درست این که اشعار دیوان حافظ شیرازی بسیار معروف و دلنشین هستند و طرفداران زیادی دارد، حتی از این غزل های زیبا و مفهومی برای گرفتن فال روزانه حافظ نیز استفاده می شود، اما کم نداریم از شاعران شیرین سخنی که شعرهای بسیار زیبا و پرمعنایی سروده اند.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
******
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفته اند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین رواق زبرجد نوشتهاند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
******
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
******
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
******
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
“مولانا”
******
به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟
سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید
کجا به نرمی اندام او بود مهتاب؟
کجا به گرمی آغوش او بود خورشید؟
******
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
“وحشی بافقی”
******
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را …
“کاظم بهمنی”
******
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا
“خاقانی”
******
هر که نامخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
“رودکی”
******
جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست
هر که را باشد توکل کار او دشوار نیست
******
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
******
خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
******
قاصد معشوق بود از کوی عشق
چهره عشاق را بوسید و رفت
******
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
******
بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت
سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت
******
نباید تاخت بر بیچارگان روز توانائی
بخاطر داشت باید روزگار ناتوانی را
******
در آغوش هم در این دایره بی پایان
من امتداد توام یا تو امتداد منی
******
در هر ایستگاهی که پیاده شوی کنار توام
این قطار مثل همیشه در کف دستم راه می رود
******
فانوس های دور سوسو می زنند بی آن که مرا ببینند
آوازهای دور به گوش می رسند بی آن که مرا بشنوند
"شمس لنگرودی"
******
به نزد کهان و به نزد مهان
به اذیت موری نیرزد جهان
******
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
******
نگار تو اینک بهار منست
مر این پرنیان غمگسار منست
******
نبــاشد همی نیک و بـــد، پــــایدار
همـــــان به که نیکی بود یادگار
******
اگر دانشی مرد گوید سخن
تو بشنو که دانش نگردد کهن
******
بدارم وفای تو تا زنده ام
روان را به مهر تو آکنده ام…
******
سپاه شب تیره
شبی چون شَبَه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا ، نه کیوان ، نه تیر
******
خنده رسوا مینماید پسته بیمغز را
صائب
******
در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
*****
دردها دادی و درمانی هنوز
*****
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
*****
ای نقش تو از هزار معنی خوش تر
*****
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد
*****
نه تو آنی که همانی، نه من آنم که تو دانی
*****
ای خوش آن وقت، که ما را دل بی غم بوده ست
*****
خدایا با که گویم شکوه ی بی همزبانی را؟
*****
چنان تنهای تنهایم، که حتی نیستم با خود
*****
دلت جای دگر بود و غمت کنج دل ما
*****
دل من یه روز به دریا زد و رفت
*****
چه غریبانه شبی ست، شب تنهایی من
*****
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی
******
ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب
قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب
******
ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
******
دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد
مهره حاصل نکند هر که ز مار اندیشد
******
حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند
بنای شوق ز ما استوار خواهد ماند
******
زلفت بخواب بینم و خواهم که هر شبی
تعبیر خواب های پریشان من شوی
******
دل گر خطری دارد از جان خطرش نبود
از جان خطرش نبود دل گر خطری دارد
******
در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی
چه کنم باز گرفتار شدم در هوسی
******
رفتی و مرا برسرآتش بنشاندی
باز آی که از دست تو برخاک نشستم
******
کس حال من سوخته جز شمع نداند
کو بر سر من شب همه شب اشک فشاند
******
ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب
ما ز چشم می پرست مست و چشمت مست خواب
******
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
******
سَرَم به مُردگی ام گرم بود قبل از تو
چرا رسیدی و با عشق زنده ام کردی. .؟!
******
ز ما باد بر جان آنکس درود
که داد و خرد باشدش تار و پود
نظر شما