به گزارش خبرگزاری ایمنا، نیما نکیسا، دروازهبان سابق تیمملی فوتبال کشورمان و مدیرعامل کنونی باشگاه ذوبآهن روز دوشنبه، بیستوچهارم دی با حضور در دفتر خبرگزاری ایمنا پاسخگوی سوالات خبرنگاران این خبرگزاری بود. نکیسا با مرور دوران مدیریتی خود که از ۲۵ تیر ۱۴۰۲ در اصفهان و با مدیریت باشگاه ذوبآهن آغاز شد، اتفاقات و حواشیای که برای باشگاه تحت مدیریت خود در این مدت رقم خورده است را مورد بررسی قرار داد. بخش نخست صحبتهای نیما نکیسا را در ادامه میخوانید:
ایمنا: ابتدا درباره شعار «رویش یک باور جدید» که از زمان آغاز مدیریت آن را مطرح کردید، توضیح دهید. نیما نکیسا از ۲۵ تیر ۱۴۰۲، رویش یک باور جدید را استارت زد؛ چقدر این شعار عملی شد؟
نکیسا: اعتقادم این است که مدیر باید در میدان حرف بزند و نه در مطبوعات؛ ما مدیر مطبوعاتی در این سالها زیاد دیدیم. شاید در جامعه الان، شهرداری که خودش برای باز کردن راه آب اقدام کند و شلوارش را بالا بزند و به دل میدان برود محبوب تر از شهرداری باشد که برای حل مشکل دستور میدهد. امروز ما احتیاج به مدیرانی داریم که احساس مسئولیت بیشتری نسبت به مردمی که به ما لطف داشتهاند و ما را به این نقطه رساندهاند، داشته باشند، ما باید بتوانیم این خدمات را به آنها برگردانیم.
سابقه فوتبالی من از سال ۱۳۶۷ است؛ سالی که شاید خیلی از این بچهها (خبرنگاران حاضر در جلسه) به دنیا نیامده بودند؛ من مصاحبههایم را قبلاً کردهام، به چالش کشیده شدم و فراز و فرودها را لمس کردم. دقیقه دوم بازی گل خوردم، دقیقه پنجم بازی گل خوردم، دقیقه ۹۰ بازی پنالتی گرفتم و دقیقه ۹۰ بازی گل دریافت کردم. تشویقهایش را شنیدم و فحش هم شنیدم. سرما دیدم و گرما را هم دیدم. با بازیکنانی هماردویی بودم که بسیاری آرزو داشتند آنها را از نزدیک ببینند؛ اما امروز به فضای مدیریتی رسیدهام و تمام تلاشم این است که تا روزی که هستم و تا روزی که مجموعه ذوبآهن به من اعتماد کرده است، بهترین بازدهی را داشته باشم.
هر کسی که در این کشور یک پست مدیریتی را تحویل گرفته، پس از آن یک کنفرانس برگزار کرده و گفته است که «من ویرانه تحویل گرفتم»؛ خب میتوانستید تحویل نگیرید! با اسلحه که تهدید نشده بودید! تا این مدیریت را تحویل بگیرید. برای گرفتن این پست ۲۰۰ نفر را ملاقات کردهاید و با ۴۰۰ نفر لابی کردهاید تا اینجا را تحویل بگیرید؛ حالا که تحویل گرفتهاید، مصاحبه میکنید و میگوئید به من ویرانه تحویل دادند؟ من هیچ ویرانهای تحویل نگرفتم؛ هر مدیری در ذوبآهن بوده و فعالیت کرده، هدف و قصدش خدمت بوده است. برخی مدیران بودجه خوبی داشتند و وضعیت اقتصاد کشور و کارخانه هم خوب بوده؛ پس توانسته است مدیریت را به بهترین نحو جلو ببرد. برخی مواقع هم بوده که وضعیت نقدینگی کارخانه در شرایطی نبوده است که بتوانند کمک زیادی به باشگاه کنند؛ در نتیجه مدیران عامل باید دو نوع مدیریت داشته باشند؛ مدیریت زمان و مدیریت منابع مالی. اگر من مدیریت منابع مالی داشته باشم، زمان را از دست میدهم، اگر هم بخواهم مدیریت زمان کنم، منابع مالی دیر میرسد. پس چطور باید محل تلاقی بین این دو را ایجاد کنم؟ این علم و تجربه است.
