داستان یک شهر، از سقوط تا آزادی

سوم خرداد ۱۳۶۱ یکی از بارزترین جلوه‌های نصرالهی و یکی از مهم‌ترین و زیباترین روزهای انقلاب اسلامی ایران است، در این روز شهر مقاوم‌خیز خرمشهر که پس از ۳۵ روز پایداری و مقاومت چهارم آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن در آمده بود، پس از ۵۷۸ روز، بار دیگر توسط رزمندگان اسلام فتح شد و به آغوش ایران بازگشت.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، نیمه شب سوم آبان بود که نیروهای ارتش بعثی با سازماندهی و تجهیز لشکرهای مستقر در جبهه خرمشهر و فراخوانی نیروهای تازه‏‌نفس به این جبهه، هجومی وسیع و گسترده را به شهر آغاز کردند و پس از جنگی نابرابر، وارد خیابان‌های خرمشهر شدند، رزمندگان و مردم شهر در اطراف پل خرمشهر که در حال حاضر به نام خونین‌شهر شناخته می‌شد، تلاش زیادی کردند تا از پیشروی نیروهای صدام جلوگیری کنند، اما سرانجام در غروب چهارم آبان، غرب خرمشهر به دست دشمن افتاد و تراژدی تلخ خونین‌شهر رقم خورد، باقی‌مانده نیروهای مدافع، به سمت شرق شهر عقب نشستند، اما با تمام پایداری‏‌ها، سرانجام خرمشهر سقوط کرد و به اشغال کامل دشمن متجاوز درآمد. این به معنای پایان درگیری‌ها نبود و رزمندگان‬ دلیر ایران اسلامی همچنان در جبهه شرق با نیروهای متجاوز درگیر بودند.

خرمشهر بیش از یک ماه و نیم مقاومت کرد و در نهایت به تصرف نیروهای بعثی درآمد. در تاریخ نیز ثبت است که نیرویی با آمادگی بالا و با لشکر و تیپ زرهی و مکانیزه با پشتوانه آتش هوایی بالا، برای تصرف یک شهر کوچک، همچون خرمشهر ۴۵ روز نبرد می‌کند. در حالی که مدافعان شهر تعداد بسیار محدود نیروهایی بودند که شاید نتوان به آن‌ها نیروهای نظامی گفت، بلکه نیروهای شبه‌نظامی با امکانات محدود بودند.

در روزهای ابتدایی که عراق خرمشهر را محاصره کرد، بنی‌صدر و بعضی از فرماندهان گفتند بر اساس اصل نظامی شهر سقوط کرده است، یعنی شهر محاصره شده را سقوط کرده تلقی می‌کردند و می‌گفتند بهتر است که نیروها عقب‌نشینی کنند.

داستان یک شهر، از سقوط تا آزادی

چرا خرمشهر سقوط کرد

خرمشهر درست در جایی قرار گرفته است که ایران به پایان می‌رسد؛ انتهای مرز خاکی و آغاز خلیج فارس. اهمیت اقتصادی و موقعیت استراتژیکی این شهر و وجود ذخایر عظیم نفتی و داشتن دو رودخانه آب شیرین و دسترسی به خلیج فارس از طریق رودخانه اروندرود موجب شده است که همیشه این عروس جنوبی ایران مورد چشم داشت و حسادت دشمنان و استعمارگران قرار گیرد.

محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ تحمیلی درباره علل سقوط خرمشهر می‌گوید: وقتی جنگ شروع شد، خرمشهر نزدیک‌ترین شهر به مرز پس از قصرشیرین، بزرگترین شهر مرزی ایران و بندری استراتژیک بود. دشمن از سمت اروندرود ۵۰۰ متر با خرمشهر فاصله داشت با این حال رود بزرگ اروند حائل بین ایران و عراق بود، از سمت مرز خشکی نیز کمتر از ۲۰ کیلومتر تا خرمشهر فاصله داشت.

وی ادامه می‌دهد: نزدیکی خرمشهر یکی از عوامل سقوط آن بود. عامل دیگر این بود که نیروهای رسمی و مسئول در لب مرز دفاع نداشتند؛ بنابراین در همان ساعات نخست مرز فرو ریخت و دشمن خیلی زود توانست به اطراف خرمشهر برسد؛ ارتباط میان اهواز با خرمشهر قطع شد به نحوی که دشمن خود را به حوالی شهر رساند.

فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس می‌افزاید: از این لحظه به بعد یک مقاومت مردمی و انقلابی در خرمشهر شکل گرفت، حتی ارتشی‌هایی که در خرمشهر بودند، ارتشی‌های حزب‌اللهی و انقلابی از جمله تعدادی تکاوران نیروی دریایی بودند که در کنار سپاه و بسیج مردمی جنگیدند و در کنار یکدیگر مجموعه ادغام شده‌ای را تشکیل داده بودند که وجه غالب آن انقلابی و مردمی بودن آن بود، آن‌ها به‌دلیل کمبود امکانات و سازوبرگ تا حدی می‌توانستند بجنگند. امکانات و تسلیحات نظامی به قدری کم بود که فشارها را اضافه کرد. عامل سوم در سقوط خرمشهر این بود که بنی‌صدر معتقد بود که ما باید به سبک اشکانیان بجنگیم یعنی زمین بدهیم دشمن را به داخل بکشانیم و زمان به دست بیاوریم و بعد از آن به دشمن هجوم ببریم. خود این موضوع هم در حمایت نکردن از جبهه خرمشهر و ارسال نکردن تجهیزات و مهمات مؤثر بود.

رضایی ادامه می‌دهد: وقتی یک فرمانده نظامی کنار بنی‌صدر می‌گوید خرمشهر ارزش نظامی ندارد، معلوم است که به اندازه کافی هم به آنجا اسلحه و مهمات نمی‌دهند و وقتی چنین اعتقادی در برخی افراد وجود داشته باشد این‌طور می‌شود. به هر حال همه این عوامل دست‌به‌دست هم داد و موجب سقوط خرمشهر شد. با این حال ۳۴ روز مقاومت شبیه یک معجزه بود چون ارتش عراق با تمام قدرت آمده بود که خرمشهر را بگیرد ولی یک مقاومت مردمی ۳۴ روزه ارتش رژیم بعث عراق را متوقف کرد و نتوانستند وارد خرمشهر شوند، بعد از آن با ترفندهای خیلی گسترده همچون بمباران‌ها توانستند شهر خرمشهر را تصرف کنند.

داستان یک شهر، از سقوط تا آزادی

وضعیت سیاسی کشور در زمان جنگ

سقوط خرمشهر دلایل زیادی دارد که به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان، یعنی به شروع جنگ بازمی‌گردد. نبود آمادگی کامل نیروهای مسلح که به‌طور عمده ارتش جمهوری اسلامی است یکی از عوامل است؛ آن زمان سپاه هم در بُعد نظامی‌گری به‌ویژه مرزداری و جنگ، وظیفه‌ای بر عهده نداشت و بیشتر وقت نیروهایش صرف حفاظت داخلی یعنی مبارزه با گروهک‌های ضدانقلاب می‌شد؛ پس از آن نیز حرکت‌های تجزیه‌طلبانه که در بعضی شهرهای مرزی از جمله کردستان یا مازندران و در بعضی موارد ترکمن‌صحرا و سیستان و بلوچستان بود، توان نظامی نیروی سپاه که در آن زمان یک نیروی جوان بود و هنوز مجهز به سلاح و تجهیزات لازم و پیشرفته نشده بود را صرف مبارزه با همین گروهک‌ها و تجزیه‌طلبی‌ها کرد و زمانی که جنگ آغاز شد، این نگرانی و درگیری در مرزها وجود داشت.

در طول مدتی که از خرمشهر دفاع می‌کردند، پیغام‌هایی که برای درخواست کمک نیروهای زرهی، توپ و تانک و سلاح‌های پیشرفته فرستاده بودند به جایی نرسید. به‌طور مداوم فرماندهان می‌گفتند که یگان‌های زرهی از فلان شهر به‌طور مثال از قزوین یا همدان حرکت کرده است و شما تحمل کنید، اما این امکانات تا روز سقوط خرمشهر فراهم نشد. خرمشهر به‌تصرف نیروهای بعثی درآمد در حالی که عمده نیروهایی که داخل خرمشهر بودند در حال مقاومت به شهادت رسیدند و تعداد محدودی توانستند در آخرین لحظات، آن‌هم برای جلوگیری از پیشروی عراق به سمت آبادان از طریق پل قدیم خرمشهر به این شهر برسند و زنده بمانند.

