به گزارش خبرگزاری ایمنا از خوزستان، هشت سال دفاع مقدس سراسر درس ایثار، شهامت، شجاعت و میدان به رخ کشیدن ارادهها بود، هر نقطه از مناطق جنگی سرشار از ناگفتههایی است که میتوان به عنوان درسی بزرگی برای آیندگان در نظر گرفت، نام خوزستان و شهرهای آن با جنگ و دفاع مقدس عجین و برای وجب به وجب آن در خرمشهر، آبادان، بستان، سوسنگرد شوش، اندیمشک، دزفول و سایر شهرها شهدای زیادی تقدیم انقلاب اسلامی شده است.
چهارم خرداد یادآور رشادت، ایستادگی و مقاومت مردم دزفول است که بارها مورد حمله قرار گرفتند اما پا پس نکشیدند، علت این نامگذاری مقاومت مردم این شهر در برابر موشکباران رژیم بعثی عراق در طول جنگ ایران و عراق بوده است، این شهر در دوران جنگ بارها مورد هجوم و موشکباران رژیم عراق بود تا آنجا که از آن با نام شهر موشکها یاد کردهاند.
مردم دزفول در مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشکهای بیشمار بر پیکره شهر، همزمان بخشهای تخریب شده را بازسازی میکردند و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و در هم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان تبدیل کردند، در این مدت با وجود موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانهروزی حامیان آنها، اهالی دزفول هرگز تسلیم نشدند.
دزفول شهری بود که به صدام زخم زده بود و به عنوان گلوگاه و پل پیروزی، نفت خوزستان از این شهر منتقل میشد، ۱۶ محور عملیاتی توسط دزفولیها مدیریت میشد و در حالی که تشییع شهدای موشکی و جنگ را داشت همزمان اعزام به جبهه و میهماننوازی ۵۰ هزار رزمنده دفاع مقدس و بنیانگذار ایستگاه صلواتی بود.
اولین موشک در ۱۹ مهر ماه ۱۳۵۹ ساعت ۲۲و ۱۰ دقیقه به دزفول اصابت کرد و در طول ۸ سال این شهر همواره مورد حمله بود اما علیرغم موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و حامیان آنان، اهالی دزفول هرگز تسلیم نشدند و هر هفته همراه رزمندگان به امامت آیت الله قاضی، نماز جمعه را در این شهر اقامه میکردند، در دوران دفاع مقدس ۱۷۶ موشک، ۲ هزار و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما به دزفول اصابت کرد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد.
دشمن بعثی ۲ لشکر از ۶ لشکری که برای حمله به خاک میهنمان آماده کرده بود، مأمور فتح دزفول کرد تا خوزستان را دور بزند و در نهایت این استان را به تصرف خود در آورد و اگر مقاومت مردم دزفول نبود، خوزستان سقوط میکرد، عملیات فتح المبین وجود نداشت و مقدمه آزاد سازی خرمشهر فراهم نمیشد.
هنوز در حسرت دریافت آن هدیه تولد هستم
علی دباغ یکی از اهالی دزفول میگوید: من متولد هفتم مهر ۱۳۵۶ هستم، جشن ششمین سالگرد تولد من سال ۱۳۶۲ در منزل پدر بزرگم گرفته شد، منزل پدربزرگم در کنار کارخانهای قرار داشت و جشن تولد در خانه او برپا شد؛ پس از پایان جشن مادر بزرگم رو به من کرد و گفت، فردا صبح سری به ما بزن تا هدیه تولدت را به تو بدهم.
وی ادامه ماجرا را اینگونه تعریف میکند؛ پدر بزرگ من به لحاظ مالی شرایط خوبی داشت؛ علاوه بر آن دو بار ازدواج کرده بود و با دو همسر و فرزندانش در یک خانه زندگی میکردند، تصور کردم که شاید به مادربزرگم که زن اول بود توجه کمتری میشد و به همین دلیل او نتوانست هدیهای برای تولد من تهیه کند برای همین به من گفت فردا بیا و هدیهات را تحویل بگیر.
ای شهروند دزفولی ادامه میدهد: آن شب و پس از پایان جشن تولد به خانه بازگشتم اما همچنان فکرم به سمت مادر بزرگ و هدیهای که قرار است فردا به من بدهد بود و با همین تصور به خواب رفتم.
دباغزاده اضافه میکند: همه در خواب بودیم که با صدای بمباران پریدیم و در شهر هلهلهای بر پا شد، خبری دهان به دهان میپیچید، یک بمب ۱۲ متری به خانه پدربزرگ برخورد کرده بود؛ پدربزرگ من، همسرانش و دو داییام به شهادت رسیدند و هرگز نتوانستم هدیه خود را از مادربزرگم دریافت کنم. اکنون بیش از ۴۰ سال از این ماجرا میگذرد و من هرسال هفتم مهر حسرت هدیهای را میخورم که هرگز دریافت نکردم.
دشمن فرزندانمان را گرفت اما ما دوباره سبز میشویم
سرهنگ غلامحسین سخاوت، یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس در دزفول به خبرنگار ایمنا میگوید: نسل سوم انقلاب در مجالس گوناگون گله میکنند که چرا گذشته شهر را برای ما بیان نمیکنند، اگر از دزفول، حماسه و مقاومت مردم میگوئیم به خاطر این است که اطلاع دهیم بر مردم ایران، خوزستان و به ویژه دزفول چه گذشت.
وی میافزاید: یکی از سوالاتی که همواره از ما پرسیده میشود این است که چرا صدام در طول هشت سال دفاع مقدس همراه شهر دزفول را در رده الف قرار میداد در حالی که برد موشکهای آنها تا تهران هم میرسید، دزفول شهری بود که به صدام زخم زده بود و به عنوان گلوگاه و پل پیروزی، نفت خوزستان از این شهر منتقل میشد، ۱۶ محور عملیاتی توسط دزفولیها مدیریت میشد و در حالی که تشییع شهدای موشکی و جنگ را داشت همزمان اعزام به جبهه و میهماننوازی ۵۰ هزار رزمنده دفاع مقدس و بنیانگذار ایستگاه صلواتی بود.
این رزمنده دوران دفاع مقدس میگوید: در حالی که مردم در شرایط خوبی نبودند، اما بازار و نماز جمعه تعطیل نشد، زیارتها و مدارس تعطیل نشد و در نهایت دزفول به عنوان پایتخت دفاع مقدس و شهر مقاومت معرفی شد.
سخاوت تصریح میکند: ۱۶ مهر ۱۳۵۹ برای اولینبار موشک به دزفول و محلههای سیاهپوشان و کل گزون اصابت کرد، یکی از موشکها به منزل آقای شجاعی که گندمفروش بود اصابت کرد و چهار عضو این خانواده شهید شدند؛ چند ماه پس از این حمله و پس از بارندگی گندمهای زیر آوار سبز شده و سر از خاک بیرون آوردند و منطقهای که موشک خورده بود سراسر سبز شد.
وی ادامه میدهد: پس از این ماجرا و در حالی که آیتالله بیگدلی امام جماعت مسجد جامع از کنار منزل آقای شجاعی عبور میکرد، پدر شهیدان شجاعی پس از گفتوگو با ایشان میگوید در حالی که دشمن خانه ما را ویران کرد اما از این ویرانی گندم رویید و سبز شد، اگرچه دشمن فرزندان ما را زیر خاک دفن کرد اما نتوانست امید و آینده را از ما بگیرد و ما همچون این گندمها سبز میشویم.
نظر شما