به گزارش خبرگزاری ایمنا از تهران، تا چشم کار میکند، جمعیت دیده میشود از زن، مرد، پیر، جوان و کودکانی که به همراه پدر و مادر خود آمدهاند تا در مراسم تشییع رئیسجمهوری شرکت داشته باشند که برای خدمت به مردم سر از پا نمیشناخت، رئیسجمهوری که یاد شهید محمدعلی رجایی را برای ما زنده کرده بود، یاد مردی از یاران حضرت روحالله (ره)، یاد یک رئیسجمهور مکتبی که با خدمات، دلسوزی و مهربانیاش در دل همه جا باز کرده بود.
کسی ایستاده است وسط یک بلوار و عکس رئیسجمهور را پخش میکند، مثل روزهای انتخاباتی، منتها این بار عکسش سیاه و سفید شده است، فکر میکنم چقدر خوب انتخاب شده بود این رئیسجمهور!
مردم چند ساعتی است که به راه افتادهاند تا خودشان را به نماز رئیسجمهور شهید برسانند، رئیسجمهوری که سرباز ولایت بود و خود را خادم مردم میدانست و همیشه میگفت که من یک طلبه بیشتر نیستم و باید برای این مردم از جان مایه گذاشت.
لحظه به لحظه سیل حضور مردمی که خود را میخواهند به نماز شهدای خدمت برسانند، بیشتر میشود، آنان آمدهاند تا پیوند ناگسستنی با رئیسجمهور شهید ببندند و بگویند «تا پای جان با آرمانهای انقلاب ایستادهایم». همه آمدهاند، خیابانهای تهران لبریز از جمعیت شدهاند، مردم در حال عزاداری هستند، نوحه «ای اهل علم میروعلمدار نیامد» است که بر زبانها جاری شده است.
با زمزمه ورود پیکرهای شهدای خدمت به محل اقامه نماز همهمه میان جمعیت نیز زیاد میشود، یکی در آن میان میگوید رئیسجمهور از آخرین سفر استانی برگشته است، این بار توی پرچم برگشته است، با یک عمامه مشکی که انگار خاکی شده بود، دیگری میگوید شاید هم خاکی شده بود توی آن چند ساعتی که توی مه پیدایش نبود.
با خبر ورود رهبر انقلاب برای اقامه نماز جمعیت به یکباره سکوت میشود، نمیدانم شاید توی مغز ما سکوت شد، کی باورش میشد که رئیسجمهور یک کشور، توی جنگل گم بشود؟ آن هم به خاطر اینکه اینکه رفته یک چیزی را نزدیک مرز افتتاح کند؟ مگر یک رئیسجمهور نباید پشت میز باشد؟
زن و مرد کنار هم قامت برای نماز میبندند تا به خوبی خادم جمهوری شهادت بدهند که در این دوران سه ساله همیشه در حال دویدن برای حل مشکلات آنها بود و برای همین هم بود که تا سکاندار انقلاب در نماز میفرمایند اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا، صدای گریه جمعیت است که به آسمان بلند میشود.
نماز که تمام میشود مردم دوباره به راه میافتند، سیل جمعیت در خیابانها به جریان میافتد، مثل رود، با عجله، مردم میخواهند به رئیسجمهور شهیدشان برسند، زیر زبان میگویم رئیسجمهور یعنی این! باقی باید ادایش را دربیاورند.
آحاد مختلف مردم از شهرهای مختلف خود را به تهران رساندهاند تا در این مراسم باشکوه شرکت کنند، آنها آمدهاند تا ادای احترام کنند به رئیسجمهوری که مفهوم خادم بودن را خوب بلد بود، خدمت کرد و در راه خدمت جانش را فدا کرد.
آنچه در میان این جمعیت خودنمایی میکند حضور اتباعی است که آنها نیز سوگوار خادم ملت ایران شدهاند، خادمی که نه تنها مایه عزت ایران شده بود که زمانی که سال گذشته در سازمان ملل قرآن را بالا برد، همه مسلمانان آزاده به وجودش افتخار کردند که اینچنین حافظ کتاب خدا و معجزه پیامبر خاتم شده است که توهین به آن را بر نمیتابد.
جمعیت خیال متفرق شدن ندارند، هنوز خیابانها مملو از مردمی است که گریه امانشان نمیدهد و چشمانشان آرام نمیگیرد، چه بسا روزگاری دست نوازش رئیسجمهور بر سرشان کشیده شده بود یا لبخند یک خادم ملت به آنها و همدردی و دلسوزیاش، امید را در دلهایشان جوانه زده بود.
نظر شما