به گزارش خبرگزاری ایمنا، باید گفت که خبرنگار واقعی کسی است که در هر شرایطی، حق را بگوید و بنویسد و نگذارد که قدرت دوربینهای دروغگو، حقیقت را به نفع خودشان نشان دهند؛ خبرنگار خوب، کسی است که قلم و میکروفونش حتی در بدترین و ترسناکترین شرایط به دنبال حقیقت است و حقیقت، بزرگترین سلاحی است که سلاخ از آن میترسد.
دلم میخواست روز خبرنگار امسال را به «خطرنگارانی» تبریک بگویم که جانشان را برمیدارند، جگرگوشههایشان را به آغوش خدا میسپارند و حتی وقتی آسمان پر از بمب و موشکهای وحشی صهیونیستهاست، به سوگندشان یعنی ارائه حقیقت در هر شرایطی پایبندند؛ در وضعیتی که چشم کودکان بیگناه، آسمان آبی را با شدت دود، خاکستری میبینند، در وضعیتی که دیواری برای تکیه کردن وجود ندارد، وضعیتی که مادر فرزندش را یک بار در شکمش و یک بار در تابوت حمل میکند.
آری در چنین وضعیتی است که ارزش واقعی انسان پیدا میشود؛ پزشکی که در آن شرایط میماند تا مادر دیگری عزادار نشود، خبرنگاری که در آن شرایط میماند تا نشان دهد مدتهاست خورشید در این سرزمین طلوع نمیکند، غنچهها جوانه نمیزنند و گنجشکها نمیخوانند.
روز خبرنگار امسال با سالهای دیگر متفاوتتر است؛ میخواهم روز خبرنگار امسال را به اسماعیل الغول تبریک بگویم، خبرنگار الجزایری که رژیم خبیث صهیونیستی، خودرو او را در اردوگاه الشاطئ در نوار غزه هدف قرار داد، طوری که منجر به تکه تکه شدن پیکر این خبرنگار شد و پیکر این خبرنگار شهید در قطعات بسیار کوچک از درون خودرو جمعآوری شد؛ برای خبرنگار شهیدی که تصاویر شهادتش به حدی فجیع بود که قابل بازپخش نیست.
این خبرنگار الجزیره کمی پیشتر برای تهیه گزارشی به نزدیکی ویرانههای منزل شهید اسماعیل هنیه در غزه رفته بود؛ خبرنگاران الجزیره در اعتراض به قتل و کشتار خبرنگاران در نوار غزه توسط اسرائیل، جلیقههای ضدگلوله خبرنگاری خود را کنار گذاشتند؛ لابد با این پیام که این جلیقهها بیهوده است وقتی شما از حضور ما هراس دارید!
باید هم هراس داشته باشید وقتی کودک میکشید و ریشه زندگیهایی که باید ثمر دهند را آتش میزنید، باید هم بترسید چرا که هیچ انسان آزادهای حتی اگر مسلمان هم نباشد با دیدن این جنایات، روی خوشی به شما نشان نخواهد داد!
مینویسم و امروز را تبریک میگویم به شیرین ابوعاقله، زن شجاع خبرنگاری که در جریان پوشش خبری زنده یورش شهرکنشینان صهیونیست به مسجدالاقصی، هدف گلوله نظامیان صهیونیست قرار گرفت و به شهادت رسید؛ شهادت شیرین، بخشی از جنایات تلخ و کارنامه خونین این رژیم غاصب است.
مینویسم و تبریک میگویم به آنها که نترسیدند و نوشتند از اشک شمعهایی که حریف تاریکی و شبهای بدون برق غزه نشدند، از بوی خون، از صدای نعره موشکها، از زخمیهای بیپناه، از کمرهای خم شده و شاخههای شکسته زیتون.
دلم میخواهد روزی بیاید که خبرنگارها با شور و اشتیاق بگویند: سلام، صدای من را غزه میشنوید! اینجا همه چیز آرام است، به جای بمب و گریه، صدای کودکان در کوچهها پیچیده و خاک به جای خون، بوی باران میدهد؛ اینجا همه چیز آرام است، مؤذن در صدایش بغض ندارد؛ خبرنگارها به جای مصاحبه با افراد داغدیده، با آدمهای خوشحال حرف میزند و به جای اینکه بپرسد کدام ویرانه خانه توست، بپرسد کدام یک از این منازل باصفا به تو تعلق دارد؛ مژده میدهم به خبرنگاران تمام دنیا که روزی بدون جلیقه ضد گلوله، دوربینهایتان را به اینجا میآورید، میبینید و تیتر میزنید: «اینجا همه چیز آرامِ آرام است!»
نظر شما