به گزارش خبرگزاری ایمنا، حاج قاسم سلیمانی، مردی از تبار شجاعت و غیرت که نامش با عشق و وفاداری به میهن و آرمانهای انقلاب گره خورده است؛ او که خود فرماندهای با صلابت برای جبهه مقاومت بود، فرماندهی را تنها از آن نایب ولیعصر (عج) میدید و در دنیای پرتلاطم و چالشهای پیچیده، با روحیهای سرشار از ایمان و اعتقاد، همواره در کنار فرماندهاش ایستاد و نشان داد که وفاداری به ولایت، نهتنها یک وظیفه، بلکه یک افتخار است.
حاج قاسم، با دل بزرگ و نگاه عمیق خویش به آینده، همواره بهدنبال برقراری امنیت و آرامش برای مردم بود و در این مسیر با شجاعت و ایستادگی، آموخت که ولایتمداری یعنی ایستادن در کنار حق و حقیقت، حتی در سختترین شرایط؛ او به ما آموخت که «از مهمترین شئون عاقبت بهخیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد» و نهتنها در تکتک قابهایی که از او بهجا مانده، بلکه در آنچه که برای ملت نوشته است نیز این ویژگی به چشم میخورد:
«خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجستهترین اولیایت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بیبهره بودم از دوره مظلومیت علیابنابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.
خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی.
پروردگارا! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونههای بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را یعنی مجاهدین و شهدای این راه به من ارزانی داشتی.
خطاب به برادران و خواهران ایرانی… برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیفقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمت مقدسات بدانید.»
حاج قاسم در تکتک لحظات زندگیاش آموخت که ولایتمداری تنها یک شعار نیست، بلکه یک سبک زندگی است و در این مسیر تا پای جان ایستاد؛ او به ریشههای این انقلاب وابسته بود و در این مسیر آنچه که رهبر انقلاب بر زبان میآوردند، نه فقط یک فرمان، بلکه نغمهای بود که دل او را به تپش وامیداشت و خود در جایی گفته بود: «قوام ایران اسلامی و بقای آن به رهبریت آن است. مردم از من قبول کنید من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت میکند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید والله علمای شیعه را تماماً و از نزدیک میشناسم. الان ۱۴ سال شغل من همین است. علمای لبنان را میشناسم. علمای پاکستان را میشناسم. علمای حوزه خلیجفارس را میشناسم. چه شیعه و چه سنی؛ والله، اشهد بالله، سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی آیتالله العظمی خامنهای است.»
در دنیایی پرتلاطم و فتنه، او با گوش فرادادن به فرمانده خویش نقش خود را ایفا میکرد و شاید یکی از زیباترین نمایانگرهای این پیوند، تماشای لحظات دیدار آنها باشد؛ دیدارهایی که مملو از احترام، محبت و درک عمیق بود و بر همین اساس بود که رهبر انقلاب، با درک ویژگیها و توانمندیهای حاج قاسم، به او اعتماد کردند و او را به مأموریتهای حساس و سرنوشتساز میفرستادند و ما امروز در این مسیر و در مکتب حاج قاسم در سایه این عشق و ایثار زندگی میکنیم و یاد سردارمان بهعنوان یک قهرمان واقع، در قلبهایمان زنده است.
نظر شما