یک اجرای سطحی

حکایت هنر در روزگار ما، همان حکایت قدیمی لباس پادشاه است و بس. حکایتی که نقل می‌کند دو خیاط از پادشاه، دستمزد کلانی طلب کردند و درنهایت لباسی نامرئی به او پوشاندند و مردم نیز از ترس آن‌که مبادا تهمت نادانی و حماقت به آنان زده شود، دست به تحسین و تقدیر از لباسی زدند که از ابتدا وجود نداشت.

به گزارش خبرنگار ایمنا، دنیای هنر در کشور ما نیز از خیلی از جهات، درگیر با همین آفت عدیده است. این روزها، هر کار شبه‌هنری را می‌توان با عناوین مدرن، پست‌مدرن و یا قرائتی نو به مردم تحمیل کرد و همیشه عده‌ای فاضل‌نما هستند که از ترس تهمت نادانی، زبان به تحسین یک هیچ مطلق بگشایند.

تئاتر «از خواستگاری متنفرم، نه از چخوف» ساخته محمدرضا بیگدلی که این روزها در تالار هنر اصفهان در حال اجرا است و درواقع نمایشنامه آن، با اقتباس از نمایشنامه «خواستگاری» آنتوان چخوف به قلم بیگدلی و نازیلا باقری نوشته‌شده، با حضور سه بازیگر شامل موسی باباصفری، حانیه پورآذری و میعاد رضوی از ۲۲ اردیبهشت‌ماه در تالار هنر روی صحنه رفته و تا ۱۵ خردادماه به فعالیت خود ادامه خواهد داد.

داستان این تئاتر، درواقع بر پایه خواستگاری یک جوان روس به‌نام لوموف از دخترعمویش ناتالیا است، در خلال این نمایش، بحث‌هایی ازجمله اختلافات کهنه خانوادگی و اختلاف بر سر اموال نیز مطرح می‌شود که به‌گونه‌ای قرار است تمثالی از سطحی بودن و انحطاط روابط و زندگی روزمره باشد.

به نقل از خبرنگار ایمنا، به نظر می‌رسد با نگاه از منظری نقادانه به این تئاتر بتوان گفت قریب به‌اتفاق معیارهای استاندارد هنری چه در محتوا و چه در تکنیک و فرم در این کار رعایت نشده است. متن مورداستفاده «خواستگاری» چخوف، ازجمله متونی است که قابلیت خوانش‌های بسیار و تفاسیر هرمنوتیکی گوناگون دارد و اجراهای متفاوتی در اقصی نقاط جهان، بر اساس این شاهکار ادبیاتی روی صحنه رفته و در هر یک از آنان نیز، نقطه‌ای بر اساس خوانش کارگردان از متن، پررنگ و لعاب‌تر پرداخته‌شده است. این بار نیز این متن، توسط بیگدلی مورد خوانشی ظاهراً کمدی قرارگرفته بود که البته درنتیجه آن، با توجه به انگیزش‌های ضعیف در بینندگان، شک بسیار است.

البته تلاش کارگردان برای خلاقانه کار کردن و استفاده از تکنیک‌های بسیار ازجمله اجراهای صامت و همچنین نمایش تصاویر صامت بر روی پرده، قابل‌احترام است، ولیکن نکته‌ای که در هیچ کار هنری نباید فراموش شود، لزوم ارتباط محتوا و تکنیک استفاده‌شده در کار است و نکته دیگر این‌که هر نوآوری لزوماً نام هنر بر خود نمی‌گیرد.

به‌طور مثال، در ده دقیقه نخست این نمایش، تماشاچی با یک اجرای صامت بسیار سطحی روبرو است که هیچ معیار و منطقی برای استفاده از چنین تکنیکی با توجه به متن به چشم نمی‌خورد. دوم انتقادی نیز که بر کارگردان این اثر وارد است، لزوم توجه به منابع انسانی و هنرمندان مورداستفاده و سپس پرداختن به تکنیک‌های مختلف بصری است. اجراهای صامت ازنظر اهل‌فن برای بازیگران، ازجمله سخت‌ترین انواع بازیگری هستند و شاهد این ادعا، همین بس که این حوزه، جولانگاه بزرگانی چون باستر کیتون، چارلی چاپلین و هارولد لوید بوده است. در این نوع از بازیگری، با توجه به نبود دیالوگ و صوت، بازیگر باید توانایی القای مفاهیم و احساسات توسط حالات چشم‌ها، چهره و بدن را داشته باشد که به نظر نمی‌رسید هیچ‌یک از این توانایی‌ها علی‌الخصوص در دو بازیگر جوان‌تر این اثر به چشم بخورد.

در ادامه این اثر، با فیلم‌های کوتاهی مواجه می‌شویم که با تاریک شدن صحنه، بر روی پرده نمایش داده می‌شوند و درواقع قرار است تداعی‌گر رؤیاهای نقش‌های این نمایش باشند. این ایده، درمجموع کار تازه‌ای در این حوزه به نظر می‌رسید و از این لحاظ، قابل‌احترام بود، بااین‌حال درمجموع نمی‌توانست جبران عیوب بسیار واضح این نمایش سطحی باشد.

درمجموع، هنوز نیمی از اجرا نگذشته، برای هر یک از اهالی تئاتر که آشنایی کافی با این هنر داشته باشند، مبرهن و واضح خواهد شد که اجرای «از خواستگاری متنفرم، نه از چخوف»، دچار عیوب بسیاری در تکنیک، ایجاد تعلیق، بازی ضعیف بازیگران و تطابق نداشتن تکنیک و محتوا است.

جمله‌ای منتسب به چخوف وجود دارد که منتقدان را مانند مگس‌هایی قلمداد می‌کند که مانع آرامش و انجام‌وظیفه اسب دونده که همان هنرمند باشد، می‌شوند. بااین‌حال، می‌توان تصور کرد که اگر چخوف با این دست از قرائت‌ها از شاهکارش، «خواستگاری» مواجه می‌شد، خود اولین نفری بود که تیغ تیز نقد به دست، با این دست از اجراها به مقابله برمی‌خاست.

کد خبر 344199

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.