به گزارش خبرگزاری ایمنا، در میان محلههای گران قیمت و مرفهنشین اصفهان، «مرداویج» نسبت به سایر محلات در مناطق دیگر جوانتر است؛ این مفهوم درواقع سطحی از نوگرایی است، چراکه این محله در گذر زمان و در ذهن بسیاری از شهروندان این کلانشهر نمادی از نوگرایی بوده، گونهای از زندگی که تا پیش از آن در محلههای دیگر کمتر دیده شده است.
درواقع حضور افراد سرمایهدار و جدید در این محله، بافت نو و سبک معماری مغازهها و خانهها حتی نوع پوشش یا سبک زندگی ساکنان این محله برای شهروندان غیربومی نشانی از سبکی مدرن بوده و میتوان گفت نمایش ثروت در این محله از زوایای دیگر و به شکلی متفاوت از سایر محلات مرفهنشین از ویژگیهایی بوده که اگرچه تا پیش از آن در محلههایی همچون محله جلفا با ملاحظاتی بیشتر ازنظر اجتماعی دیده میشد، اما از این زمان به بعد، مرداویج تبدیل به نمادی از نوگرایی و مدرنیتهشدن شده است.
در حقیقت هویت محلهها به ابعاد مختلف سبک زندگی که تا حد زیادی بنیان طبقاتی دارد، مربوط میشود و شکل میگیرد؛ مدرنیته همواره بهدنبال نقاطی بکر برای توسعه افکارِ نوپردازانه خود است که البته ریشه در اقتصادی قوی و نیاز به فضایی دست نخورده دارد، از این رو تاریخ بهطور قطع مانعی برای توسعه اینگونه افکار در فضایی مناسب و قابل توجه است.
در محلات قدیمی و اعیاننشین اصفهان که تاریخ این شهر افسانهای را یدک میکشد، رفاه چهرهای سنتی و معصومانهتر نسبت به محلاتِ بالای شهر همچون مرداویج دارد؛ تاریخ در پسکوچههای این محلات شکل دیگری به فضای آنها داده است و در واقع نمایش ثروت در این فضا و زمانی که ریشهها و تذکرهها حرفهای بسیاری برای گفتن دارد، جایی برای جولان آن هم به بهانه نوگرایی نخواهد داشت.
اینجا از بازارچههای مسقف طاق تیری که عطر گلاب و بهارنارنج میدهد و از پسکوچههای تنگ و باریک که وقتی سر به آسمان بلند میکنی از دل هر کدام منارهای برخواسته است، خبری نیست؛ اینجا گذشته جا مانده و قصههای شیرین آن جای خود را به کافههایی با عطر خوش قهوه برزیلی و عود چینی داده است و معابر عریض، خیابانهای با سطح و ابعاد مشخص و استاندارد، پاساژها و خانههای لوکس با کوچههای پهن و نماهای شیک به شدت خودنمایی میکند؛ این محله مرز اصفهان با گذشته است که از خشت و گل و طاق چشمه در آن خبری نیست و تنها یادگار گذشته در آن، برج کبوتر خانه است.
محله مرداویج، متشکل از کوچه و خیابانهای موازی و عمود بر هم، برجهای سر به فلک کشیده و ساختمانهای بلند مرتبه و نام و نشان مشخص بوده و میتوان گفت، اینجا و در این فضا همه چیز جدید است و زمان حال را نشان میدهد؛ تنها بازمانده تاریخ در این محله همان برج کبوتر در مرکز آن یعنی میدان برج است که نشان از گذشته و کهن بودن اصفهان دارد.
باغ هزارجریب، از باغهای دوران صفویه، هفت کبوتر خانه داشته است؛ از این هفت کبوتر خانه تنها یکی باقیمانده و تبدیل به میدانی شده که محور تحولات اجتماعی و اقتصادی بسیاری در این شهر است؛ این کبوتر خانه در خیابان مرداویج قرار دارد که امروز به برج معروف شده و در حال حاضر یکی از محلههای به شدت مدرن شهر است.