مدیران من در باشگاه میتوانند بگویند من تنها مدیرعاملی هستم که اهل مشورت است. در موضوع مدیریت باشگاه هم، همه دور یک میز جمع میشویم و با هم بحث میکنیم؛ در آن جلسه هم من فقط یک رأی دارم. هیچ اتفاقی در باشگاه ذوبآهن نیفتاده است که فقط نیما نکیسا تصمیمگیرنده بوده باشد. به دوستانی که شاید اطلاعات کمی دارند و با بعضی موضوعات رنگی برخورد میکنند و به نوعی به دنبال این هستند برچسبهایی را به من بچسبانند میگویم بههیچوجه اینطور نیست. (که نیما نکیسا به تنهایی تصمیم بگیرد. ) بعضی مواقع تصمیم گرفتیم و سودش را بردیم، بعضی مواقع هم تصمیم گرفتیم ، اما بخت با ما یار نبوده است. تصمیمی گرفتیم و باید پولش آن لحظه میآمده؛ نهتنها در آن لحظه نیامده بلکه دو هفته بعد هم نیامده است! من چگونه باید در این دو هفته باشگاه بزرگ ذوبآهن با تعداد زیادی رشته و کارمند را بچرخانم؟ آقای محترمی که میگویی از زمانی که این مدیر تهرانی آمده همه رشتهها جمع شده است، من اگر چنین قدرتی داشتم خیلی کارهای دیگر میکردم؛ این موضوع به من ربطی نداشته و دستوری است که مجمع بالاسری من ابلاغ کرده است. مجمع دستور میدهد با توجه به بودجهای که امسال به شما تعلق گرفته است، این رشتهها را حذف کن تا موازنه مالی بین بدهیها و بودجه به وجود بیاید. دلیل جمع شدن تیمها، حذف شدن آنها نبود؛ قرار بود با توجه به دستور AFC، تیم فوتبال به صورت سازمان فوتبال اداره شود و دیگر رشتهها بهعنوان سازمان ورزشی باشگاه اداره شوند. داد و بیداد میکنند که تیمهای مختلف جمع شده است، فریاد میزنند که باید بروی؛ من از اینجا میروم، اما من را که نمیتوانید از فوتبال بیرون کنید. من اگر از اینجا بروم، جای دیگری مشغول میشوم. نمیتوانید من را از فوتبال بیرون کنید.
ایمنا: تیم فوتبال ذوبآهن توانست فصل گذشته رتبه پنجم را تصاحب کند و پس از چهار تیم برتر (سپاهان، استقلال، پرسپولیس و تراکتور) قرار بگیرد. حضور محمد ربیعی منشأ خیر بود، اما او در این دو فصل مرتب استعفا داد. برخی منابع هم گزارش دادند که اختلاف با شخص شما و هیئتمدیره تیم موجب این استعفاها شده است. در این باره صحبت میکنید؟
نکیسا: من وقتی ادعا میکنم ساعت شما سفید است، باید برای این ادعا، دلیل داشته باشم. چه دلیلی برای ارتباط من و محمد ربیعی وجود دارد؟ اگر تضاد رفتاری و مبنایی باشد، آیا ما یک سال میتوانیم باهم کار کنیم؟ چه چیزی باعث میشود ما در عین تنفر با یکدیگر کار کنیم؟ آن هم با شخصی مثل محمد ربیعی و یک نفر مثل من! هیچ چیز غیر از ارتباط دلی و برادری بین من و آقای ربیعی نیست. ایشان نیازی به تعریف من ندارند و من هم نیازی ندارم که ایشان از من تعریف کنند. سابقه هر دو ما هم در فوتبال مشخص است. نتایج و کارنامه محمد ربیعی پیش از اینکه به ذوبآهن بیاید، مشخص است. کارنامه من و خدماتی که برای فوتبال این کشور انجام دادهام هم مشخص است. پس اگر میبینید این شرایط به بهترین نحو جلو میرود، بدانید خداوند نظر مساعد نسبت به ما دارد. مجموعهای که چندصد میلیارد تومان هزینه کرده و تیمش دغدغه سقوط دارد با باشگاه ما که بیلان مالیاش مشخص است و روی سایت بورس و سایت کارخانه منتشر میشود که هر بنی بشری آن را استوری میکند، فرق میکند و مشخص است شرایط چطور است.