داستان یک شهر، از سقوط تا آزادی

روایت اهالی خرمشهر از ورود عراقی‌ها به شهر

ایاد برام‌زاده یکی از اهالی خرمشهر می‌گوید: حوالی ظهر بود که در خانه نشسته بودیم و رادیو گوش می‌دادیم، ناگهان صدای وحشتناکی به گوشمان رسید که متوجه شدیم صدای شلیک گلوله از سمت عراق است، نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاده است، از ترس به نخل‌ها پناه برده بودیم اما آن‌ها به نخل‌ها هم رحم نکردند، سر یک به یک آن‌ها را بریدند، با بی‌رحمی تمام به جان نخل‌ها افتادند و تا توانستند آن‌ها را سر بریدند. نخل‌ها، نخستین شهدا بودند؛ بعد از آن تانک‌ها وارد شدند، به خود آمدیم و دیدیم ۴۴۰ تانک مقابل دست‌های خالی ما قرار گرفتند. همه شوکه شده بودیم کسی نمی‌دانست چه خبر است

وی می‌افزاید: کمی که گذشت صدای شلیک گلوله‌ها بیشتر شد؛ همه فضا را دود و خاک فرا گرفته بود، از خانواده‌هایمان بی‌خبر بودیم، با بچه‌ها به سمت روستای «نهر یوسف» دویدیم، دست بردار نبودند طمع کرده بودند به خاک خرمشهر! فکر می‌کردند می‌شود سه، چهار ساعته خوزستان را اشغال کنند، از تانک‌ها پیاده شدند و ریختند توی کوچه و خیابان شهر، مردم هم ترس را کنار گذاشتند و جنگ تن‌به‌تن شروع شد.

این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه می‌دهد: شهید جهان‌آرا در خرمشهر چهار گروه تشکیل داد، من در گروه شهید سامری بودم، سردار سواریان جانشین محمد جهان آرا، فرمانده محور بود؛ ما جنگ ندیده بودیم که جنگ بلد باشیم، از پادگان دژ سلاح‌های برنو و ام یک گرفتیم، جثه‌هایمان تحمل این سلاح را نداشت، لگدش آن‌قدر قوی بود که وقتی شلیک می‌کردیم به عقب پرت می‌شدیم، اما ایستادیم شاید اگر الان بگویند روبه‌روی دشمن بایست قبول نکنم در صورتی که آن زمان با همین هم مقابل دشمن ایستادیم و به یک لشکر حمله کردیم، اما مگر کسی این‌ها را باور می‌کند؟

داستان یک شهر، از سقوط تا آزادی

عبدالحسین مرشدی از مدافعان خرمشهر و رزمندگان دوران هشت سال دفاع‌مقدس در خاطرات خود با اشاره به نخستین درگیری مسلحانه با عراقی‌ها در خرمشهر روایت می‌کند: «نخستین شبی که من و دو نفر از دیگر دوستانم مسلح به بمب بودیم، منتظر ماندیم تا وقتی هوا کاملاً تاریک شد به سمت گمرک حرکت کردیم تا ضربه‌ای به دشمن بزنیم. در میان رزمندگان کم‌کم جلو رفتیم تا به کنار دیواری رسیدیم که در واقع، آنجا خط مقدم جبهه محسوب می‌شد، فاصله ما با دشمن از آنجا کمتر از ۵۰ متر بود.

وی می‌افزاید: گاهی صدای تیراندازی عراقی‌ها شدت پیدا می‌کرد و گاهی هم کاهش می‌یافت. در تاریکی شب، تانک‌ها جلو نمی‌آمدند و پیدا کردن آن‌ها بسیار دشوار بود، اما از صدای حرکت تانک‌ها می‌فهمیدیم که فاصله‌شان دور است، در آن وضعیت نمی‌توانستیم با آن بمب‌های دستی، کاری کنیم، در نتیجه تا نیمه‌های شب هیچ اقدامی نکردیم. اما حدود ساعت یک بامداد تصمیم گرفتیم هر طور شده است داخل نیروهای عراقی نفوذ کنیم.

