به گزارش خبرگزاری ایمنا، این روزها اصفهان میزبان گردشگران و مسافران نوروزی است؛ این کلانشهر زیبا لباس عید فاخر و مجلل خود را بر تن کرده است تا بتواند بهخوبی حق میزبانی را ادا کند.
اگرچه روزهای آغازین ۱۴۰۴ با خشکی زایندهرود همراه شده است و جای خالی جریان درخشان و پرشور این رود در مرکز شهر خودنمایی میکند، اما زیباییهای بیانتهای شهر گنبدهای فیروزهای همچنان سخاوتمندانه مسافران را برای سفر به این شهر دعوت میکند، تا جایی که بر اساس آخرین گزارش ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر کشور، بیشترین حجم اسکان نوروزی ۱۴۰۴ در استانهای فارس، خراسان رضوی و اصفهان بوده است.
اصفهانِ جان همیشه در دنیا به «نصفجهان» معروف بوده است؛ جایجای آن تاریخ دارد، آجر به آجر داستان دارد، روایت دارد، مردمانی خونگرم و مهماننواز، همچنین سوغات و غذاهای سنتی دلچسب دارد. معماری شاهکار و بینظیر دارد و همین موضوع موجب شده است که گردشگران داخلی و خارجی زیادی این شهر را در لیست بازدیدهای خود قرار دهند.
هوای لطیف بهاری و جوانههای سبزی که بر سر هر شاخه خودنمایی میکنند، فکر پیادهروی در چهارباغ تاریخی را به سرم میاندازد. قصد دارم پیاده از خیابانهای اطراف به چهارباغ عباسی بروم، هرچه به مقصد نزدیکتر میشوم جمعیت بیشتری از مسافران نوروزی را میبینم، تعداد پلاک خودروهای غیراصفهانی گاه با پلاکهای اصفهانی برابری میکند، داخل خودروها پتوهای مسافرتی، توپ والیبال، اسکیت و سبد مسافرتی به چشم میخورد.
از خط عابر پیاده رد میشوم تا به چهارباغ برسم؛ جلو میروم و میبینم که جمعیت انبوه اصفهانی و غیراصفهانی، همه و همه آمدهاند تا از تلفیق بهار و زیبایی با اصالت نصفجهان لذت ببرند و خاطرات خوشی را در ذهن و جان ثبت کنند.
از کنار مغازهها رد میشوم، مردم مشغول خرید و بازدید هستند؛ مغازههای اغذیهفروشی و بستنیفروشی با اینکه پوسترهایی با مضمون «احترام به ماه مبارک رمضان» بر سردر مغازه زدهاند، بوی خوشمزهای از آنها به مشام میرسد که وسوسهانگیز و دلچسب است.
کنار مجسمه آئینه وسط چهارباغ عباسی میروم تا با خانوادهای همصحبت شوم؛ زوج حدود ۶۰، ۷۰ سالهای قبول میکنند تا مصاحبهای داشته باشیم، یکی از آنها با لهجه شیرینی که همان ابتدا مشخص میکند اهل آذربایجان است، میگوید: «۲۰ سال پیش در همان سالهای ابتدایی ازدواجمان به اصفهان آمدم، زایندهرود پرآب بود و نزدیک بود بر اثر اتفاقی در آب غرق شوم، اما نجاتم دادند، امروز که آمدم و دیدم آب نیست و همه وسط زایندهرود راه میروند خیلی ناراحت شدم… خود آب بهتنهایی دیدنی و خوب است.»
ادامه میدهد: آن زمان که به اصفهان آمده بودم چهارباغ اینگونه نبود، ماشینها تردد داشتند و فضای دیگری داشت، اما گلکاری امروز چشمنوازتر است.
او با بیان اینکه انسان وقتی شادی را میبیند خوشحال میشود و امیدواریم که همه شاد باشند و شرایط هم باب میل مردم باشد، میگوید: از تبریز آمدهایم تا ایران را بگردیم، گردش کنیم، جاهای دیدنی را ببینیم؛ در همین راستا امنیت حرف اول را میزند، نعمت است و اینجا هم امنیت خوب و مناسبی دارد.