این محله رشد طبقاتی چشمگیری نسبت به سایر محلات در منطقه ۶ شهرداری اصفهان داشته است؛ طبقهای که امروز به «بالای شهر» معروف و فرهنگی متمایز را بهدلیل همین تفاوت چشمگیر اقتصادی بهوجود آورده است؛ در این جزیره زیبا و لوکس جریان تغییر به شدت ملموس است و امروز قطب مهم ثروت به لحاظ گرانی خانهها و مغازهها شده است.
به «مرداویج» کوی کارمندان میگفتند
یکی از ساکنان قدیمی درباره تاریخچه این محله میگوید: این منطقه از خیابان هزارجریب به طرف شرق، یعنی درست روبهروی ضلع شرقی دانشگاه اصفهان واقع شده که سطحی وسیع، بایر و بیابانی بود و فقط یک برج کبوتر نیمه خرابه در آن قرار داشت.
دولت در سال ۱۳۴۵ تصمیم گرفت، این منطقه را خیابانکشی و پلاکبندی و به کارمندان دولت که صاحبِ خانه نبودند، واگذار کند؛ تعدادی از این پلاکها به آموزش و پرورش و تعدادی نیز به سایر ادارات همچون دخانیات و آبو فاضلاب حتی ارتش تعلق گرفت، بهطوریکه ابتدا به این منطقه کوی کارمندان میگفتند.
سال ۱۳۵۰ این منطقه را آماده و پلاکها را به اصطلاح نقشهبرداری کردند که دو خیابان اصلی عمود بر خیابان هزارجریب را شاهدژ و مرداویج نامیدند؛ پس از انقلاب شاهدژ به آزادی تغییر نام یافت و خیابانهای دیگر را رسالت و استقلال نامیدند.
ساکن قدیمی محله مرداویج ادامه میدهد: بیشتر ساکنان مرداویج از مهاجران اطراف اصفهان همچون شهرضا و تعداد بسیار زیادی نیز اهل چهارمحالوبختیاری هستند؛ ساکنان اولیه مرداویج که از معلمان اصفهان بودند با خرید آب بهوسیله تانکر و آوردن مصالح با ماشین شخصی خود به سختی خانههای خود را ساختند، چون خیابانها زیرسازی و آسفالت نداشت و به تدریج دولت و سازمانهایی همچون اداره برق، آب و گاز ابتدا عملیات برقرسانی سپس آب و گاز را در این محله انجام دادند.
مرد کهنسال و بازنشسته فرهنگی که سالها است در مرداویج زندگی میکند، خاطرات و اطلاعات جالبی در مورد این محله دارد، او ادامه میدهد: به برج کبوتر برج کفندزدها میگفتند، چون این محل به قبرستان تختفولاد نزدیک بود.
در قدیم پارچه کمیاب و مهم بود، از این خاطر بعضی افراد شبانه به قبرستان میرفتند و پارچههای اضافی را از بدن مُردههایی که تازه دفن شده بود، جدا میکردند و چون نمیتوانستند سریع به مرکز شهر روند، در اینجا نگهداری میکردند، همچنین چیتسازها و قلمکارها پس از اینکه پارچههای خود را در زایندهرود میشستند، آنها را به کنار برج میآوردند و پهن میکردند تا خشک شود.
او از زنان این محله تعریفهای جالبی دارد و میگوید: بیشتر زنان این محله کارمند بودند و اینجا تنها محلهای بود که آن زمانها خانمها بدون مزاحمت میتوانستند، رانندگی کنند.
او معتقد است، محله مرداویج برای سکونت بسیار خوب است و نسل جوانِ امروز آن را دوست دارد؛ مرداویج محلهای غیربومی است که توانسته خودش را نسبت به محلههای بومی و قدیمیِ شهر بهلحاظ فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خیلی بالاتر بیاورد، از این رو در حال حاضر قیمت زمینهای آن افزایش یافته و معروفبودن آن مدیون مدیران، مهندسان و فرهیختگانی است که این منطقه را انتخاب کردند و خیابانهای آن را درست و اصولی ساختند، همچنین ساکنان اولیه این منطقه که معلمان فرهیختهای بودند از جان و دل مایه گذاشته و در آبادی آن کوشیدند.