این رزمنده از حال‌وهوای آن روز می‌گوید: هوا خیلی تاریک بود، عکس‌العمل عراقی‌ها همچون آتش زیر خاکستر می‌ماند و در واقع شبیخون زدن ما ریسک بسیار بزرگی بود. آن شب بعد از اینکه جبهه کاملاً ساکت و صدای تیراندازی‌ها قطع شد. ما سه نفر خیلی آهسته از پناه یک دیوار بلند، خود را به عراقی‌ها نزدیک کردیم و به خاطر نزدیکی بیش از حد، در بعضی قسمت‌ها سینه‌خیز به جلو می‌رفتیم تا اینکه صدای صحبت کردن عراقی‌ها را از پشت بام منزلی شنیدیم که با زبان عربی اما خیلی آرام حرف می‌زدند، داخل گودالی نشسته بودیم و اطرافمان را نگاه می‌کردیم که ناگهان یک گلوله منور بالای سرمان روشن و تا چند دقیقه اطرافمان مثل روز روشن شد از فرصت استفاده و اطراف را شناسایی کردیم.

مرشدی ادامه می‌دهد: در همان لحظات کوتاه، یک خودروی عراقی را دیدیم که کنار دیواری پارک شده بود. به بچه‌ها گفتم: «من می‌روم آن خودرو را به آتش می‌کشم.» محمدی گفت: «عبدالحسین تنها کجا می‌روی؟ من هم همراهت می‌آیم. تنهایی خوب نیست.» دو نفری خیلی آهسته و سینه‌خیز به طرف آن خودرو حرکت کردیم. وقتی کاملاً نزدیک شدیم، با کمی دقت متوجه شدم داخل خودرو که لندرور بود، دو نفر خوابیده بودند، با ترس و لرز بیشتر کبریت را روشن کردم و به سر فتیله نزدیک کردم. وقتی فتیله کاملاً آتش گرفت، با دست راستم بطری را به طرف خودرو عراقی پرتاب کردم و قبل از اینکه ببینم بمب دستی به هدف خورده یا خیر، فرار را بر قرار ترجیح دادیم و با سرعت از آن محل فاصله گرفتیم. حین فرار به عقب نگاه کردم و دیدم که خودرو در حال سوختن و عراقی‌ها سرگردان و بی‌هدف در حال تیراندازی هستند.

داستان یک شهر، از سقوط تا آزادی

آزادسازی خرمشهر؛ نقطه عطفی برای شروعی دوباره

در فاصله ماه‌های مهر تا دی ۱۳۵۹ و پس از سقوط خرمشهر، نزدیک به سه ماه عملیات‌هایی برای آزادسازی شهر از طرف ارتش، سپاه پاسداران و نیروهای مردمی انجام شد، اما نتیجه موفقیت‌آمیزی حاصل نشد.

روز سوم خرداد ۱۳۶۱ یکی از بارزترین جلوه‌های نصرالهی و یکی از مهم‌ترین و زیباترین روزهای انقلاب اسلامی ایران است، در این روز شهر مقاوم‌خیز خرمشهر که پس از ۳۵ روز پایداری و مقاومت چهارم آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمده بود، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه)، در نهایت طی عملیات گسترده‌ای به نام عملیات «بیت‌المقدس» که ۲۵ روز به طول انجامید و در چهار مرحله اجرا شد، به محاصره کامل نیروهای ایرانی درآمد و پس از انهدام قُوای عراقی و اسارت شماری از نیروهای آن، خرمشهر به‌طور کامل آزاد شد و پرچم جمهوری اسلامی ایران بر فراز مسجد جامع این شهر به اهتزاز درآمد.

سوم خرداد سالگرد فتح خرمشهر و رشادت دلیرمردان بی ادعا گرامی و ماندگار است، این روز خاطره‌انگیز تا ابد در تاریخ و در دل‌ها می‌ماند، چراکه نقطه عطفی در تاریخ ایران اسلامی شد تا سرآغازی دوباره برای افتخارآفرینی جوانان رشید و آرامشی بر دل‌های داغ دیده این دیار پر مهر و تلاش باشد.
فرشاد صفرزاده؛ خبرگزاری ایمنا
کد خبر 756315

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.