بحث زیاد بوده، اما اینطور نبوده است که به قیافه همدیگر گیر بدهیم. اگر کسی درباره ربیعی صحبت کند، خودم با او برخورد میکنم. درباره مشکلات تیم، خیلی بحث داریم. ما در حال حاضر یک تعداد انسان هستیم که میخواهیم برای یک زوج جوان جهیزیه آماده کنیم؛ میدانیم اقلامی همچون تلویزیون، اجاق گاز، یخچال چقدر است، ما در مجموع ۲۰۰ میلیون تومان پول داریم. باید این پول بهخوبی مدیریت شود تا بتوانیم همهچیز بخریم. حالا خانواده عروس یا داماد توقع تلویزیون ۸۰ میلیونی و یخچال ۱۰۰ میلیونی دارند. خب فقط ۲۰ میلیون دیگر باقی ماند؛ دیگر وسیلهها را چگونه تهیه کنیم؟ ما هم بودجه مشخصی برای باشگاه داریم و نمیتوانیم همه بودجه را برای دو بازیکن هزینه کنیم. پس پستهای دیگر چگونه پر کنیم؟ با مالیات و بیمه چه کنیم؟ بدهیهای پیشین باشگاه را چگونه پرداخت کنیم؟ روزی که من به این باشگاه آمدم، یک مسئله را به همه همکارانم گفتم. به آنها گفتم: «من آمدهام تا یک پروژه را با هم پیش ببریم» تا الان هم نه بر کسی ریاست کردهام و نه دستوری به شخصی دادهام. از کسی که در بخش خدمات مجموعه کار میکند تا هر کسی که در آن مجموعه فعالیت میکند، تاج سر است. شما مطمئن باشید لطف خدا شامل حال این مجموعه خواهد شد.
من به دوستانم در باشگاه هم گفتم «الان یک ناخدای کشتی از تهران آوردهاید؛ اینقدر من را قلقلک ندهید. اگر کشتی را به دیوار بکوبم، همه ما باهم غرق میشویم. شما هم با من توی این کشتی هستید. بگذارید من کارم را انجام دهم. بگذارید به یک ساحل امن برسیم، من سکان کشتی را به شما تحویل میدهم و شما هم هر کسی را که دوست داشتید، پشت آن بنشانید.»
اگر من عرضه داشته باشم، خودم را در جای دیگری در حوزه مدیریتی مطرح میکنم، میروم جای دیگری را میگیرم. میروم جایگاه بالاتری میگیرم. میروم خودم را معرفی میکنم و میگویم این رزومه من است و این هم سواد من است؛ یا من را قبول میکنند یا قبول نمیکنند. بههیچوجه هم منظورم مدیران پیشین ذوبآهن نیست؛ من درباره حوزه مدیریت کلان ورزش کشور صحبت میکنم. این رویه غلط است.
ایمنا: حرف و حدیثهای بسیاری درباره بودجه و زیان انباشته باشگاه در فضای مجازی و خبرگزاریها مطرح است؛ نظر شما در این باره چیست؟
نکیسا: این اسناد را خودتان بخوانید؛ ۱۵۴ میلیارد نبوده، بلکه ۱۵۷ میلیارد است؛ اما این اسناد متعلق به سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ است که من نبودم؛ من از اواسط ۱۴۰۲ به اصفهان آمدم. موضوع بعدی این است که زیان انباشته از ۱۵۷ میلیارد هم بیشتر شده و به مبلغی بالغبر ۳۰۰ میلیارد رسیده است. دلیل هم دارد؛ تا قبل از اینکه من به این باشگاه بیایم، تکلیف مدیرعامل شرکت سهامی ذوبآهن به شرکتهای اقماری بر پایه حمایت اسپانسری از تیم تا قِران آخر انجام میشده؛ این یعنی دست مدیرعامل باز بوده تا هم از بودجهای که کارخانه در نظر گرفته است استفاده کند و هم از بودجههایی که از برخی شرکتهای اطراف ذوبآهن میآمده است، استفاده کند، هم اگر میتوانست برای روی پیراهن اسپانسر پیدا میکرد و بودجهای هم از آنجا تأمین میشد، اما از زمانی که من آمدهام، از ۷۰ میلیاردی که به شرکتهای مختلف تکلیف شده بود، حدود ۵۳ میلیارد آن محقق نشده است.
