به گزارش خبرنگار ایمنا، رود حیات در زیر سی و چند دهنه، سیوسهپل جاری است و خیابانی که در امتداد پل کشیده شده بخشی از تاریخ را بر دوش میکشد. در پس شلوغیهای میدان انقلاب، چهارباغ چهارصد ساله بزرگ و پر شکوه قرار گرفته است. این گذر مهم که با پا گذاشتن سنگ فرشها بر کف آن تبدیل به گذر آرامی برای پیادهروی شده، از دیر باز محل تبلور فرهنگ اصفهان و پایگاهی هنری و فرهنگی شهر بوده است. در هر بخش از این خیابان نقشی از فرهنگ و هنر نصف جهان نقش بسته، از سینماهای گوناگونش که از ساحل تا فلسطین کشیده شده تا مغازههایی که در آن میان سازشان همیشه کوک است و موسیقیدانان و نوزندگان مشتری آن هستند.
فراتر از همه اینها چهارباغ از دیرباز پاتوقی برای کتاب بازان اصفهان بوده است؛ پاتوقی برای نشر، فروش و ترویج مهمترین کالا فرهنگی. قدم زدن از ابتدا تا انتها چهارباغ این پاتوقها و بخشهای مهم کتابخوانی در اصفهان را نمایان میسازد. در ابتدای چهارباغ پس از گذر از انقلاب و مادی ماندگار نیاصرم، پاساژ "چهارباغ" قرار دارد، این پاساژ گویی در خواب فرو رفته، خلوت است و شور و شوق دیگر پاساژها را ندارد. در طبقه همکف آن چند بدلیجات و مغازههای گوناگون دیده میشود و خبری از کتاب نیست؛ اما اصل ماجرا در زیرزمین است.
"زیرزمین پاساژ چهارباغ" اصطلاحی معروف در میان اهل فن کتاب خصوصا کتابهای دانشگاهی و تخصصی است! زیرزمینی که هر کتاب تخصصی که بخواهید در آن یافت میشود، از کتب گردشگری گرفته تا فقه و صنایع آب. از دیرباز تاکنون این پاساژ پاتوقی برای متخصصان و دانشجویان بوده، به قول یکی از همین دانشجویان "زیرزمین پاساژ چهارباغ همیشه غافلگیر کننده است همیشه کتابی که نیاز داشتم را اینجا پیدا کردهام."
از قفسههای آهنی و کتابهایی قدیمی که در پستو هر مغازهها وجود دارد میتوان متوجه قدمت مغازهها شد. یکی از مغازه داران که ریش سفید نسبتا بلندی دارد و کتابها در مغازهاش رو هم تلنبار شده میگوید: "قبلا انقدر دانشگاه و رشته در اصفهان نداشتیم و در عوض پاتوق کتاب زیادی هم نبود، یک پاساژ چهارباغ بود یک شکری. الان دانشگاهها زیاد شده دانشجوها هم همینطور، اما بازار رونق قبل را ندارد. کتاب هم که گران شده بیشتر دنبال چاپ قدیمی و کتاب دست دوم هستند."
در میان تابلوهایی که پر است از تبلیغات کتب دانشگاهی یک مغازه در آخر پاساژ حس کنجکاوی را بر میانگیزد. این مغازه کمی از دیگر مغازهها سر و شکل بهتری دارد و کتابهای مختلف را عرضه میکند. برخلاف ظاهر مغازه، صاحب مغازه اوقات تلخی دارد و از بازار گلایه مند است "چه فایده کلی خرج میکنیم، اجاره میدیم ولی کسی تو این پاساژ نمیآید. وسط چهارباغ هستیم ولی داخل این پاساژها خبری نیست، هر روزی کلی آدم از این خیابان رد میشود ولی یک نفرشان هم به هوای کتاب نمیآید. چندتا دانشجو برای درس میآیند نه بیشتر و نه کمتر."
