به گزارش خبرگزاری ایمنا، حمیدرضا شعیری امروز _ سهشنبه چهارم دی_ در سلسله نشستهای «حافظه و شهر» اظهار کرد: کلیدواژه اصلی فرصتها و تهدیدهایی که میتواند از طریق فضا و مکان، شرایط زیستی ما را بهبود دهد یا تخریب کند، «تهدید»، «تخریب»، «بهبود» و «فرصت» است؛ این نشست پیرامون موضوع رفتوبرگشت بین تهدید و فرصت در فضاها و مکانها است، یعنی گاهی فضاها بهدلایلی تهدید میشود و گاهی به دلایلی فرصت ایجاد میکند.
وی با اشاره به ارتباط انسان، مکان، فضا و هویت افزود: نمیتوان درباره فضا و مکان صحبت کرد و هویت انسان را نادیده گرفت؛ از هنرهایی همچون نقاشی، صنایعدستی، فرش، سینما و معماری گرفته تا ادبیات، همگی به فضا و مکان وابسته است.
استاد دانشگاه تربیت مدرس گفت: فضا یک مفهوم انتزاعی است که میتواند استعاری، شاعرانه یا حتی عاطفی باشد، اما مکان، عینیت دارد و درون فضا شکل میگیرد، بنابراین هرگاه ما فضا را برش بزنیم و آن را تقسیمبندی کنیم، مکان ایجاد میشود.
شعیری عنوان کرد: بهعنوان مثال هنگامی که از «فضای اصفهان» صحبت میکنیم، این فضا ماهیت کلی و استعاری دارد، اما مکانهای خاص آن همچون یک میدان یا یک بنا، عینی و ملموس است؛ مکانها قابلیت مدیریت و کنترل فضا را دارد و میتواند آن را از یک مفهوم کیفی به عینیتی کمی تبدیل کند.
وی بیان کرد: در کلانشهرها شاهد رشد فضاهایی همچون مجتمعهای تجاری هستیم؛ این فضاها از نظر تکنیکی و فنی پیشرفته است، اما از نظر ارتباط کیفی با انسان مشکل دارد؛ در این مکانها، تاکید بر کمیت و ظاهر براق و سنگین است که رابطه انسان با فضا را بهجای تعادل، به تسلط و قطع ارتباط میکشاند.
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به زیبایی و امر والا تصریح کرد: در فلسفه، دو مفهوم «زیبایی» و «امر والا» است که با یکدیگر تفاوت دارد؛ زیبایی جذابیت دارد و ما را در برابر خود متوقف میکند؛ در برابر امر زیبا، ما تنها نظارهگر و ستایشگر هستیم، اما امر والا علاوه بر زیبایی، ما را به مشارکت و تعامل دعوت میکند؛ امر والا زنده است و با روح ما ارتباط برقرار میکند، در حالی که زیبایی تثبیتشده و پایانی است.
شعیری گفت: یک نمونه از امر والا را میتوان در برجهای سلجوقی دید؛ در سفری به سبزوار، با بنایی سلجوقی مواجه شدم که ابعاد آن بهطور کامل با بدن انسان هماهنگ بود؛ این بنا برخلاف برجهای مدرن امروزی که بر انسان تسلط دارد، ارتباط عمیق و هماهنگی با انسان برقرار میکرد.
وی با اشاره به حافظه مکان و بدن تاکید کرد: مکانها و فضاها حافظه دارد؛ این حافظه تنها ذهنی نیست، بلکه «بدنمند» است، به این معنا که بدن ما با مکان ارتباط برقرار میکند و آن را درک میکند، به همین دلیل معیار شناخت مکان، بدن ما است و ذهن ما نیست؛ هنگامی که بدن ما در فضایی قرار میگیرد، هالهای از فضا با هالهای از وجود ما تعامل پیدا میکند و این تعامل حافظهای از مکان در ما ایجاد میکند.
شعیری بیان کرد: بحث در مورد فضاها، محلهها و نحوه تعامل آنها با انسان و هویت فرهنگی، یکی از موضوعات اساسی در مطالعات شهری و معماری است.
وی افزود: محلهها و فضاهای شهری بیش از آنکه تنها محیطهایی برای زندگی باشد، بازتابی از لایههای اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و هویتی است.
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به ماهیت محلهها بهعنوان فضاهای فرهنگی گفت: محلهها محیطهایی محدود و تعریف شدهاند که عناصر آنها با لایههای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عجین شده است؛ این لایهها نهتنها هویت یک محله را میسازد، بلکه ارتباط آن را با گذشته و جامعهای که در آن شکل گرفته است تقویت میکند.
شعیری عنوان کرد: محلههای سنتی ایرانی، همچون نمونههای محلات اصفهان با استفاده از مصالح ساده همچون آجر، نوعی از ارتباط انسانی و طبیعی را فراهم میکند که فضاهای مدرن، بهویژه برجهای سنگی و تجاری، اغلب قادر به بازتولید آن نیست.