ما بیشتر از مدیران قبل سعی کردیم که ضررها را جبران کنیم اما در بعضی مواقع مجبور میشدیم هزینه بیشتر انجام دهیم؛ مورد اول زمانی بود که بازیکنی قصد اقاله قرارداد داشت؛ عددی مشخص میشد، اما در آن لحظه پولی در حساب باشگاه نبود تا عدد توافقشده را پرداخت کنیم، پس از توافق به شکایت میرسیدیم. این مورد هم موجب میشد در آیندهای نزدیک هم پول بیشتری بدهیم، هم حق وکیل را بدهیم و هم هزینه دادرسی را بپردازیم.
سعید آذری پیش از من در این باشگاه بوده و بسیار زحمت کشیده و دوندگی کرده است تا باشگاه را به موفقیت برساند؛ من اسناد زمان مدیریتش را نگاه میکنم و میبینم آن زمان شرایط کارخانه هم بهتر بوده است و افرادی آنجا بودهاند که جیب پر داشتهاند. در آن زمان همه شرایط مساعد بوده است و همه دست به دست هم دادهاند تا باشگاه به شرایط خوبی برسد. بعد میرسیم به دوران مدیریت جواد محمدی، مجتبی فریدونی و علی احسانی که میبینیم تزریق بودجه نوسان داشته است.
در فوتبال ایران اگر پول داشته باشی، پول را روی میز میگذاری و کت را آویزان میکنی؛ نیاز به مدیریت ندارد، خودش مدیریت میکند. مدیر زمانی مدیر است که بتواند در شرایط را مدیریت کند و اولویتبندی کند. پیشتر یک بلیت هواپیما را هزار تومان میخریدیم، اما اکنون همان بلیت را ۱۰ هزار تومان میخریم؛ به هتل هزار تومان پول میدادیم اما اکنون ۸ هزار تومان پول میدهیم، یک چسب را ۱۰۰ تومان میخریدیم، اما الان باید همان را ۵ هزار تومان بخریم؛ بودجه ما مشخص شده است، اما قیمتها بالاتر میرود. بهطور مثال بودجهای که ۲۴۰ میلیارد تعیین شده، با تورم الان ۱۷۰ یا ۱۸۰ میلیارد شده است. این همان بازیهای مالی و اعداد و ارقامی است که دوستان پیش از اینکه بخواهند درباره فضاهای مختلف افاضات کنند، بهتر است که نگاهی به جانماز و قبله کنند.
باید مقایسه کنند که قیمتها وقتی من آمدم چقدر بوده و الان چقدر است؟ بازیکنی در این تیم بوده که ۱۵۰ میلیون میگرفته، اما آمده و جلوی من نشسته است و حرف از ۱۲ میلیارد میزند. بازیکن دیگری ۲ میلیارد میگرفته، اما طلب قرارداد جدید ۱۵ میلیاردی میکند. خب در قاعده سرمربی تیم من هم دوست ندارد تیمش در انتهای جدول برای بقا تلاش کند. هوادار هم دوست ندارد تیمش برای ماندن در لیگ بجنگد و انتظار دارد. من هم مجبورم تأمین کنم. مربی اسم گوستاوو بلانکو را میآورد، وقتی استعلام میگیرم، به من عدد ۴۰۰ هزار دلار را اعلام میکنند. زمانی ۴۰۰ را در دلار ۴۰ هزار تومانی ضرب میکردیم که ۱۶ میلیارد میشد، اما الان باید در دلار ۸۰ هزار تومانی ضرب کنیم که عددی بالغبر ۳۲ میلیارد تومان به دست میآید. در صورتی که بودجه تیم از قبل نوشته شده است و تو نمیتوانی بالاتر بروی یا پایینتر بیایی. هوادار توقع دارد، در چند قرارداد تعهد مالی دارید و ناگهان یک یا چند بازیکن هم مصدوم میشوند؛ اینجاست که باید مدیریتی از خودت نشان دهی تا بتواند شرایط را بهتر کند. من، ربیعی، هیئتمدیره و کارکنان باشگاه بسیاری موارد را در سکوت کامل پیش بردیم و کسی متوجه نشد و نیازی هم نبود که درباره آن صحبت کنیم. اما خدا را شکر الان باشگاه در شرایط خوبی به سر میبرد و نتایجی که به دست میآید قابل قبول و قابل دفاع است و اینکه حال ما نسبت به چند ماه گذشته خیلی بهتر است.
