فاطمه‌السادات ميرعالي

  • چند تکه گوشتِ بدن بابا!

    فرهنگچند تکه گوشتِ بدن بابا!

    «دستم خورد به چیز نرمی، ملافه‌ها را پرت کردم روی زمین. نگاه کردم؛ چند تکه گوشت کبود افتاده بود روی ملافه خونی. دستم داشت می‌لرزید. گوشه ملافه را کشیدم رویشان و چند ملافه دیگر برداشتم. یکی از این خانم‌ها بدون توجه به من آن را برداشت. من هم به روی خودم نیاوردم آن را دیده‌ام.»