پس از پاساژ چهارباغ که مانند همسایهها و نزدیکان خود در انزوا سنگ فرشها فرو رفته است، مهمترین پاتوق و مرکز کتابفروشیهای اصفهان در عصر جدید یعنی آمادگاه قرار دارد. آمادگاه در کنار مدرسه چهارباغ و درست روبرو هتل عباسی در دوران اصفهان جدید شاید مهمترین پاتوق اصفهان باشد؛ پاتوقی که دورتادور از مغازههای کتاب پر است و جوانان بسیاری قرارهای خود را در این محل میگذارند.
این قسمت از خیابان آمادگاه در سه طبقه بنا شده و چندین کتابفروشی دارد که در آنها انواع و اقسام کتابها یافت میشود. اگر در دورانی خیابان سپه و سپس چهارباغ پاتوق اصلی کتاب و کتابخوانان بود، در چند سال اخیر آمادگاه این رسالت را بر دوش میکشد. البته شاید با توجه به اتفاقات اخیر نشر و ظهور کتابفروشیهای مدرن آمادگاه نیز رونق خود را از دست دهد، یکی از کتابفروشان آمادگاه معتقد است "کتاب گران شده، مغازههای پر زرق و برق کتابفروشی در جاهای مختلف شهر باز شدهاند و دیگر رونق قبل در آمادگاه نیست."
روزی در آمادگاه رفت و آمد زیاد بود و این میدان بزرگ که دورتادور آن کتابفروشی است محلی برای جوانان بود تا گردهم بیایند، اکنون اما با توجه به محدودیتهایی از این جوانان دیگر خبری نیست و مثل میدان آمادگاه، بازار کتابفروشان آن نیز خلوت است. یکی از فروشندگان کتاب به وضع خراب بازار اشاره میکند "وضع بازار خوب نیست، مردم دیگر کتاب نمیخرند و دیگر کم پیش میآید مشتری بیاید و برای خودش در مغازه چرخی بزند و چند کتاب بخرد؛ اکثر مشتریان اکنون فقط یک کتاب میخرند."
یکی از مشتریان که در همان نزدیکی ایستاده صحبتهای فروشنده را تایید و به یک کتاب اشاره میکند "این کتاب را قبل از عید خریدم، چاپ جدیدش را که الان دیدم تقریبا سه برابر گران شده، چند سالی میشود که مشتری این مغازهها هستم، اما شرایطی به بدی چند وقت اخیر ندیدهام. گرانی کتاب باعث شده دیگر بیخیال خرید کتابهای نو و تازه بازار شوم و بار دیگر به سراغ چاپ قدیمیها بروم."
یک فروشنده که در مغازهاش انوع و اقسام کتاب از رمان تا کمک درسی و دانشگاهی دیده میشود، گرانی کتاب و جو منفی که بر بازار حاکم شده است را دلیل از رونق افتادن بازار میداند "کتاب گران شده ولی جو منفی که در بازار وجود دارد هم بی تاثیر نبوده. پیش از این مردم زیاد کتاب نمیخریدند و بیشتر فروشمان کتب کمک درسی و دانشگاهی بود، اما کنون دیگر کسی این کتابها را هم نمیخرد و بیشتر دنبال دست دوم آنها هستند."
طبقه پایین آمادگاه همواره در میان کنکوریها خصوصا داوطلبان کنکور ارشد مشهور بوده است، مرکزی که در آن انواع و اقسام منابع کنکور پیدا میشود. اما اینجا هم شرایط تعریفی ندارد، با این حال همچنان یکی از مغازهداران امیدوار به بهبود شرایط است "فعلا که کتابهای دست دومی که داریم را به فروش میرسانیم، اما الان دیگر امتحانات نزدیک است و کنکوریها نیز خرید خود را کردهاند. با توجه به تغییر کتب درسی باید منتظر تابستان ماند و دید در آن تاریخ چه مقدار کتاب خواهیم فروخت."
زمانی که صحبت از کتاب دست دوم میشد همه در اصفهان از پاساژ "شکری" نام می برند. پس از آمادگاه، و گذر از مدرسه چهارباغ و رد شدن از زرق و برق بازار هنر، درست روبروی جایی که مجسمه شیخ بهایی در میانه تلهای خاک چهارباغ ایستاده، "شکری" معروف قرار دارد. پاساژی قدیمی که یادگاری از دوران چهارباغ ماشینرو و شلوغی و سروصدا این گذر چهارصد ساله است.