ایمنا: روزهای گذشته یکی از مدیران سابق باشگاه در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها عنوان کرد که در مورد بسکتبال، نظر هیئتمدیره اعمال نشده و برخی اتفاقات اجرایی در باشگاه بدون هماهنگی با هیئتمدیره اتفاق افتاده است؛ نظر شما چیست؟ آیا تیمداری در بسکتبال بدون نظر هیئتمدیره انجام شده؟
نکیسا: نظر هیئتمدیره نبوده است، یعنی چه؟ یعنی من خودسرانه این کار را کردم، امکانش وجود دارد؟ آیا مدیرعامل میتواند بدون مجوز بالاسری، کاری انجام دهد؟ من هم علی احسانی را دوستش دارم. ورزشکار است و پسر بسیار نجیبی است، اما گاهی خبرنگاران حرفهایی را در دهن ما قرار میدهند، علی احسانی اینقدر پخته و باتجربه است که چنین حرفی از دهانش بیرون نیاید. خودش قبلاً مدیرعامل این باشگاه بوده و با شرایط آشنا است. خیلی خوشحالم از اینکه امروز بسکتبال وجود دارد. بسکتبال ذوبآهن، از تیم فوتبال هم معروفتر است بهخاطر اینکه سالها مقامهای بسیار خوبی به دست آورده و بازیکنان مؤثری را به جامعه بسکتبال کشور معرفی کرده است. خدا شاهد است که در چه شرایطی تیم بسکتبال را مجدد جمع کردم.
من به عشق مردم اصفهان بسکتبال را برگرداندم، به عشق اینکه چراغ سالن ملت این باشگاه خاموش نباشد؛ همین. به همین دلیل هم خیلی حرف شنیدم. برخی فکر میکنند من باعث شدم بسکتبال ذوبآهن منحل شود، به خاطر این باور غلط فحش و ناسزا شنیدم، اما بیگناه بودم. همکاران من میدانند چقدر تلاش کردم تا بسکتبال را فقط زنده نگه دارم. جالب اینجاست عدهای به سالن میآمدند و وقتی تیمی که ۱۰ روز از تشکیلش میگذشت، نتیجه نمیگرفت، ابراز نارضایتی میکردند. به هر حال با هر سختی و مشقتی که دارم به کارم با قدرت و با انگیزه ادامه میدهم و تا روزی که مدیریت شرکت به من اعتماد داشته باشد، متعهدانه جلو خواهم رفت.
وقتی تیمی همچون طبیعت را که با بودجه درست وارد ورزش کشور شده، چه در والیبال و چه در بسکتبال شکست میدهید، یعنی برنامهریزی برای بسکتبال بهدرستی انجام شده است. من بسیار شرمنده بازیکنان بسکتبال هستم؛ شخصیت فرزاد کوهیان بسیار قابل احترام است. او آمد و تلاش کرد؛ صبح زود میآید و غروب سالن ملت را ترک میکند. هیچکدام از بازیکنان و کادر فنی تا الان حتی هزار تومان هم نگرفتهاند که من همینجا قول میدهم پرداختیها را آغاز میکنیم، مجوز سهامدار عمده بهتازگی کسب شده و نظر مثبت هیئت مدیره هم بهتازگی دریافت شده و برای بسکتبال ذوبآهن بودجه اختصاص داده شده است. شاید در عین ناباوری تیم ما به چهار تیم برتر برسد، چون خیلی تیم خوبی داریم.
الان بازیکن خارجی ما گفته است که دیگر نمیآید؛ با اینکه سعی کردیم از جای دیگری و از خارج از حساب به او پول بدهیم، اما او اعلام کرده است که دیگر نمیآید. نمیگویم همهچیز در بسکتبال گل و بلبل است، اما بهزودی این مشکلات هم حل خواهد شد.
ایمنا: جدا از پرداخت مطالبات بازیکنان بسکتبال ذوبآهن، آیا برنامهای برای تقویت تیم دارید یا خیر؟
نکیسا: خیر؛ ندارم و نمیتوانم داشته باشم، شرایط مالی باشگاه چنین اجازهای را به ما نمیدهد. کسانی که دوستدار بسکتبال هستند، این موارد را به ما ببخشند. من وعده واهی نمیدهم که نتوانم آن را عملی کنم. بازیکنان بسکتبال ما هرچه درباره آمادهسازی، بودجه یا امکانات گفتهاند، درست گفتهاند. چون یک تیم لحظه آخری و یک سرمربی بسیار توانمند داریم، اما من هم نباید وظایفم را نسبت به آنها فراموش کنم. تمام تلاشم را میکنم که حقوق و دستمزدشان را تا قِران آخر پرداخت کنم.
گفتوگو از: هادی حسینی، خبرنگار ایمنا
نظر شما