به گزارش خبرگزاری ایمنا از تهران، پردهخوانی را باید از اصیلترین هنرهای بومی ایرانی دانست که در طول سالهای متمادی به صورت ویژه به موضوع عاشورا پرداخته و تنها در نقاط محدودی از کشورمان که مسئله فرهنگ و هنر رونق داشته، گستردگی بیشتری داشته است و هماکنون تعداد افراد اندکی در کشورمان وجود دارند که بهصورت حرفهای پردهخوانی میکنند.
پردهخوانی برآمده از نقالی و قوالی است، نقالی هنر بداههخوانی و کلام و قوالی هنر بهرهمندی از کلام و موسیقی است در حالی که پردهخوانی کامل کننده این دو هنر و یکی از نخستین اشکال هنر چند رسانهای است.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی خبرنگار ایمنا با مرشد ابوالفضل ورمزیار یکی از پردهخوانهای قدیمی تهران است که خودش را وقف پردهخوانی برای اباعبداللهالحسین (ع) کرده است و در ایام محرم و صفر در نقاط مختلف به پردهخوانی میپردازد.
ایمنا: تکیه پردهخوانی چقدر بر موضوع محرم و عاشورا است؟
ورمزیار: هیچ پردهای تا پیش از این کشیده نشده است، مگر با موضوع عاشورا، یعنی حتی داستانهای شاهنامه نیز در پردهها نیامده است؛ بنابراین در گذشته پردهای در موضوع شاهنامه نداشتهایم و به تازگی استاد مهدی طالعینیا پردهای برای شاهنامه نقاشی کرده است.
تا پیش از این از اساتید و بزرگان عرصه نقاشی پردهخوانی که با نقاشیهای قوهخانهای کاملاً متفاوت است، اثری برای به غیر از عاشورا کشیده نشده است.
ایمنا: تفاوت نقاشی قهوهخانهای با نقاشی پردهخوانی چیست؟
ورمزیار: نقاشی قوهخانهای در داخل یک تابلو است و ابعاد مشخص ۷۰*۱۰۰ یا ۷۰*۵۰، کمتر و بیشتر دارد، در همین ابعاد و اندازهها داستانهای شاهنامه، بهرام و نظامی نقاشی میشود که به آن نقاشی قوهخانهای گفته میشود.
اما در پردهخوانی تنها به موضوع عاشورایی پرداخته شده است و معمولاً از یک قاعده مشخص بهره گرفته میشود، به عنوان مثال در وسط پرده تصویر و نقش حضرت عباس (ع) وجود دارد در حالی که با شمشیر مارد ابن صدیف را از وسط دو نصف میکند و شمشیر از فرق سر تا ناف پایین میآید یا در سمت راست پرده به سمت پایین حتماً مار غاشیه وجود دارد و بالای آن حتماً بهشت است.
مرغ ثعلب و حوض کوثر از دیگر نمادها است؛ آمدن لشکر جنیان و زعفر جنی و دیگر داستانهای کاملاً مشخص در پرده وجود دارد، در سمت چپ پرده که مخاطب تماشا میکند همیشه امام حسین (ع) در حالی که علیاکبر را که از تیر پوشیده شده در آغوش گرفته است و در قسمت بالای تصویر امام سجاد (ع) قرار دارد، در قسمت پایین نیز شیر اسد و داستانهایی درباره کربلا موجود است.
وقایعی که در زمان عباسیان رخ داد؛ متوکل عباسی و قطع کردن دست، ویرانی کعبه و مرد لاک پشتی و دیگر داستانهای عامیانه که وجود دارد؛ گفته میشود در مجموع ۷۰ داستان از عاشورا در درون پردههای پردهخوانی وجود دارد.
ایمنا: محل اجرا پردهخوانی در گذشته چه امکانی بوده است؟
ورمزیار: معمولاً نقالها اگر در ایام محرم به قوهخانهای میرفتند، از تابلوهای نقاشی قوهخانهای استفاده میکردند نه از پرده، چراکه پرده مخصوص گذر است؛ پرده ویژه گذر و نظر است، یعنی جایی که محل عبور مردم باشد.
