به گزارش خبرگزاری ایمنا، «قهوه پدری» جدیدترین سریال «مهران مدیری» است که دوشنبهها از فیلم نت پخش میشود؛ «مدیری» معمولاً در سریالهای خود، کاراکترهای ویژه با نوع خاصی از ادای دیالوگ و تکیهکلامهای مخصوص به خودش را دارد.
در این سه دهه که از سریالسازی «مهران مدیری» میگذرد، او در سریالهای طنزی که ساخته، کاراکترهای مختلفی را برعهده گرفته است، کاراکترهایی که گاهی شخصیت اول داستان بوده و گاهی هم در کنار گروه بازیگران به پیشبرد قصهها کمک کرده اما با ساختاری که برای این شخصیتها تعریف کرده، نقشهایش را در ذهن مخاطب ماندگار میکند.
این ساختار شامل مجموعهای از واکنشها، تکیهکلامها و ویژگیهایی است که به شناسنامه آن شخصیت تبدیل میشود؛ به بهانه پخش «قهوه پدری»، سریال جدید «مهران مدیری»، نگاهی به ۷ هفت سریال این بازیگرکارگردان انداختیم که در آنها نقشهای جذابی بازی کرده که در یاد و خاطره مخاطبان باقی مانده است.
نقطهچین
شخصیت «اردلان» که بیشتر به «اردل» مشهور بود، در ادامه فرهاد «پاورچین» ساخته شده بود اما با ویژگیهای اغراقآمیز؛ یعنی ساده لوح بودن در آن بیشتر نمایان بود و از طرفی در این سریال، دیگر کارمند پدرزن خودش بود و این چاپلوسی در شخصیت او را با دُز بیشتری نشان میداد؛ در سریال «نقطهچین» بیشتر از اینکه خود شخصیت اردل با بازی «مدیری» قابل توجه باشد، قرار گرفتن او در کنار یک زوج کمدی، مورد توجه بود. «اردل» و «بامشاد» دو باجناق بودند که دام در حال کلکل با هم و کشیدن نقشههای احمقانه بودند. «من…من…من…توضیح میدم» یا «آی کیو» از تکیهکلامهای مشهور اردل در این سریال بود.
پاورچین
«فرهاد» در سریال «پاورچین» نماد یک مرد از طبقه متوسط است که با چاپلوسی و بدون تلاشی برای توسعه شخصیتش به زندگی ادامه میدهد؛ او در تقابل با همسرش یک مرد کاملاً حرف گوش کن است و در شرکت مدام مشغول چاپلوسی رئیسش است تا امتیازاتی بگیرد.
شخصیت فرهاد، تکیه کلام مشخصی در این مجموعه نداشت و تنها در زمان چاپلوسی از رئیس مدام از عبارت «ای جونم»! استفاده میکرد. اما «مدیری» در قسمتهایی نقش پدر فرهاد را هم برعهده داشت که آن شخصیت تکیه کلام بسیار مشهور داشت با این مضمون: «کاری نداری بری بمیری؟!»
شبهای برره
در اواسط دهه ۸۰، «مهران مدیری» و گروه نویسندگانش تصمیم گرفتند از فضای شهری خارج شوند و قصهای از همان روستای پدری شخصیت «فرهاد» و «داود» در سریال «پاورچین» را روایت کنند؛ «شیرفرهاد» در واقع نقش جوانیهای پدر فرهاد بود که در سریال «شبهای برره» «مدیری» برعهده گرفت. دُز ساده لوح بودن او در این سریال به حد اعلای خودش رسیده بود! ساده لوحی که در آن روستا اپیدمی و نمادین بود! شیرفرهاد، نماد یک آدمی بود که فکر نمیکند و تنها براساس برداشتهای سطحی به زندگی در یک روستا ادامه میدهد.
