به گزارش خبرگزاری ایمنا، ارتباط میان امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)، نه تنها پیوند زناشویی بلکه ارتباطی از جنس امام و ماموم، عاشق و معشوق و محبتی است که ریشه در آسمان و ازل دارد و بر این اساس باید گفت که از زوایای متعددی درباره وجود مقدس این زوج سخنها گفتهاند؛ رهبر انقلاب، در تحلیلی زیبا از نقش حضرت زهرا (س) در فعالیتهای تأثیرگذار همسرش چنین یاد میکنند: «در طول ده سالی که پیامبر (ص) در مدینه بود، حدود نه سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کردهاند (حدود شصت جنگ اتفاق افتاده)، در اغلب آنها امیرالمؤمنین (ع) هم بوده است. حالا شما ببینید، او حضرت زهرا (س) خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ میماند… از لحاظ زندگی هم وضع رو به راهی ندارند… در حالی که دخترِ رهبر است، دختر پیامبر است، یک نوع احساس مسئولیت هم میکند. ببینید انسان چه روحیه قویای باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاریهای زندگی خالی کند، به او گرمی بدهد، بچهها را به آن خوبی تربیت کند… فاطمه زهرا (س) اینگونه خانهداری، شوهرداری و کدبانویی کردند و این طور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند.»
چنین توصیفاتی کم در تاریخ ذکر نشده اما بهترین طریق برای درک مقام والای آنها، تعاریف و توصیفاتی است که از یکدیگر دارند؛ امیرالمومنین (ع) در آغاز زندگی زناشویی در پاسخ به سوال حضرت رسول که فرمودند: همسرت را چگونه یافتی؟ حضرت زهرا را به عنوان بهترین همسری که با کمک او میتوان خدا را اطاعت نمود، توصیف کردند و از سویی حضرت محمد (ص) نیز بیان میکنند: «لَو لَمْ یُخْلَقْ عَلِیٌّ لَمْ یَکُنْ لِفاطِمَةَ کُفْوٌ؛ اگر علی آفریده نمیشد، کسی که لایق همسری فاطمه باشد وجود نداشت»
نگاهی که غم و اندوه امیرالمومنین را برطرف میکرد
از سویی امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایند: «به خدا سوگند در سراسر زندگی مشترک با فاطمه (س) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانی من نکرد؛ هر وقت به او نگاه میکردم رنجها و اندوههایم برطرف میشد.»
حضرت زهرا (س) نیز در بخشی از خطبه فدک در وصف حضرت علی (ع) بیان میکنند: «علی (ع) سخت در راه خدا مبارزه کرد و در انجام دستورات الهی سختکوش و تلاشگر بود. او نزدیکترین اشخاص به رسول خدا (ص) بود. او سرآمد و سرور اولیای خدا بود، مهیای خیرخواهی بود که در این راه جدیّت و فعالیت داشت و سرزنش سرزنشکنندگان هم در او که در راه خدا کوشش میکرد اثر نداشت.(تنها رضای حق برای او منظور نظر بود نه رضای مخلوق)»
مانند فاطمه برای من دیگر پیدا نخواهد شد
شدت محبت حضرت امیر (ع) به حضرت فاطمه (س) به حدی بود که حتی در آخرین ساعتهای عمر حضرت زهرا (س) نیز مقام عرفان، نیکوکاری، تقوا و خوف از خدای آن حضرت را ستودند و هنگامی که حضرت زهرا (س) در آخرین ساعتهای وداع به امیرالمومنین (ع) فرمودند: «ای پسر عمو در طول زندگی هرگز به تو دروغ نگفتم، خیانت نکردم و هیچگاه با تو مخالفت ننمودم.» امیرالمومنین (ع) چون این سخنان را شنیدند در پاسخ فرمودند: «آری ای دختر پیامبر معا ذالله که تو خلافی را مرتکب شده باشی. مرتبه خداشناسی، نیکوکاری، تقوا و خداترسی تو بالاتر از آن است که با من مخالفت کرده باشی. جدایی از تو برایم مشکل است، ولی این کار چاره پذیر نیست.» و در جایی دیگر میفرمایند: «هر کسی بمیرد. مدتی برای او عزاداری میکنند و سپس فراموش میشود، اما ای فاطمه عزیزم تو چنان در دل علی جا گرفتهای که هرگز فراموش نمیشوی. محبت تو در دل علی با شیر عجین شده و با جان به در رود.»؛ «من هرگز فاطمه را در طول مدت زندگی مشترک به غضب نیاوردم و هیچگاه مخالف میل او رفتار نکردم و دوستی مانند فاطمه برای من دیگر پیدا نخواهد شد.»
از سویی در میان مباحث و بیاناتی که در تاریخ نقل شده است، میتوان یکی از عاشقانهترین لحظات میان حضرت علی (ع) و فاطمه الزهرا (س) را لحظات پس از تدفین این بانوی بزرگ دانست؛ همان سرداری که سر عمروبن عبدود را جدا کرد و مرحب خیبری را کشت، در فراق همسرش اینطور بیان میکند:
وقتی شکیبایی حضرت علی (ع) به پایان رسید
«ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد. ای رسول خدا! پس از دختر برگزیدهات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است. اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است. [ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خداییم و به سوی او باز میگردیم. اکنون امانت به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت. [پس از او] آسمان و زمین زشت مینماید و هیچگاه اندوه دلم نمیگشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمیرود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند.
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد. شکایت [خود را] به خدا میبرم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستمها کردند. آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو. تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است بیرون آید. او بهزودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و ستمکاران داوری] نماید؛ [سلامی که به تو میدهم] سلام وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت. اگر می ورم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر میمانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعدهای که خداوند به شکیبایان داده است. در انتظار پاداش میمانم که شکیبایی نیکوتر است. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت میماندم و در این مصیبت بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم میراندم. خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک میرود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او برده میشود و از میراث او منع میشود. ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا میبرم و دل را به یاد تو خوش میدارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه.»
نظر شما