به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، شهرها پس از جنگ جهانی دوم با اولویت دادن به خودروها در طراحیهای شهری، از گنجاندن فضاهای سبز کافی و مناطق تفریحی غافل شدند که تأثیر نامناسبی بر رفاه شهروندان داشت و با کاهش فرصتهای فعالیت در فضای باز، احساس محصور بودن و استرس را میان شهروندان افزایش میداد. برخلاف اهداف اصلی عادلانه جنبش مدرنسازی، ظهور شهرهای نوگرا نابرابری اجتماعی را تشدید میکرد که منجر به بروز واکنشهایی در برابر ایدههای طراحی مدرن شد.
در سال ۱۹۷۲ گزارشی با عنوان محدودیتهای رشد منتشر شد که با استفاده از مدلسازی رایانهای، پیامدهای وحشتناک رشد اقتصادی و افزایش جمعیت را بر منابع محدود زمین بررسی کرد؛ این گزارش بهعنوان آغاز جنبش پایداری مطرح شد. پست مدرنیسم که در دهه ۱۹۸۰ شهرت یافت، به دنبال بازگرداندن عناصر تاریخی، سنتی و نمادگرایی در طراحی معماری بود تا با رویکردی متنوع و فراگیر به طراحی یکنواخت در ساختمانهای مدرن مقابله کند.
جنبش باغشهر یک ایده نو در طراحی شهری بود که اوایل قرن بیستم میلادی در انگلستان شکل گرفت و بر ترکیب فضای سبز و فضای شهری تأکید داشت. دلیل پیدایش این جنبش مشکلات اجتماعی و اقتصادی ناشی از انقلاب صنعتی و ارائه راهکاری برای ایجاد محیطهای زندگی بهتر و پایدارتر برای ساکنان شهرها بود. ایدهپردازان این جنبش بر ایجاد و گسترش باغها و فضاهای سبز درون شهرها تأکید داشتند تا از این طریق کیفیت زندگی شهری را بهبود ببخشند و از آلودگی و شلوغی شهرها بکاهند. پس از آن، معماری منظر مدرن تغییری اساسی را در طرحهای سنتی ایجاد کرد که بر سادگی، عملکرد و ارتباط قویتر بین مردم و محیط اطرافشان تأکید داشت.
پیش از این دوره، معماری منظر تحت تسلط سبکهای رسمی اروپایی بود که با باغهای پرآذین و عناصر تزئینی پیچیده مشخص میشد. محل توجه به این سبکهای سنتی با گسترش شهرها و انتقال جمعیت به مراکز شهری کاهش پیدا کرد و با نیازهای عملی یک جامعه به سرعت در حال تکامل سازگار شد. معماران منظر شروع به پذیرش اصول سادگی، عملکرد و ارتباط قوی بین فضاهای داخلی و خارجی کردند که بازتابی از اصول مدرنسازی در معماری منظر بود.
در لندن قدیم که کلانشهر بزرگ جهان با حدود ۶ میلیون نفر جمعیت بود، تأثیرات انقلاب صنعتی به شکاف شدید بین ثروتمندان و فقرا منجر شد که باعث شد نیازمندان در مسکنهای کوچک و بدشکل زندگی میکردند و به همین علت در این دوران توجهی به وجود عناصر مدرن شهری نبود. در وین، کمبود شدید مسکن به این معنی بود که مردم هر بار تختها را در فواصل هشت ساعته اجاره میکردند. بهداشت عمومی یک نگرانی عمده بود و بسیاری از مناطق شهری دارای بهداشت نامناسب بودند که منجر به شیوع بیماریهایی مانند وبا و سل شد و زیبایی ظاهری شهر نیز از بین رفت.
عناصر کلیدی یک شهر مدرن در پاریس در سال ۱۹۳۰ پدیدار شد. طرح شهری معروف لوکوربوزیه شهری را متصور بود که کاملاً با عملکردها از هم جدا شده بود: مناطق مسکونی، مناطق تجاری و فضاهای تفریحی که با بلوارهای باز و وسیع متصل میشدند تا جریان ترافیک کارآمد و جلوگیری از ازدحام را تسهیل کنند. قرار بود مسکن در بلوکهای آپارتمانی مرتفع باشد که در فضای سبز وسیع قرار دارند. ایده این بود که نور، هوا و فضای سبز کافی برای همه ساکنان فراهم شود.
پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از مردم جهان این ایده «شهر مدرن» را به عنوان راهنمای تغییر مناظر شهری خود پذیرفتند. نوسازی شهری برای فراهم کردن مسکن جدید، فضاهای تجاری و زیرساختهای مدرن بود که اغلب به معنای فضای بیشتر برای اتومبیلها است. ایالات متحده آمریکا، معماری مدرن را از طریق سبک بینالمللی قدرت اقتصادی و فرهنگی به نمایش میگذاشت که در ترکیب با حومههای وسیع و مناطق تفریحی مرکزی بود.
این روند در بسیاری از شهرهای جهان به تدریج مشاهده شد و مسئولان شروع به تغییر چشمانداز شهری با ایجاد خیابانهای لوکس و افزایش آسمانخراشها کردند که دبی نمونه بارز آن است.
اصول اصلی معماری منظر مدرن
پایه و اساس معماری منظر مدرن بر عملکردگرایی بنا شده است که استفاده و کاربرد فضا را بر دغدغههای صرفاً تزئینی ترجیح میدهد. این ایده به ایجاد فضاهایی همچون پارکهای عمومی، میدانها و باغهای مسکونی منجر شده که نهتنها از نظر بصری جذاب است، بلکه در خدمت اهداف عملی و برای تعامل اجتماعی، تفریح و آرامش طراحی میشود.
در طراحی فضای شهری و اماکن عمومی جدید، چیدمان عناصر و طراحی فضا بهگونهای است که به بهترین نحو پاسخگوی نیازهای کاربران باشد. بهعنوان مثال، پارکهای عمومی جدید با در نظر گرفتن نیازهای تفریحی، تعاملات اجتماعی و ارتباط با طبیعت طراحی میشود. مزایای این رویکرد بهویژه در دوران پس از جنگ مشهود بود، زمانی که تقاضای فزایندهای برای فضاهای عمومی کاربردی وجود داشت که بتواند طیف متنوعی از فعالیتها را در خود جای دهد و حس اجتماعی را میان ساکنان شهرها تقویت کند.
مدرنسازی چشماندازهای شهری بهعنوان اصل دوم بر زیباییشناسی تأکید دارد؛ طراحیهای مدرن به دنبال حذف زوایای تیز و استفاده از خطوط نرم و فرمهای ارگانیک و تمرکز بر بافت و رنگ عناصر است. این تغییر در شیوه طراحی به ایجاد فضاهای جذاب و دلپذیر برای ساکنان و بازدیدکنندگان کمک میکند و هویت جدیدی به شهرها و مناطق شهری میبخشد که هدف آن ایجاد حس نظم و آرامش در ترکیب با زیباییشناسی است.
اولویت معماری منظر مدرن انتخاب مواد و عناصر طبیعی همچون سنگ، چوب و خاک است که ارتباط چشمانداز را با محیط اطراف افزایش میدهد. این رویکرد فراتر از زیباییشناسی صرف، طراحان را به ایجاد ارتباط عمیقتر با جهان طبیعی و ارتقای نقش معماری منظر بهعنوان یک عنصر کلیدی در برنامهریزی شهری تشویق میکند. پروژه Sítio Roberto Burle Marx از معمار منظر برزیلی نمونهای از یک چشمانداز شهری مدرن است که با ایجاد غرفههای باغ بههم پیوسته و با استفاده از مواد ساده، این زبان مدرنیستی را نشان داده است.
یکی دیگر از اصول کلیدی معماری منظر مدرن، تأکید بر ترکیب فضایی اماکن سرپوشیده و باز و ایجاد فضاهای بیرونی است. معماران منظر از گیاهان، المانهای شهری و مجسمهسازی برای ایجاد فضاهای پویا استفاده میکنند که به مسیر حرکت در فضای اطراف جهت میدهد. ادغام سازهها و دیوارها با گیاهان و عناصر طبیعی تعاملی سیال بین محیطهای ساختهشده و طبیعی فراهم و مرز بین فضاهای داخلی و خارجی را محو میکند. برای مثال میتوان به پروژههای دن کیلی اشاره کرد که طرحهای هندسی دقیق او نمونه بارز ادغام فضای داخلی و خارجی از دیدگاه معماری منظر مدرن است.
دن کیلی بهعنوان یک معمار منظر، سهم قابلتوجهی در مدرنسازی چشماندازهای شهری داشته است. بیشتر طرحهای او به دلیل نحوه ادغام شبکههای درختی و کوچهباغها در دنیای طراحی شناخته میشود که تعادلی بین زیبایی طبیعی و سازمانیافته ایجاد میکند.