مهمترین تیکه کلام شیرفرهاد این بود: «ها…اییی که گفتی اییی یعنی چه؟»؛ این جمله تا مدتها ورد زبان افرادی بود که در گفتوگوهای روزمره از زبان فرد مقابلشان کلمه یا جملهای میشنیدند که برایشان مفهوم نبود و این ساده لوحی شخصیت شیرفرهاد را برجستهتر میکرد. یا مثلاً در آموزش زبان بررهای و برای سوم شخص جمع کلمهای بسیار عجیب و غریب و منحصر به فرد از سوی شیرفرهاد استفاده میشد: «ووی گولنزج»، کلمهای که بعدها در محاوره مردم از آن استفاده میکردند.
مرد هزارچهره
«مسعود شصتچی» بازگشت «مدیری» به شخصیت ساده لوحی است که البته اینبار این ساده لوحی به او این فرصت را میدهد که تا از کارمند بایگانی در یک شهرستان تا پلیس شدن و خلبان شدن پیش برود. «مدیری» یکی از بهترین بازیهایش در کارنامه بازیگری خود را در این سریال داشت. شخصیتی که به واسطه قرارگرفتن در هر موقعیت اجتماعی، تغییر شخصیت میداد. «مسعود شصتچی» بسیار ترسو و محافظه کار است و قرار گرفتنش در مسیر اتفاقاتی پیشبینی نشده، کمدی اصلی قصه را تشکیل میدهد. تکیه کلام او در این سریال «خیلی هم خوب، خیلی هم عالی بود» که اتفاقاً به صورت کنایی در موقعیتهایی که اصلاً هم اوضاع خوب نبود از آن استفاده میکرد.
قهوه تلخ
یک شاهزاده یونانی که سر از دربار یک شاه جعلی قاجاری در میآورد. این تعریفی از شخصیت «بلوتوث» در سریال «قهوه تلخ» است اما در واقعیت او یک آدم عجیب است که به واسطه او مردم دربار به زمان حال میآیند.
«بلوتوث» از نظر شخصیتی چاپلوس است، اما این بار دیگر خنگ نیست و توطئهگری در چهره مهربان است که حتی شاه قاجار را راضی میکند تا دخترش را به عقد او درآورد. این شخصیت یکی از کاراکترهای متفاوتی است که «مدیری» تا به حال بازی کرده، اما نقش اصلی سریال نیست و در حاشیه قصه قرار دارد. «آه خدای من!» با لحنی شبیه نحوه دیالوگگوییهای تئاترهای حماسی و به سبک هملت، تیکه کلام این شخصیت است.
در حاشیه
«مهران مدیری» پس از سریال «قهوه تلخ» بیشتر آثارش به سمت طعنهزنیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رفت؛ مسیری که تا قبل از آن در لفافه تاریخ در «شبهای برره» و «قهوه تلخ» به آن میپرداخت با سریال «درحاشیه» به صورت کاملاً واضح درباره آن صحبت میکرد.
«در حاشیه» درباره فساد اداری و پزشکان غیرمتخصص اما زیرمیزی بگیر بود. شخصیت «سهراب کاشف»، یک پزشک با مدرکی جعلی بود که پولهای کلانی از بیماران میگرفت و حالا با یک عده معلومحال مانند خودش بیمارستان تأسیس کردهاند. کاشف به سبک شخصیتهایی که «مدیری» در جوانی بیشتر آنها را بازی میکرد واکنشهای مسخره و اغراق شدهای داشت و به هر کسی میرسد اولین جملهاش این است: «من دکتر سهراب کاشف متخصص بهترین جراح زیبایی کشور هستم.»
هیولا
روندی که برای پرداختن به فساد مالی در جامعه در آثار «مدیری» وجود داشت در «هیولا» هم به شکل دیگری پیشگرفته شد و صحبت درباره یک مؤسسه خیالی است که پول عدهای از مردم را بالا میکشد. «کامروا» نهتنها یک مفسد اقتصادی است که در زندگی خانوادگی هم اهل فساد اخلاقی است. «مدیری» شخصیت «کامروا» را به بهترین شکل به مخاطب نشان داد. تکیه کلام او در این سریال «خداروشکر» بود با لحنی تمسخرآمیز نسبت به هر اتفاق بدی که زندگی یک نفر را به نابودی کشانده بود.
نظر شما