وی با اشاره به آجر و سنگ؛ دو عنصر با دو فلسفه متفاوت تصریح کرد: آجر، بهدلیل ماهیت طبیعی و قابلیت ایجاد تعامل با محیط، همواره هالهای از دعوت و صمیمیت ایجاد میکند؛ شیارها و فضاهای خالی موجود در طراحی با آجر، حس حرکت و جابهجایی را تقویت میکند؛ از سوی دیگر، سنگ با جذابیت ظاهری و براقیت خود، بیشتر بر عظمت و قدرت تأکید دارد، اما میتواند رابطه انسانی با فضا را قطع و فضا را به یک کالای لوکس و مصنوعی تبدیل کند.
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به فضای خالی و نقش آن در معماری شهری تاکید کرد: فضاهای خالی در معماری، نقش حیاتی در ایجاد تعامل دارد؛ این فضاها با ایجاد سکوت و دعوت به حرکت، میتواند بستری برای خلاقیت، تعامل اجتماعی و تجربههای انسانی باشد؛ میدان نقش جهان مثالی برجسته از این نوع فضا است؛ فضای خالی آن بهگونهای طراحی شده که امکان پر شدن و خالی شدن مداوم را فراهم کند به شکلی که بین سکون و حرکت، تعادل ایجاد شود.
شعیری ادامه داد: بااینحال استفاده نکردن مناسب از این فضاها یا پر کردن آنها با عناصر نامتناسب همچون سازههای غیرمرتبط، میتواند سکوت و دعوت ذاتی این فضاها را کور کند.
وی با تاکید بر اهمیت هاله و حس در معماری خاطرنشان کرد: هاله یا حس یک مکان از تعامل میان فیزیک مکان و بدن انسان ناشی میشود؛ معماریهایی که توانایی ایجاد این هاله را دارد، اغلب در جلب مشارکت و تعامل انسانی موفقتر است؛ برجهای مدرن که تنها بر زیباییشناسی ظاهری تأکید دارد، بنابراین ممکن است در ایجاد چنین هالهای ناتوان باشد و بهعنوان نماد قدرت و سرمایهداری عمل کند.
استاد دانشگاه تربیت مدرس با اشاره تعامل بین شیارها و برجستگیها اضافه کرد: شیارها و برجستگیها در معماری، ابزاری برای تغییر زاویه دید و ایجاد جریان بصری و حرکتی است؛ این عناصر بدن انسان را دعوت به حرکت و حس جابهجایی و تعامل را تقویت میکند؛ این مفهوم در معماری سنتی ایران بهخوبی دیده میشود، جایی که هر عنصر، دعوتی برای مشارکت و درک است.
شعیری با بیان اینکه ایدهی «باغشهر» و «موسیقی شهر» بر پیوند نزدیک انسان با طبیعت، فضا، و جامعه تأکید دارد، اظهار کرد: باغشهرها بهدنبال کاهش فاصلههای فیزیکی میان خانه، کار و فضاهای تفریحی هستند و با ایجاد حس تعلق و تابآوری اجتماعی و زیستمحیطی تجربهی زیست انسانی را بهبود میبخشند؛ این ایده در ایران با احیای محلههای قدیمی، گسترش فضاهای سبز و حذف صنایع آلاینده قابل اجرا است.
وی ادامه داد: «موسیقی شهر» نیز با هماهنگی عناصر شهرسازی، معماری و طبیعت، تجربهای آوایی و بصری از فضاهای شهری ایجاد میکند؛ صداهای طبیعی و مصنوعی، شیارها و برجستگیهای معماری و طراحی فضاهای دعوتکننده، افراد را به تعامل و حرکت وامیدارد؛ نمونههایی از این هماهنگی را میتوان در میدان نقش جهان مشاهده کرد.
استاد دانشگاه تربیت مدرس تاکید کرد: فضاها باید در تعامل با بدن انسان طراحی شود، به گونهای که احساس انبساط و آرامش ایجاد کند؛ به تعبیر فیلسوفان، بدن ما فضا را زندگی میکند و فضا نیز بدن را به تعامل دعوت میکند، در مقابل فضاهای سیمانی و بسته احساس انقباض و تهدید ایجاد میکند.
شعیری افزود: برای احیای فضاها و افزایش تابآوری شهری، میتوان از مصالح طبیعی، مسیرهای پیادهرو و دوچرخهسواری استفاده کرد؛ طراحی «باغشهر» و «موسیقی شهر» با محوریت بدن، ذهن و روح میتواند محیطی انسانی، دعوتکننده و تجربهگرا ایجاد کند که زندگی در آن جریان داشته باشد.
نظر شما