پایان دفتر عاشقی در خاک لرستان

امروز چهار لاله فاطمی بعد از چندین روز حضور در لرستان و طنین‌انداز کردن عطر و بوی شهادت در این دیار به خاک سپرده شدند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از لرستان، دلبری‌هایتان را چند روزی می‌شود که آغاز کرده‌اید، در میان عطر گلاب و دود اسفند و برگ‌های گل رز پر پر شده از کجاها که عبور نکردید و چه اشک‌ها که با خود به همراه نیاوردید.

همه از پیر و جوان گرفته تا زن و مرد خود را مهیای میزبانی از شیران خفته به خاک کردند، از هشتم آذر که قدم به لرستان گذاشتید، چه یادها که در دل پدران و مادران ما زنده نکردید در خطه‌ای که وجب به وجبش بوی عطر شهید می‌داد. شهیدانی بانام که پیکرشان گرچه گمنام ماند، اما خاطرشان تا ابد در دل‌های زخم خورده ما ماند.

پایان دفتر عاشقی در خاک لرستان

شهدای غریبی که چه غریبانه در خاک غربت آرمیدند اما داستان شجاعتشان بیش از آنکه شنیدنی باشد، دیدنی بود.

لرستان قدر چنین دسته گل‌هایی را می‌داند، قدر مردانی از جنس پولاد که جان دادند تا خاک ندهند، سر دادند تا دین و انقلاب را زنده نگهدارند.

با خبر آمدنشان، از مدت‌ها قبل، مردم این دیار مشتاقانه لحظه‌شماری می‌کردند، خیابان‌ها را آب و جارو و فضا را برای آمدنشان عطر افشانی می‌کردند، با آمدن چهار دردانه فاطمی از فرزندان روح‌الله لرستان عطر و بوی دیگری به خودش گرفت، حالا خیابان‌ها به قدوم مبارک این شهدا به رنگ پرچم ایران در آمده بود.

پایان دفتر عاشقی در خاک لرستان

در نخستین منزلگاه، ازنا خادم شهدای گمنام بود، مردمانی خون گرم که در استقبال از فرزندان روح‌الله سنگ تمام گذاشتند، چه صحنه‌ها که از این روز در قاب دوربین‌ها ثبت نشد، از شهر به شهر این دیار گذشتید و چه صحنه‌های زیبایی که ندیدید، گمنامی شما هزاران نام‌آور را حریف بود چراکه استقبال مادران و پدران این خاک گویای این موضوع بود.

حضور پیر و جوان با حالی منقلب و نگاه خیره بر تابوت پوشیده در سه رنگ ایران که پیکر فرزندانش را به آغوش کشیده بود، پدرانی که فرزند پنج، شش ساله خواب خود را در آغوش کشیده و به دنبال تابوت‌ها قدم میزد و اشک می‌ریختند و چه کودکانی که نشناخته بر تابوتت درست می‌کشیدند و چه مادرانی که به یاد فرزند شهیدشان بر تابوت تو شفاعت خواستند.

چه دست نوشته‌هایی که بر کاور تابوت‌ها نوشته نشد و چه مادرانی که برای بر دوش کشیدن تابوتت پیش قدم نبودند تا بدرقه‌ات کنند.

پایان دفتر عاشقی در خاک لرستان

چه بوسه‌ها که بر تابوتتان زده نشد از بزرگ تا کودک همه تابوت‌ها را می‌بوسیدند، هر کسی تکه‌ای را برای تبرک آورده بود.

اشک مادران و پدران با دیدن تابوتتان سرازیر شده بود، این همه نزدیکی و آشنایی در گمنامی از کجا آماده بود، حتی کودکان سر بر تابوتتان گذاشته و آرام می‌گرفتند، نمازها و روضه حضرت مادر را بر بالینتان خواندندو گریستند.

جوانانی که با گل به استقبالتان آمده بودند و حضور کودکان و نوجوانان که با لباس مدرسه به استقبالت آمده بودند و تابوت را تبرک می‌کردند از همه زیبا تر بود چراکه درکی از تو یا جانثاری‌هایتان نداشتند اما عاشقانه به استقبالت آمده بودند.

کم نبودند، دلدادگانی که با اشکشان به استقبالت آمده بودند و بدرقه‌تان کردند.

حتی در روستاها خیل جمعیت عشاق به استقبال شما آمده بودند تا تجدید بیعت کنند با آرمان‌های خمینی کبیر و نایب بر حقش خامنه‌ای.

کسی چه می‌داند که برکات حضور شما در سرتاسر کشور چیست اما این را میدانم که داستان رشادت، دلاوری و مردانگی شما جوانان شهید دوباره زنده می‌شود و سینه به سینه تا بی‌کران‌ها می‌رود.

پایان دفتر عاشقی در خاک لرستان

اما امروز به ایستگاه پایانی این مسیر رسیدیم نه به معنای تمام شدن ماجرا بلکه به معنای تمام شدن سفری که سالیان دراز در آن طی طریق کردید سفری که از خاک عملیات کربلای ۴ و والفجر ۳ شروع شد و سال‌ها آنجا خاطره‌هایتان را با خود نگه داشتید و بعد از سال‌ها دوباره سر از خاک بیرون آوردید که نشان دهید هنوز هم زنده‌اید.

امروز همه برای بدرقه‌تان آمده بودند از کودکی که محزون در آغوش مادرش بود تا مادری که چشم‌به راه فرزندش، از جوانی که جنگی ندیده بود تا جانبازی که پایش را در همان جنگ از دست داده بود، امروز همه برای بدرقه‌اتان تا بهشت آمده بودند، امروز همدلی را در دل مردم این دیار می‌شد به چشم دل دید و امروز شما در خاک لرستان تا بی‌کران‌ها ریشه می‌زنید.

کد خبر 816625

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.