"شکری" نامی آشنا برای دانشجویان و دانشآموزان اصفهانی است چرا که این مرکزی به عنوان شلوغترین پاتوق کتاب اصفهان شناخته میشود؛ پاتوقی که کتاب نه به عنوان مهمترین کالای فرهنگی، بلکه به عنوان کالایی صرفا تجاری در آن یافت میشود! مغازههایی که از زمین تا سقف پر از کتابهای دست دوم مختلف هستند و برخی از آنها حتی در انبارهایشان هم دیگر جایی برای نگهداری کتاب ندارند.
تنها رونق این پاساژ مربوط به خرید و فروش کتابهای دست دوم دانشگاهی، درسی و کمک درسی است. البته در این پاساژ هیچ کتابی قیمتی ندارد و با خودکار یا تیغ قیمتها مخدوش شده! این مسئله باعث شده تا خریداران بسیاری به این سبک اعتراض کنند، یکی از آنها اعتقاد دارد "هیچکدام کتابها قیمت ندارد، این کتابها چاپ قدیم هستند. درست است که چاپ جدید گران شده ولی دلیل ندارد کتاب چاپ قدیم که بارها دست به دست شده را با قیمتی فراتر از روی جلد خریداری کنیم."
دانشجویی که چند روز پیش کتابی از این پاساژ خریده و اکنون ناراضی از قیمتها به بازار بازگشته است، توضیح میدهد "این کتاب که چاپ ششم است و چند باری دست به دست شده را چند روز پیش از پاساژ به قیمت ۲۰ هزار تومان خریدم. همکلاسیام چند روز پیش همین چاپ ششم را در آمادگاه با قیمت روی جلد ۱۸ هزار تومان خرید. اکنون که آمدم فروشنده میگوید چون چاپ هفتم آن ۲۷ هزار تومان قیمت دارد مجبوریم چاپ قدیم را هم گران بدهیم!"
پاساژ دو طبقه شکری شلوغ و رفت و آمد در آن بیشتر از دیگر مرکزها و پاتوقهای کتاب اصفهان است، فروشندهها هم کم و بیش راضی هستند. یکی از آنها شرایط بازار را اینگونه شرح میدهد "نزدیک امتحانات پایان ترم است و فروش نسبتا قابل قبولی داریم، این روزها مردم بیشتر دنبال کتاب دست دوم میآیند و حتی درخواست برای برخی کتابها مانند داستان و رمان هم داشتهایم!"
با گذر از دیگر پاتوقها واقعی کتاب اصفهان میتوان متوجه شد که اوضاع شهر و کتاب مطلوب نیست، چراکه این فقط کتابهای آموزشی و دانشگاهی هستند که مشتری دارند. کتاب رکن اساسی فرهنگ در کالبد جامعه و در بستری که جامعه در آن شکل میگیرد یعنی شهر است. نصف جهان به عنوان پایتختی فرهنگی در ایران زمین پاتوق چشمنوازی برای کتاب ندارد؛ گویا پاتوقهای کتاب چهارباغ نیز "آجر" شده و تکثیر پیدا کردن محلهایی مانند شهر کتابها هر روز بیشتر از دیروز مراکز قدیمی کتاب را به زیر سایه فرو میبرند.
اکنون تنها مشتریان کتابهای کمک درسی و آموزشی را میتوان در چهارباغ و آمادگاه دید و شلوغترین کتابفروشیها همان "درسی و دانشگاهی فروشها" شدند. حال که کتاب در سراشیبی سقوط قرار گرفته و فرهنگ، ناشر، فروشنده و خواننده را نیز با خود غرق میکند، رونق پاتوقهای کتابخوانی در شهر میتواند کمی از سرعت این سقوط بکاهد.
گزارش از: یزدان روحانی_ خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما