عباس‌های زمانه‌ات را بشناس/ روایت جوانانی که رگ خود را خرج غیرت کردند

«امر به معروف» و «نهی از منکر» دو فریضه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه اسلام است و در این میان شاید عده‌ای بر این باور باشند که این مفاهیم تنها مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل باشد، اما زمانی که نگاهی به مردان هم‌عصر خود می‌اندازیم، شاهدیم که این رگ غیرت همچنان زنده می‌تپد و در نهایت خرج غیرت می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، «امر به معروف» و «نهی از منکر» دو فریضه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه اسلام است که گذشته از توجه ویژه قرآن کریم به این موضوع و نیز سیره نظری و عملی پیامبر اکرم (ص) و دیگر اولیای دین، جایگاه ممتاز و ویژه‌ای دارد و باید گفت حدود ۳۰ آیه از آیات قرآن کریم با الفاظ و عبارات مختلف در خصوص آن‌ها نازل شده و علاوه بر آن، در سخنان معصومین (ع)، در خصوص آن‌ها نکات فراوانی بیان شده است.

امیرالمومنین (ع) امر به معروف و نهی از منکر را عنایت دین، قوام شریعت و بافضیلت‌ترین اعمال بندگان خدا توصیف می‌کنند که حتی از جهاد در راه خداوند نیز بالاتر است؛ از دیدگاه ایشان این دو فریضه برکات فراوانی را در جامعه اسلامی به دنبال دارد و در مقابل ترک آن‌ها موجب نزول بلا و خطرات زیادی است و بر همین اساس بیان می‌کنند «و ما اعمال البر کل‌ها و الجهاد فی سبیل‌الله عندالامر بالمعروف و النهی عن المنکر الا کنفثه فی بحر لجی» تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهی از منکر به اندازه آب دهانی در مقابل دریایی پهناور بیش نیست!»

در این میان شاید عده‌ای بر این باور باشند که این مفاهیم تنها مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل و دوران ائمه باشد، اما زمانی که به تاریخ معاصر و مردان هم‌عصر خود نگاهی می‌اندازیم، شاهدیم که این رگ غیرت همچنان زنده می‌تپد و در نهایت خرج غیرتشان می‌شود.

حق نام خود را ادا کرد

نام شناسنامه‌ای‌اش ناصر بود اما خانواده‌اش به نیت اینکه غلام حضرت عباس (ع) باشد، عباس صدایش می‌کردند و او نیز غیرت عباسی خود را نشان داد. سی‌ام شهریور ۱۳۵۴ در خرم‌آباد متولد شد و با حدود ۱۵ سال سن زودتر از سایر آدم‌های زمانه‌اش اوج گرفت و به خدا رسید.

عباس در بهترین روزهای زندگی‌اش بود، همان سن و سالی که بسیاری از ما مشغول سرگرمی‌های خودمانیم و حتی کاری به اطرافمان نداریم، اما او یک روز که در راه نماز جمعه بود از کنار هتک حرمت ناموس مردم عبور نکرد و در پارک لاله تهران، زمانی که تعدادی اوباش مزاحم یک زن شده بودند، به آن اراذل تذکر داد و طرف مقابل او در برابر این تذکر از جورابش قداره کشید و بلافاصله آن را در قلب بزرگ عباس کوچک، فرو کرد و بیرون کشید و دوباره به این شکل قداره را هفت بار در بدن کوچک عباس فرو برد و بیرون کشید و هر بار گوشه‌ای از اعضای بدن عباس را پاره کرد و به این ترتیب عباس با بدن پاره‌پاره و لبان تشنه همچون علمدار دشت کربلا به شهادت رسید.

عباس‌های زمانه‌ات را بشناس/ روایت جوانانی که رگ خود را خرج غیرت کردند

او شاهرگ خود را خرج غیرت کرد

شاید در دهه ۹۰ تعدادی از ما نام «علی خلیلی» را شنیده بودیم؛ همان پسر ۲۰ ساله‌ای که طلبه پایه چهار حوزه امام خمینی (ره) بود و بیست‌وپنجم تیر ۱۳۹۰، در اطراف نارمک تهران، آخر شب، برای اینکه بچه‌های محله خاک‌سفید تنها به خانه‌هایشان نروند، موتور یکی از دوستانش را قرض گرفت تا آن‌ها را به منزلشان برساند.