پردهخوان برنامه خود را در کوچه و خیابانهای تنگ که پُر از دهلیز و دالان و سرداب بوده است، اجرا میکرد، در این تنگناها پردهخوانها جایی که فضا بازتر بود را پیدا و اجرای پردهخوانی میکردند.
هماکنون در بافتهایی از تبریز، یزد، کرمان و محلات قدیمی تهران که همچنان پر از دهلیز است، پردهخوانی انجام میشود.
ایمنا: پردهخوانی در این اماکن آداب خاصی داشته است؟
ورمزیار: بله؛ اگر پرده مشرف بر دیوار کسی بوده باشد حتماً از صاحبخانه اجازه گرفته میشد که آیا ما اجازه داریم اینجا پردهخوانی عاشورایی کنیم؟ حالا که اجازه گرفته میشد، صاحبخانه با افتخار میزبانی میکرد، حتی گاهی ارمنیها که دیوار خانهشان مناسب پردهخوانی بود در نظامآباد تهران میزبانی میکردند.
بعد از اینکه اجازه پردهخوانی داده میشد، صاحبخانه کوچه را آب و جارو و احترام میکرد؛ معمولاً هم صاحبخانه زیر پای پرده را فرش میکرد تا پرده روی زمین باز نشود.
این فرش بعد از اینکه برنامه تمام میشد، لول و جمع میشد و در گوشهای از خانه قرار میگرفت و تا عید غدیر سال بعد باز نمیشد؛ عید غدیر که فرش باز میشد خاک آن را با دقت جمعآوری میکردند و همین خاک برای صاحبخانه حکم خاک تربت کربلا را داشت چراکه به همراه ذکر مقدس بود.
در پردهخوانی، زمانی که مرشد به پرده نزدیک میشود اگر قصد دارد اولیا را نشان دهد، با دست اشاره میکند تا احترام صورت گیرد اما وقتی قصد نشان دادن اشقیا را دارد، با سر یا ته عصا اشاره میکند تا خاری آنها را نشان دهد.
دست مرشد که به تصاویر امام (ع) نزدیک میشود همان دست ارادت مردم است و مرشد نماینده مردم برای رسیدن به دامان ائمه علیهمالسلام است که بسیار پرمعنا و از نکات پردهخوانی قدیم است.
ایمنا: نوع آموزش پردهخوانهای قدیمی به چه صورت بوده است و این افراد هماکنون چقدر مشغول به فعالیت هستند؟
ورمزیار: از پردهخوانهای قدیم چند نفر محدود باقی ماندهاند، در میان پردهخوانهای قدیمی برخی بهصورت خانوادگی تربیت میشدند اما افراد دیگری وجود داشتند که علاقهمند به پردهخوانی میشدند در حالی که این کار یک شغل پرُزحمت بود و اگر کسی علاقهمند میشد باید مدتها عصاکشی میکرد؛ عصاکشی یعنی اینکه صبح جلوی منزل مرشد حضور داشته باشی که قرار است ایشان بعدازظهر در فلان محله، پردهخوانی کند.
در بعضی ایام در مکانهایی مثل امامزاده داوود، بیبی شهربانو و حرم حضرت عبدالعظیم پاتوق همیشگی پردهخوانی بود؛ باید پردهِ مرشد را دوش میگرفتیم و میرفتیم و پای داستانهای مرشد مینشستیم و پردهخوانی میآموختیم.
اینطور هم نبود که فیلم و عکس از مرشد بگیریم یا یادداشتبرداری کنیم بلکه شب زمانی که پردهخوانی تمام میشد، میرفتیم و پردهخوانی را مینوشتیم و اینجا باید حافظه فرد چقدر باید کار میکرد تا این آموختهها را ضبط کند، بالاخره از اساتید چیزی باقی نمانده و این هم سرانجام و انجام هنرهای سنتی بوده است.
ایمنا: مهمترین شهرهای ایران که میزبان پردهخوانی بوده، کجا است؟
ورمزیار: پردهخوانی یک هنر مکتبی و معروف به مکتب تهران و اصفهان است، در تهران و اصفهان بخاطر اینکه بیشتر مرکزیت داشتهاند، از همه نوع قشری مخاطب دارد و رزق پردهخوان بهتر میرسیده است.
در این شهرها محلها و پاتوقهای بیشتری برای پردهخوانی وجود داشته و پردهخوانی رواج و رونق پیدا کرده است، البته مدتی نیز بعضی از عاشیقهایی که در ایام محرم نمیتوانستند ساز بزنند، در تبریز پرده میخوانند.
شهرهایی که قدمت فرهنگی و تاریخی داشتند و پاتوقهای اجرایی بیشتری پیدا میکردند، میزبان پردهخوانی میشدند. بعضی شهرها مهد تعزیه بوده که نمونه آن قزوین است و در ایام محرم و صفر در هر گوشه آن تعزیه اجرا میشود، اما پردهخوانی بهعنوان یک هنر موزهای که زیرمجموعه نقالی است، اجرا میشود.
این هنرها با اینکه در ایام خاصی اجرا میشده است، اما در بعضی شهرها و ایام در تمام طول سال مرشد حق زندگیش را از دست مردم میگرفت.
ایمنا: آیا پردهخوان به دعوت مردم در اماکن پردهخوانی و صله دریافت میکرد؟
ورمزیار: نه؛ پردهخوان دعوتی نبود؛ اینها حق زندگی را با چند تکنیک از دست مردم میگرفتند. پردهخوان در قسمتهایی از پردهخوانی شروع میکردند و میگفتند «هرکسی نذر و نذوراتی دارد، بسمالله» و از فنون معرکه بهره میگرفتند و هر مرشدی که گرم چانهتر بود و احتمالاً اشک بیشتری از مخاطب میگرفت، صله بیشتری میگرفت.
بخاطر همین مباحث بعضی افسانهها به پردهخوانی راه پیدا کرده است، به خاطر اینکه مرشد به هر زور و زحمتی باید اشک مخاطب را در میآورد، حتی اگر داستان عاشقانهای را وارد داستان میکرد که صحت تاریخی نداشت.
ایمنا: در داستانهای پردهخوانی مباحث افسانهای هم وجود داشته است؟
ورمزیار: بله، بله! خیلی از داستانهای بیربط به پردهخوانی عاشورایی ورود و رسوخ کرده و در تعزیه هم چنین است و بعضی از داستانها بههیچ عنوان صحت تاریخی ندارد.
به عنوان مثال جنگ با مارد بنصدیف چیزی است که اصلاً صحت ندارد و من شخصاً به عنوان یک نقال تلاش میکنم که به هیچ عنوان داستان بی سند نقل نکنم؛ بنابراین حتماً برای روایت یک داستان باید داستان و سندیت آن را مشاهده کنم.
ممکن است این داستانها را روی پرده نشان دهم، اما خودم روایت نمیکنم به خاطر اینکه داستانهای کربلا بهقدری دارای شگفتی است که نیاز به افسانهپردازی ندارد و معتقدم افسانه یعنی دروغ بستن به آللله و گناه کبیره است.
ایمنا: آیا نقالی و پردهخوانی ما به خارج از مرزها کشیده شده است؟
ورمزیار: بله؛ بنده شخصاً تنها نقالی هستم که به دو زبان پردهخوانی و نقالی میکنم. من به فارسی و انگلیسی نقالی و پردهخوانی میکنم. تاکنون در ۱۵ دانشگاه معتبر اروپایی و آسیایی نقالی و پردهخوانی داشتهام که بیشتر آن مربوط به شاهنامه بوده است، البته پردهخوانی مذهبی در این میان وجود داشته است.
مثلاً در دانشگاه برلین برنامهای داشتیم که داستانهای قرآنی و داستان حضرت ابراهیم را به صورت کارگاه برای بچهها به صورت تئاتر تعاملی اجرا کردم و در تجربه دیگر که کارگاه نقالی بود و هفت سنت نقالی از هفت کشور وجود داشت، حضور داشتیم.
هنرمندانی از هندوستان، عراق، یونان، آلمان، فرانسه، انگلستان و ایران جمع شده بودند که هرکدامشان سنتهای نقالی داشتند و یک روز کارگاههایی را با دانشجویان رشتههای شهرشناسی، زبانشناسی و تئاتر برنامه اجرا کنند که از این کارگاه سهم ما پنج روز شد.
نظر شما