به گزارش خبرگزاری ایمنا، امروز _پنجشنبه پانزدهم آذر_ و همزمان با روز شهادت مادرمان حضرت فاطمه زهرا (س)، آرام آرم مردم اصفهان به میدان بزرگمهر آمدند تا در این روز با مولایمان صاحبالزمان (عج) همراه باشیم و عرض تسلیتی محضر ایشان داشته باشیم.
ساعت حوالی ۹ صبح است و برنامه با تلاوت آرامش بخش قرآن کریم و سرود غرور آفرین ملی آغاز میشود.
در لابهلای جمعیت و صداها مردم حرفی از آمدن مهمانی میزنند… مردم اصفهان امروز مهمان دارند، مهمانی که سالهاست دور از دیار و خانواده بوده و بالاخره بعد از مدتها برگشته… اما کدام شهر و کدام خانواده و… آن دقیق مشخص نیست!
و همین کار را برای ما کمی سنگین میکند چراکه باید به رسم ادب و مرام برای مهمانمان سنگ تمام بگذاریم، باید خواهری، برداری، پدری و مادری کنیم برای او.
او که از جان و مال و زندگی و خانواده خود گذشت تا ما بمانیم؛ گمنامی را برگزید تا خود مادر عالمیان یعنی حضرت فاطمه برایش خالصانه مادری کنند، و او بهترین را برگزید و ما هم تلاش خود را میکنیم که در رسم میزبانی برای این عزیز کم نگذاریم.
در جمعیت فردی نظرم را به خود جلب کرد، چفیه بر سر داشت و پرچمی به دور خود گرفته بود و آن پرچم فلسطین بود، اینجاست که باید گفت مقاومت در هرکجا که باشی برقرار است، چه در اصفهان، چه در ایران، چه در ترکیه و اروپا و چه در لبنان و سوریه و غزه…
گروه سرود بر روی جایگاه آمد، از اهالی پاک بهشت خواندند، از تشیعها و انتظار مادران و فرزندان شهید… وصیتهایی که برای ما بجا ماند تا راهشان را ادامه دهیم، و خلاصه که سرباز فاطمه امروز خوش برگشتهاند، با نور و عطرتی از دیار کربلا.
مراسم با سخنرانی حجتالاسلام احمد سالک نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی ادامه یافت.
کاروان اهالی بهشت و شهدا آمدند، جمعیت به سمت آنها رفت و تشیع مادرانه شهدا، درد و دل مردم با شهدا، ما را یاد شهادت مادرمان و بی کسی علی میاندازد، جوانی فاطمه و حرف زدنهای علی با چاه، غروبهای دلتنگی و اشکهای با آبرو و صفتهایی که انتها ندارد...
اشک بر گونه مرد و زن جاری است، و غم مادر و آمدن شهدا همه فضای معنویای را رقم زده است؛ مداح از غم مادر میخواند، وا اُماه، وا محمدا، یک تنه مقابل لشکر، طفل بیگناه و....
آرام آرام با همه جمعیت سینه زنان به سمت گلستان میرویم، جمعیت زیادی آمده است و عابران را نیز با خود همراه میکند، یکی با عصا، یکی با ویلچر، یکی همراه بیمار، یکی با پای دل و دیگری به شوق گرفتن شهادت آمده است.
بقول حاج مهدی رسولی غبار خاک جبههها برای دردمون دواست، مثل شما شهید شدن صراط مستقیم ماست، برای قلب عاشقا یه نیم نگاهتون بسه، مثل دفاع از وطنم اسم شما مقدسه...
حال و هوای شهر دوباره با شهدا رنگ و بوی دیگری دارد، پرچمهایی که در خیابان با چهره منور شهدا نسب شدهاند، علمهایی که با اسمهای امام حسین، فاطمه زهرا، مقاومت و حزبالله، فلسطین و… در دست مردم است برافراشته شده، ساکنان و مغازه دارانی که همراهی میکنند، همه بخاطر حضور آنها است.
موکبها همچون اربعین میزبانی و پذیرایی زائران شهدا و حضرت فاطمه را برعهده گرفتهاند و پس از استراحتی دوباره به مسیر ادامه میدهند.
نه سازش نه تسلیم نبرد با آمریکا شده شعار همیشگی مردم و یادآور استقامت ملت است؛ این ملت همیشه در صحنه که نمیگذارد با وجود شرایط سخت کسی به آنها زور بگوید و با دلی از زره امید ایستاده است؛ پشتیبانی از ملت مظلوم فلسطین و نفرت از اسرائیل سالهاست که در وجود یکایک ما قرار دارد و پرورش مییابد چراکه خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست.
به بهشت اصفهان آرام آرم نزدیک میشویم؛ مردی ایستاده تا بر روی کفشهای زائران واکس بزند، با التماس دعا از همه در این مسیر برای خود و از شهدا شفاعت میخواهد و چنین عاشقانه عمل میکنند نوکران زهرا…
و شهدای گمنام ما به محل زادگاه دوباره خود برگشتند، به گلستانی از گلهای شهید، پیش دوستان خودشان و این بار در جای خودشان آرام میگیرند… و هرگز مپندار که آنها مردهاند بلکه آنها زندهاند و به ما روزی میدهند. امشب و در این شبها این شهدا نزد خود مادراند و ماییم که جا ماندیم...
و این قصه که بر اساس واقعیتی واقعیتر است ادامه دارد...
نظر شما