سروده شاعران برای امام جمعه شهید تبریز

در پی شهادت آیت‌الله سیدمحمدعلی آل هاشم امام جمعه شهید تبریز، شعرا اشعاری را در وصف شهدای خدمت سرودند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از آذربایجان‌شرقی، در پی شهادت آیت‌الله سیدمحمدعلی آل هاشم امام جمعه شهید تبریز، شعرای این شهر اشعاری ترکی و فارسی را در وصف شهدای خدمت سرودند که اشعار به شرح ذیل هستند:

مرتضی طوسی

خبر پیچید، سرو افتاده، اینجا کوه لرزیده

دل صدها شهید بی سر از اندوه لرزیده

خبر پیچید پیچک وار در جان شقایق‌ها

خبر خون قطره‌های اشک شد در چشم عاشق‌ها

خبر آری خبر آئینه را چون پتک ویران کرد

خبر خون در دل زخم آستان خاک ایران کرد

خبر می‌گفت آل هاشم ما آسمانی شد

از این غم قامت تبریز و تبریزی کمانی شد

جهان لرزید ابراهیم را بر شانه می‌بردند

به سوگش چند اسماعیل در میقات، خون خوردند

بقول رهبری که قامت چون سرو او خم نیست

خبر هرچند جانسوز است اما داغ و ماتم نیست

حماسه در حماسه هیچ غیر از این نمی‌بینم

بدا بر من اگر از داغ تو در سوگ بنشینم

بدا بر من اگر غیر از شهادت بر لب آوردم

اگر بی‌تاب گشتم جان به حسرت در تب آوردم

شهید راه خدمت بی کفن مانده‌است اربابش

فدای جان دلتنگ و فدای روح بی تابش

خبر چون باد پیچیده خبر گویی سر آورده

خبر اشک شهید بی کفن را هم در آورده

خبر در کوچه‌ها اشک پدر، تلخند فرزند است

خبر با خود هزاران داغدیده مادر آورده

خیابان در خیابان فوج فوج از بی‌قراران بین

خبر با خود عزاداران بی‌بال و پر آورده

خیابان، کوچه، شهر و روستا بر سر زنان، گریان

خبر از داغدارانت هزاران لشکر آورده

دل ام الشهید از داغتان آشفت این یعنی

خبر آتشفشانی نو از این خاکستر آورده

نبودی تا ببینی حال تبریز دلاور را

خودم دیدم برائت روح از پیکر در آورده

دحتببین ما، فتنه‌ها دیدیم اما کوه با ما بود

که باتو موج‌ها راندیم و روح نوح با ما بود

چه پیرانی که در تشییع تو چون بید لرزیدند

جوانان عاشقت بودند آری خوش درخشیدند

ابوالفضل حمامی

تا صبح از انتظار تو بر ما چه‌ها گذشت

امیدوار بوده به این‌که بلا گذشت

گفتم بلا و روضه گلوی مرا گرفت

گفتم چه‌ها که بر سر اهل ولا گذشت

تا صبح‌دم به دلهره در جست‌وجوی تو

تا صبح‌دم به آه و به اشک و دعا گذشت

امروز مثل سیزده دی گریستیم

دیدم چه در شهادت آن جان‌فدا گذشت

مه بود یا نبود در آن لحظه‌ها هوا؟

هرگز کسی نگفت چه در آن هوا گذشت

سروده شاعران برای امام جمعه شهید تبریز

آرش توفیقی

بو جومه نامازدا یوخیدین نیه؟
اولمایا کفسیزسن دارداسان حاجی
مصلی چم لیدی سنی گورمورم
"حاج آقا هارداسان؟ هارداسان حاجی؟!"


بو جومه یوخیدین بوشیدی یرین
بو جومه مصلا دوندو غوربته
دییرلر "مالکی" گوتوردون، ایکیز
مشهده چیخیبسیز سون زیارته


خبرین دئماغی چتیندی آخی
ائوده ده گوزلورو او قوجا آتا
بیز اونا نه دیاخ؟ نجورسو دیاخ
نه دیاخ کی اونون عقلینه باتا


نه دییم بو دردی آزاتسین بی راز
نه دییم کی تبریز اینانسین بونا
قورخورام دردیوی دیه م میللته
جانلاری قاریشیب جانینلا یانا


سن این دی گدیبسن او سون منزیله
بیر آدین واردی کی بیر عومور قالا
سن بیزی سئوردین بیلیرم حاجی
این دیده بیزلری تاپشیر آللاها

امیرعلی رستمی

چه انتظار غزل از منی که نالانم
چگونه نظم دهم بر سخن؟ پریشانم

چه حکمتیست که در روزهای سبز بهار
به غم نشسته ی بی رحمی زمستانم

کنون که روز تولد برای سلطان است
سیاه پوش غم خادمان سلطانم

خبر رسید که یوسف به چاه افتاده
به فکر حال پریشان پیر کنعانم

قوجانین آغلاماقی عالم اثر ای لر
اسیر داغی این مصرع است چشمانم

(بالام گلیب نظره) آه پشت آهش بود
همین عبارت او باعث است گریانم

شنیده‌ام تک و تنها، غریب جان دادی
گریز روضه فراهم شده است، می‌خوانم

(دونن گونورتا چا قی توشموسن یوزون اوسته)
نشست روی لب زخمی ات حسین جانم

وصیتی که فلک عکس کرد اصلش را
پدر نماز برای پسر …نمیدانم

سلاله علوی بود، آل هاشم بود
سیاه پوش غم شیرمرد میدانم

خلاصه خواسته ت را رضا اجابت کرد
شهید سوم تبریز را شفاعت کرد

امیرحسین دوست‌زاده

آه ای سرو سرکشیده به ابر
مرگ در قامت رسای تو نیست
ای شهید به خون وضو کرده
خاک تاریک و سرد جای تو نیست

کربلایی دگر به پا شده است
با شهیدان راه خونینت
گرچه هیچ اتفاق آه حسین
مثل غوغای کربلای تو نیست


حاج آقا هارداسان بی ری سسلیر
البیر کار مشکله دوشدی
یارالی جسمیوی کی گوردی هامی
یا حسین یا حسین دیله دوشدی


یارالی جسمیوه جآنیم قوربآن
پیکرین قان ایچینده پیدا دی
آه مکشوف روضه دیر او بدن
نه بدن دیر کی اربا اربا دی.....

ای شهادت چقدر شیرین است
پر کشیدن به سوی تو آری
هیچ شوقی در این جهان ما را
غیر پرواز در هوای تو نیست

دیده‌ای که حسین را دیدی....
تا کجاها تو را شهادت برد؟
چشم وا کن که هیچ پر زدنی
مثل پرواز چشم‌های تو نیست

دل سپردم مرا شهید کنی
به رضایی که در رضای تو هست
کنده ام دل ز هر چه غیر از تو
که رضایی به جز رضای تو نیست

آه ای پیکر به خون خفته
آه ای حرف‌های ناگفته
چشم بر راه این خبر هستم
که بگویی عزا، عزای تو نیست....

تو نباید شبیه ما باشی،
وقت آن بود روسپید شوی
حق تو بود تا شهید شوی....
مرگ در قامت رسای تو نیست.....

کد خبر 758861

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.