رابطه متقابل با سایر حوزهها
تأثیر مدرنسازی در معماری منظر در حوزههای مرتبط ازجمله معماری گسترش یافته و پیشرفتهای فناوری نیز به تحول طراحی چشمانداز شهری کمک کرده است. استفاده از نرمافزارهای مدلسازی و شبیهسازی سهبعدی امکان تجسم بهتر فضاها را فراهم کرده و به طراحان کمک میکند تا قبل از اجرای پروژه، با چالشها و موانع پیش رو آشنا شوند و راهحلهای بهینهای را ارائه دهند.
طراحی محوطه نمایشگاه جهانی نیویورک در سالهای ۱۹۶۴-۱۹۶۵ توسط گیلمور کلارک و مایکل راپوانو انجام شد و توانست اصول مدرنسازی را به نمایش بگذارد. این نمایشگاه دارای میدانهای وسیع، حوضچههای بازتابی و مجسمهای فراوانی بود که بهعنوان پسزمینهای برای پاویونهای نمایشگاه عمل میکرد و روحیه خوشبینانه و آیندهنگری آن دوران را به نمایش میگذاشت و علاوهبر این، نشاندهنده تعهد به اصل ایجاد محیطهایی بود که نهتنها زیبا، بلکه کاربردی نیز باشند. طراحی فضاهای عمومی شامل میدانهای بزرگ و باز بود که امکان برگزاری رویدادهای اجتماعی و فرهنگی را فراهم میکرد و بهعنوان نقاط تجمع و ورود به پاویونها عمل میکرد. حوضچههای بازتابی علاوه بر زیبایی، بهعنوان عنصر طراحی کاربردی بود که نور و سایه را بهخوبی منعکس کرده و به ایجاد فضایی آرام و جذاب کمک میکرد.
این رویکردها به خلق چشماندازهایی عمیق و همهجانبه کمک کرد و توانست حس تعامل با طبیعت و فضا را میان بازدیدکنندگان تقویت کند. نمایشگاه جهانی نیویورک بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ معماری منظر شناخته میشود که تأثیر بسزایی بر تحولات آینده این هنر داشته است.
چالشهای حفظ مناظر شهری مدرنسازی شده
با گذر زمان و افزایش سن مناظر مدرنسازی شده، نیاز به حفظ و سازگاری بیش از پیش ضروری میشود. بسیاری از چشماندازهای مدرن با مواد و گونههایی گیاهی طراحی شده است که نیاز به نگهداری ویژهای دارد و پس از گذر زمان طولانی در معرض تغییر یا تخریب قرار میگیرد. حفاظت از این مناظر باید بهگونهای باشد که بین نیاز به حفظ یکپارچگی تاریخی آنها با واقعیتهای بافت شهری در حال تحول و ملاحظات اکولوژیکی تعادل ایجاد کند.
در بسیاری از شهرهایی که جنبش مدرنسازی را آغاز کردند و در رأس برنامهشان سبزسازی گسترده را در نظر گرفتند، باید توجه به تغییرات اقلیمی نیز در نظر گرفته شود زیرا طی سالهای اخیر حتی شهرهایی که بهطور ذاتی نیز دارای باغهای شهری بودند، تحت تأثیر گرمای هوا و پیرو آن خشک شدن فضای سبز عمومی قرار گرفتند بهطوری مجبور به تغییر منظر و استفاده از گیاهان دوستدار اقلیم خشک یا استفاده از المانهای غیر زنده شدند.
سازمانهایی همچون بنیاد منظر فرهنگی در حمایت از شناسایی و حفظ مناظر مدرن و برجستهسازی اهمیت فرهنگی آنها نقش مهمی ایفا کردهاند. حفظ این مناظر مستلزم تطبیق آنها با نیازهای معاصر و چالشهای محیطی است؛ تغییرات آبوهوایی، پویاییهای اجتماعی در حال تحول و فناوریهای جدید بر نحوه استفاده و نگهداری از این فضاها تأثیر میگذارد.
استفاده مجدد و بازسازی تطبیقی این مناظر راهکاری کلیدی برای حصول اطمینان از این موضوع است که مناظر مدرن همچنان مرتبط و کاربردی باقی میمانند. با شناخت اهمیت تاریخی این مناظر و اجرای استراتژیهای حفاظتی هوشمندانه، میتوان یکپارچگی آنها را حفظ کرده و این میراث را در اختیار نسلهای آینده قرار داد تا آنها نیز بدانند که طراحی چشمانداز شهری نهتنها یک هنر، بلکه یک علم است که باید به نیازها، خواستهها و چالشهای جوامع معاصر توجه داشته باشد.
نظر شما