در مسیر دید چند پسر مزاحم دو دختر جوان شده‌اند و می‌خواهند به زور سوار ماشینشان کنند، علی پیاده شد و رفت که با پسرها صحبت کند تا دست از سر آن دو دختر بردارند، اما آن‌ها روی سر علی ریختند و یکی از آن پسرها چاقو کشید و شاهرگ علی را نشانه رفت، علی هم بی‌جان افتاد، نیم‌ساعت بعد علی را به اورژانس رساندند و در نهایت ساعت ۵ صبح علی را عمل کردند، علی چند روزی به دلیل اینکه خونش به‌طور کامل تخلیه شده و دچار سکته مغزی شده بود به کما رفت و در نهایت به هوش آمد.

پس از چند روز علی ترخیص شد، اما پس از مرخص شدن از بیمارستان در منزل بستری شد و هر از چند گاهی به دلیل مشکلات ناشی از حادثه رخ داده به بیمارستان منتقل و بستری می‌شد و به‌دلیل شدت ضربه، درد بسیار داشت و روز به روز ضعیف‌تر و وضعش وخیم‌تر می‌شد، در نهایت دو سال پس از آن ماجرا در فروردین ۹۳ هم‌نشین شهدا شد.

عباس‌وار به‌پای غیرتش ایستاد

محمد محمدی، جوانی ۳۹ ساله و از بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج انصارالامام تهران بود. ماجرا از این قرار است که بیست‌وهفتم مهر ۱۳۹۹ اراذل و اوباش حین پارک ماشین به ماشین زنی که در صف نانوایی ایستاده بود، برخورد کردند و زنی که به ماشین او برخورد کرده بودند به آن جوان‌ها اعتراض کرد و نانوا نیز از او حمایت کرد، اما آن اراذل و اوباش به جای عذرخواهی با صدای بلند و به کار بردن الفاظ بسیار رکیک آن زن و نانوا را خطاب قرار دادند و در محله فضای رعب و وحشت ایجاد کردند.

در همین حین بود که محمد وارد صحنه شد و با نهایت آرامش از اراذل و اوباش درخواست کرد که عفت کلام را رعایت کنند و به آن درگیری خاتمه دهند؛ اما اراذل و اوباش که در ابتدا دو یا سه نفر بودند، به فحاشی ادامه دادند و با محمد درگیر شدند و سایر دوستان خود را که تعدادشان به ۱۰ نفر می‌رسید را نیز مطلع کردند. در جریان این درگیری، یکی از این اراذل که از قبل چاقو به همراه داشت بارها با چاقو به محمد حمله کرد، اما هر بار محمد با دستان خالی و تنها از خود دفاع کرد؛ در نهایت ضارب که تنها نبود و چند نفر با او بودند با چاقو به سر و پهلوی محمد ضربه وارد کرد و سر و ریش محمد غرق در خون شد و در نهایت به دلیل عمق زیاد این ضربات و پاره شدن ریه و قلب محمد، تلاش‌های پزشکان برای مداوا و احیای این جوان غیور بی‌نتیجه ماند و بسیجی محمد محمدی در مهر ۹۹ از دو نوجوان و همسر جوان خود دل کند و هم‌سفره سالار شهیدان شد.

عباس‌های زمانه‌ات را بشناس/ روایت جوانانی که رگ خود را خرج غیرت کردند

رگ غیرت جوانان همچنان بیدار است

هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲، حمیدرضا الداغی منتظر بازگشت فرزند خود از کلاس بود و در همین زمان متوجه ایجاد مزاحمت و درگیری دو جوان با یک دختر جوان و کشاندن دختر در خیابان به اجبار و زور شد و در یک اقدام شجاعانه و انسانی، بلافاصله برای نجات دختر جوان اقدام کرد، دو جوان مزاحم در واکنش به دفاع حمیدرضا، ناجوانمردانه با سلاح سرد وی را از پشت سر مورد اصابت چاقو قرار دادند و سپس نفر دوم از روبه‌رو به او حمله کرد و پس از ارتکاب جرم از محل متواری شدند؛ حمیدرضا به‌سرعت به بیمارستان منتقل شد، اما به دلیل شدت جراحات و خون‌ریزی به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

عباس‌های زمانه‌ات را بشناس/ روایت جوانانی که رگ خود را خرج غیرت کردند

به گزارش ایمنا، این نام‌ها تنها نام چهار تن از ده‌ها شهید مسیر غیرت است که از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون، هستی خود را فدای مسیر وطن کردند و این مسیر تا آنجا که خون نیاز دارد، فدایی نیز دارد.

کد خبر 770108

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.