به گزارش خبرگزاری ایمنا ،۴۰ روز از آنهمه سردرگمی گذشت؛ ۴۰ روز از آن ساعاتی که چشم به زیرنویس شبکه خبر دوخته بودیم تا خبری از آن سید خدمتگزار داشته باشیم گذشت و امروز در چهلمین روز نبود او، در تب و تاب انتخاب جایگزینی برای او هستیم.
دروغ چرا؟ همانطور که از ۱۳ دی ۹۸ تا به امروز منتظریم که کسی بیاید و بگوید تمام آن ماجرای فرودگاه بغداد نقشهای امنیتی بیش نبود و حاج قاسممان بهزودی به کشور باز میگردد، چند روزی هم هست که منتظریم خبری بیاید و اعلام شود همان روستاییان که در آن روز کذایی، بهدنبالت میگشتند چند روزی هست که خودت را پیدا کردهاند، بگویند آن پیکر سوخته برای تو نبوده و هر آنچه که در این ۴۰ روز بر ما گذشته، داستانی بیش نبود.
اما میدانی؟ بیشتر که فکر میکنم میبینم که حیف بود که اگر در بستر میرفتی؛ مردان مجاهد خدا را چه به مرگ در بستر، که شهادت بالاترین مزدهاست و چه فاصله کمی بود میان آن دستان روستایی پینه بسته که در آخرین لحظات برای خداحافظی با تو بلند شده بود تا زمانی که از جنس همان دستان در میان جنگلها بهدنبال تو میگشت.
از همان روز اول آمده بودی تا بر خلاف عدهای بیدار بمانی و بر زیر تمام میزهایی بزنی که میان جمهور و رئیسشان فاصله انداخته بود؛ آمده بودی که پایان بدهی به صبح جمعه فهمیدنها و مسیری تازه آغاز کنی برای سید محرومان بودن؛ آمده بودی تا آن نگاههای پشت شیشه دودی ماشین را به شانه به شانه روستاییها بودن تبدیل کنی و رئیس که نه، خادم جمهور بودی و چه پایان شیرینی بود بعد از این همه سال مردانه ایستادن در روز ولادت اویی که به خادمیاش افتخار میکردی، پیشوند «شهید» را زینببخش نام زیبایت کنی.
چند روزی است که داغ دل ما همان فریاد «حاج آقا هارداسان» آن جوان ترک میان جنگلها شده و مردم همه دنبال کسی مثل تو میگردند؛ چند روزی میشود که عدهای بر صندلی مناظرهها که تو سالهای قبل بر آن تکیه زدی و از انقلاب و مردم گفتی نشستهاند و تعدادی از آنها خیلی از چیزها را فراموش کردند و عدهای دیگر نیز از نام تو دم میزنند.
حاجآقا! این روزها شبیه تو بودن جرئت میخواهد و ما امید داریم به اینکه رئیسجمهور بعدی نیز، رئیس که نه، خادم جمهور باشد؛ ما یقین داریم به وعده «أَنَ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» قرآن...
نظر شما