«دور دور» تفریحی گران در خیابانهای مدرن
«فراغت» در اوایل دهه هفتاد و بعد از پایان جنگ تحمیلی که تغییرات محسوسی در سبک زندگی مردم به لحاظ سیاسی و اقتصادی ایجاد کرده بود، دوباره به رسمیت شناخته شد و برای بیشتر اصفهانیها وقتگذراندن در چهارباغ عباسی در اولویت بوده و است.
چهارباغ عباسی برای تفریح در صدر جدول قرار دارد، اما نسل جوان ترجیح داد، زمان بیشتری را در چهارباغ بالا، بهویژه حوالی مجتمع پارک بگذراند؛ بهدنبال آن خیابان نظر شرقی بهویژه محله جلفا طرفداران ویژه خود را پیدا کرد و کافههای متنوع در شکل و معماری متفاوت با کوچههای سنگ فرش آن حال و هوای دیگری داشت که ذوق هر رهگذری را قلقلک میداد.
اوایل دهه ۸۰ پیادهروی، کافه و پاساژ گردی در چهارباغ بالا و جلفا جای خود را به محلهای تازه نفس با سبک و سیاقی جدید داد؛ خوب به خاطر دارم، پس از پایان کلاسهای دانشگاه وقتی با دوستان و همکلاسیها از چهارباغ بالا گذر میکردیم، اغلب اوقات خیابان میرفندرسکی و نظر شرقی مملو از جوانانی میشد که برای تشکیل دوستیها و مراودات جدید پیادهروی و کافهگردی را برای تفریح به هر اتفاق دیگری ترجیح میدادند، اما به تدریج با تغییر سبک زندگی در محلات مرفهنشین همچون مرداویج، «تفریح» مفهوم دیگری پیدا کرد و «دوردور» شکل جدیدی از فراغت شد که نسل جوانِ طبقه مرفه بنیانگذار آن بود؛ فراغتی که نیاز به سرمایهای به مراتب بیشتر از یک فنجان قهوه یا یک لیوان بستنی داشت و در دهه نود این تفریحِ گران فقط به کسانی تعلق میگرفت که ماشین گرانتری سوار بود.
«کافهها» نیز بهعنوان فضاهایی عمومی که نقش مهمی را در ایجاد تعاملات بین افراد ایفا میکند و در ارتقای کیفیت فضاهای شهری مؤثر است در این محله شکل دیگری را از خود به نمایش گذاشت؛ درواقع این کافهها دنیایی متفاوت از کافههای گرم و دلچسب جلفا را به خود گرفت و به تدریج به یک گروه و طبقه خاص اجتماعی محدود شد که تجمع آنها در یک نقطه و تبدیل شدنشان به یک پاتوق منجر به تولید یک خرده فرهنگ یا یک ادبیات ویژه بود که برای ورود به آن باید حتماً آداب مخصوص آن رعایت میشد و این در صورتی اتفاق میافتاد که از این طبقه و دارای رفاهی کامل برای رسیدن به این نقطه مطلوب باشید.
در حقیقت افرادی که در آنجا حاضر میشوند، گویی در یک تفاهم نانوشته باید دارای این ویژگیهای مشترک باشند، از این رو هر کس و از هر طبقه اجتماعی این محدوده را برای کافهنشینی انتخاب نمیکند، چراکه مکانی که در آن قرار میگیریم به شدت جغرافیای حسی ما را تحت تأثیر خود قرار میدهد، بنابراین میتوان گفت، اگرچه کافهها بهعنوان مکانهای عمومی و برای ایجاد تعاملات اجتماعی شکل گرفته است، اما در این نقطه از شهر این فضاهای عمومی محدود به آدمها و طبقه خاص خود است و جایی برای همه نیست.
به گزارش ایمنا، «مرداویج» یکی از محلات برخوردار واقع در منطقهای با ظرفیتهای فراوان در حوزه گردشگری و ساختوساز است که خیابانهای عریض، معماری مجلل خانهها و برق مغازههای لوکس و تنوع هایپرهای آن چشم هر رهگذری را خیره و اشتیاق نسل جدید را برای دریافت ایدههای نو و ترکیبهای تازه در محلههایی همچون مرداویج زیاد میکند.
گزارش از: ریحانه راهپیما
نظر شما