به گزارش خبرگزاری ایمنا، داغ ابراهیم را بر دل داشتیم که اسماعیل هم ذبح شد و دو روز است که این داغ، دلهای بیتابِ داغدار غمی که از ۱۳ دی ۱۳۹۸ آغاز شده را بیتاب کرده است؛ گویی نامردان به غریبکشی و مظلومکشی عادت دارند، حاج قاسممان را در عراق زدند، سید رضی و سردار زاهدیمان را در سوریه و حالا اسماعیل هنیه را در ایران؛ شاید به این خیالاند که میزبانان داغ غربت را در دل این میهمانان عزیز بگذارند اما بودیم و دیدیم که پیکر سردارمان را چطور با عظمت در میان بینالحرمین تشییع کردند، امروز هستیم و میبینیم که چطور پیکر دور از وطن هنیه را به دوش میکشند.
هنوز ساعت به ۸ صبح نرسیده بود که خیابانهای منتهی به دانشگاه تهران مملو از میزبانانی بود که برای بدرقه مهمان شهیدشان آمدهاند؛ مردم این دیار از این داغهای تشییع کم ندیدهاند و در پی هرکدام از آنها نه تنها پا پس نمیکشند بلکه تومار بردباری و صبوری آنها، توماری به عظمت ۱۴۰۰ سال شده است.
هیاهوی جمعیت در میان دانشگاه خودنمایی میکرد و شور جمعیت آنجایی بیشتر میشد که میثم مطیعی میگفت «برای آزادی قدس از کربلا باید گذشت…»؛ انگار که این مردم بیش از هر زمان دیگری به آرمان «سنصلی فیالقدس…» ایمان دارند.
پس از طی کردن روند رسمی مراسم و سخنرانی سخنرانان مراسم، مجری برنامه خبر از ورود ولی امر مسلمین میدهد و در این میان شعار «حیدر، حیدر» در فضا طنیناندار میشود؛ رهبر انقلاب پس از ورود به صحن دانشگاه نماز را شروع کردند؛ شعار «حیدر، حیدر» ادامه دار و رهبر انقلاب در میان شعارهای حیدر حیدر شروع به قرائت نماز میکنند؛ کدام یک از ما فکرش را میکرد که ساعاتی پس از آن آغوش باز رهبر انقلاب بر هنیه، اکنون بر تابوت او بایستند.
پس از اقامه نماز، جمعیت به مرور از دانشگاه خارج میشوند؛ مردمی که آمده بودند حق مهماننوازی را به جا آوردند و چه خوب هم آمدند؛ جمعیت زیر آفتابی که به میانه آسمان رسیده لحظه به لحظه بیشتر میشود و تا چشم کار میکند جمعیت حضور دارد؛ پرچم فلسطین بر پیکر شهید مقاومت در خودروی حامل پیکرها به اهتزاز درآمده و از میان جمعیت نیز پرچمها به چشم میخورد.
هرچند در این لحظات اشکها امان نمیدهد اما چه فرجامی خوشتر از شهادت برای آنانی که عمر خود را به مجاهدت سپری کردهاند و حالا در در قهقهه مستانهشان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند؛ «ای شهید، ای آنکه بر کرانههای ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش…»؛ آن نوای آسمانی سید مرتضی در ذهنم رفت و آمد میکند و گویی در این لحظات در آن کرانههای ابدی جمعشان جمع است و دستهاشان را به سمت این کره خاکی گرفته تا دستگیرمان باشند.
از تهران تا کربلا و دمشق و غزه، ندای «هل من ناصراً ینصرنی» بلند است و پاسخ لبیکها بلندتر؛ گفتم کربلا و باز هم کلام سید شهیدان اهل قلم، دلم را پر ز آشوب میکند و نوای زجههای کربلای غزه را در گوشم طنینانداز کرده است: «راه قدس با کاهلی و تنآسایی و دل به جیفه بیمقدار دنیا بستن میانهای ندار؛ راه قدس مرد جنگ میخواهد و مرد جنگ نیز کربلایی است و کربلایی، مرد میدان عشق است و از سختیها و مشقات و سرباختنها و جاندادنها نمیهراسد.» و نام کربلا میآید؛ «کربلا را تو مپندار که شهریست در میان شهرها، و نامیست در میان نامها، نه، کربلا حرم حق است، و هیچکس را جز یاران واقعی آن حضرت توان رفتن نیست…»
در این لحظات اسماعیلِ فلسطین بر دوش مردم ایران مقتدرانه تشییع میشود؛ امروز نه تنها مردم تهران، بلکه مردم دیگر نقاط کشور نیز برای ادای حق میهماننوازی به تهران آمدهاند؛ برای تشییع سفیر شهید مقاومت.
نظر شما