به گزارش خبرنگار ایمنا، به همین دلیل، مصاحبه کوتاهی با یکی از فعالان این عرصه انجام دادهایم که باهم آن را میخوانیم.
احمدرضا سلیمانی در معرفی خود گفت: در کنار ١٨ سال تجربه کار صحنهای، تابهحال نمایشنامه «جنگ و صلح» نوشته میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف و دو نمایشنامه دیگر از سید مهدی شجاعی و محمد چرمشیر را کارگردانی کردهام و اخیراً هم اولین تجربه بهعنوان نقشخوان را در مجموعه نمایشنامهخوانیهای «ابله» تجربه کردهام.
از وضعیت نمایشنامهخوانی در ایران از وی پرسیدیم که اینگونه پاسخ داد: چنانچه منظور، کمیت اینگونه اجرای نمایشی است، به نظر من، با اینکه فعالیت در آن، بهتازگی بیشتر شده، اما متأسفانه از استانداردهای جهانیاش فاصله دارد و گاهی اوقات اینطور به نظر میرسد که گروههای تئاتری به علت سهولتی که در دید اول، بهخصوص درزمینهٔ اجرایی وجود دارد، به سمت خوانشهای ضعیفی میروند و فکر میکنند چون عناصری مانند طراحی صحنه و لباس از این نوع اجرا، بنا به دلایلی که در این گفتگو نمیگنجد، حذف میشود، میتوانیم از برخی عناصر اصلی دیگر مانند لحن و ضرباهنگ هم صرفنظر کنیم. میتوانیم دراینباره به گونه غیراستانداردی از نمایشنامهخوانی که با عنوان اجراخوانی در ایران متداول شده، اشارهکنیم، شیوهای که مخاطب را بین خوانش و اجرا سردرگم رها میکند، بدون اینکه سازنده آن، هنوز از رسالت نمایشنامهخوانی و ضرورتهای آن اطلاعی داشته باشد.
از وضعیت نمایشنامهخوانی در اصفهان نیز از او پرسیدیم که گفت: وضعیت نمایشنامهخوانی در استان اصفهان، نابسامانتر است، زیرا همان نوع غیراستاندارد اجراخوانی بهتازگی مرسوم شده و متأسفانه میبینیم که افراد مستعد تئاتر اصفهان، جذب آن شدهاند. آنها ضمن اینکه در حال تخریب استعداد خودشان هستند، سلیقه مخاطب را هم به سمت بیراهه میکشند. ما در اصفهان، بهشدت نیازمند بازخوانی ریشهها و ضرورتهای این نوع اجرا هستیم و همچنین نیازمند تغییر در نوع نگاه متولیان، مسئولان نظارتی و هنرمندان تئاتر به اینگونه نمایشی.
احمدرضا سلیمانی در خصوص تأثیر نمایشنامهخوانی بر ترویج کتاب و کتابخوانی هم بیان کرد: نمایشنامهخوانی هم میتواند مانند بقیه قالبهای مطالعاتی که جدیداً مرسوم شده، همچون کتابهای گویا و کتابهای الکترونیکی، مسیر جدیدی در ترویج فرهنگ کتابخوانی باشد، زیرا در این نوع اجرا، ذهن تماشاگر را آزادتر میگذارید تا بدون درگیر شدن با عناصر طراحی تئاتر، خودش تخیل کند، آدمها و فضای داستان را آنگونه که دوست دارد، ببیند و این دقیقاً، همان اتفاقی است که در زمان مطالعه یک کتاب در خلوت خود، برایتان میافتد.
سلیمانی پاسخ به این سؤال را که تأثیر نمایشنامههای اقتباسی بر مخاطب و پیگیری او برای خواندن کتاب اصلی چیست، اینچنین تشریح کرد: قطعاً اینکه دراماتورژ با اقتباس از یک اثر داستانی، رغبت به خواندن آن اثر را در مخاطب ایجاد میکند، بههیچعنوان قابلانکار نیست، اما نکته مهم در اینگونه اقتباسها، اینجا است که شما معمولاً به سراغ داستانهایی میروید که تابهحال، هیچ اجرای نمایشی نداشته یا در صورت وجود، اجرای درخوری نبوده است. این مسئله، کار را سختتر میکند و باید مراقب بود که فضای ساختهشده در اقتباس، مطابق یا حداقل نزدیک به فضای ترسیمشده توسط نویسنده داستان باشد. به نظرم، این نوع اقتباس، باید بهشدت وفادارانه صورت بگیرد.
وی درباره قشر مخاطبان نمایشنامهخوانی هم اینچنین گفت: براساس تاریخچه شکلگیری نمایشنامهخوانی، شاید در نگاه اول، مخاطب این گونه نمایشی، مخاطب خاص و فرهیخته جامعه به نظر برسد، اما به اعتقاد من، نمایشنامهخوانی بهشرط انتخاب متن صحیح و روش درست اجرا میتواند حتی مخاطب عام را نهتنها با تئاتر آشنا کند، بلکه او را به یک مخاطب حرفهای تئاتر ارتقا دهد، پس باید به فلسفه وجودی مخاطب نمایشنامهخوانی، اینگونه نگاه کرد تا رسالت بنیانگذاران این گونه نمایشی، به دست ما و آیندگان تکمیل و تکمیلتر شود.
نظر شما