دیگر اصفهان به نظر دلاواله باغ هزار جریب اصفهان است که به تفصیل درباره آن توضیح می دهد، "در کنار خیابانی که در سمت شهر اصفهان قرار دارد خانه کوچک چهارگوشی قرار گرفته که ایوانها و پنجره های زیادی دارد و با تصاویر و نقش و نگارهای جالبی تزئین شده است. از بالای این خانه تمام خیابان را به خوبی می توان دید و غرض از ساختمان آن نیز همین بوده است و قصر شاه را نیز دالانی با آن متصل می کند. در کنار خیابان دیوارهای یکسان و منظمی وجود دارد که در داخل آنها باغ های سلطنتی واقع شده و ورود آنها برای تفرج مردم آزاد است و با انعام مختصری به باغبان می توان به حد دلخواه از میوه جات آن بهره گرفت. مدخل این باغها با نظم و ترتیب خاصی در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند، عمارات زیبایی به صورت قرینه در این باغ درست شده است که واقعا زیباتر از آن نمی توان توصیف کرد بعلاوه در داخل باغ در بیرون از آنها در خیابان صفوف طولانی و منظم درختان انبوهی قرار گرفته که تناسب و نظم آنان فوق العاده است، نهر بزرگی که در بستری سنگی جاری است و تمام خیابان را از وسط آن می پیماید حوض ها را سیراب می کند. در بسیاری حوض ها آب از فواره ها جهش می کند و در بعضی دیگر به صورت آبشارهای کوچکی سرازیر می شود. کف پیاده روهای خیابان سنگفرش و برای عبور انسان و اسب بسیار مناسب است و به فاصله هایی چند سنگفرش قطع و در زمین گلهای مختلف کاشته شده است.
خیابان را رودخانه ای قطع می کند که عمق آن زیاد نیست و از ترکیب هزاران جویباری که از کوهستانهای نزدیک سرازیر می شوند به وجود آمده است. روی این رودخانه پلی وجود دارد که تماما از آجر ساخته شده] منظور دلاواله پل اللهوردیخان است که توسط وی در اوایل سلطنت شاه عباس ساخته شده که به سی و سه پل معروف است[ و عرض آن از تمام پل های رم بیشتر و طول آن حداقل سه یا چهار برابر آن پل هاست. معماری این پل به طرز غریبی است و در دو طرف آن طاق نماهایی وجود دارد که مردم از زیر و بالای آن عبور می کنند. آنچه بیشتر نظر انسان را جلب می کند راهروهای زیر پل است که تقریبا هم سطح آب قرار گرفته و خستگی و زمزمه آب در طبقه زیرین پل بخصوص در تابستانهای گرم بسیار مطبوع است، بعلاوه در جهتی که آب جریان دارد نزدیک پل دروازه کوچکی از سنگ قرار داده اند تا آب از روی آن سرازیر شود و به صورت آبشار کوچکی است که این منظره هم در حد خود بسیار زیباست."
نظر شما