از این خانواده مهربان آذری خداحافظی میکنم و جلوتر میروم. چند نفر بعدی یا اصفهانی هستند یا تمایلی به مصاحبه ندارند.
به خانوادهای پرجمعیت که در حال گرفتن عکس سلفی هستند میرسم که مشخص است مسافرند. بعد از سلام و خوشامدگویی، از آنها میپرسم که آیا سفر به اصفهان برایشان لذتبخش بوده است؟
دختر جوان خانواده جلو میآید و میگوید: «اینجا خیلی خوش میگذره و دوست دارم بیشتر بیام، اگر زایندهرود پرآب بود، قشنگتر و بهتر میشد. گلها و آسمان زیبا هستند و محل اسکانی که آماده کردهاند هم خوب است.»
مادر خانواده میگوید: «اصفهان به نصفجهان معروف است، آن را دوست داریم و آمدهایم که این شهر را ببینیم، گلکاری و فضاهای شهری نمای این شهر را زیباتر کرده است و امکانات محل اسکان خوب و مناسب و در حد انتظار بود.»
این مسافر قمی ادامه میدهد: «البته زایندهرود بدون آب واقعاً غمانگیز است، آب زندگی را برمیگرداند، اما با این حال اصفهان همچنان زیباییهای خود را دارد.»
گویا این روزها آسمان و آب و هوا هم سخاوتمندانه در میهماننوازی به یاری شهر زندگی آمدهاند تا همهچیز لطیفتر باشد و اوقات خوش و خرم را فزونتر کنند؛ آسمان آبیتر، ابرها رقصانتر، بادها نرمتر، گلها خوشرنگتر و خوشبوتر، درختان سرسبزتر و شادابتر، معماریها و ساختمانها مشتاقتر و دیدنیتر و آدمها مهربانتر و زیباتر شدهاند؛ با خود فکر میکنم اینها از برکات تلاقی بهار طبیعت و بهار قرآن است.
به اواخر گذر فرهنگی چهارباغ میرسم و تصمیم دارم به سیوسهپل هم سری بزنم. وقتی از دور به پل نگاه میکنم همهچیز مشکی و در حال حرکت است! بهطور کامل سر میبینیم! جلوتر میروم و به سیوسهپل میرسم. چه جمعیتی روی پل و زیر آن است؛ گویا همه مسافران اینجا قرار گذاشتهاند! جای سوزن انداختن نیست. روی پل میروم تا من هم با ازدحام جمعیت همراه شوم، همه مشغول عکاسی، پیادهروی، دوچرخهسواری و گرم صحبت هستند.
از بالا که به پایین رودخانه نگاه میکنم اینبار به جای موجهای آب، موج آدمها را میبینم که یا راه میروند یا با خانواده بساط پهن کردهاند و بازی میکنند.
به پایین پل برمیگردم. خانوادهای را میبینم و با آنها همکلام میشوم. خانم جاافتادهای که احتمالاً مادر خانواده است، میگوید: «اصفهان شهر قشنگی است، تمیز است، مردم میهماننوازند و فضاسازی زیبایی دارد.»
یکی دیگر از اعضای خانواده میگوید: ما از ارومیه آمدهایم، این بار چهارم است که آمدهام و امسال اصفهان با آب و هوا و گلهایش خیلی قشنگتر شده است، عمارتها و آثار باستانی زیبا بودند، اما زایندهرود بدون آب قشنگ نیست، زایندهرود بدون آب مثل زمین خاکی میماند و حال و هوای آن با زمانی که آب داشت خیلی فرق میکند.
پس از گپوگفتی کوتاه، به سمت چهارباغ راهی میشوم. وقت برگشتن است؛ با خود میگویم امسال هم اصفهان به لطف مسئولان خوشفکر و خوشعملش توانست میزبانی آبرومندانهای داشته باشد تا همه را راضی و خوشحال باشند، اما هیچچیز جای خالی جانِ اصفهان، زایندهرود زنده و پرشور را نمیگیرد. کاش این قلب آبی اصفهان دوباره تپیدن بگیرد، کاش…
نظر شما