خبرگزاری ایمنا: سیدعلی معرکنژاد، مدیر کل امور ارتباطات و بینالملل شهرداری اصفهان درباره گفتمان و مؤلفههای «شهر زندگی» در یادداشتی نوشت: «در اصفهان شعاری به نام «اصفهان من، شهر زندگی» داریم و یکی از سختیهای کارهای روابطعمومی این است که هر نشانهای از شعارها وجود دارد، اصلاحیهای بر آن ایجاد کند و پس از آن دوره یک کار جدید انجام دهد تا به گفتمان تبدیل شود.
در دورهای که زندگی میکنیم، مشکلات نسبت به سالهای قبل بیشتر و چندبعدی شده است، مسائل از یک طریق و روش قابل حل نیست و روز به روز با پیچیدگی مواجه میشویم که راهحل آنها نیز سختتر میشود و نیاز به تمرکز، دقت در سرمایهگذاری و اقدام دارد.
تمایل شهرداری همچون دیگر سازمانها به گریز از مرکز است و علت آن کمکارکردی ابزارهای موجود تمرکزساز در سیستم (همچون برنامه و بودجه) است، گفتمان با بدیهی کردن نظام دال و مدلولی و ساخت پارادایم ذهنی مشترک هم خلاقیتها و فردیتها را به میدان میآورد و هم در عین حال بر اساس الگوهای مشترک ارزشی و ذهنی عمل میکند.
راه مداخله ساختار قدرت در فرایند گفتمان
شعار، گفتمان (اراده سیاسی، کنشگران مدیریتی، ادبیات مفهومی) و گفتمان فرهنگی (امر فرهنگی، بازیگران اجتماعی، جزئی از فرهنگ جامعه) راه مداخله ساختار قدرت در فرایند گفتمان است.
ویژگیهای چتر گفتمانی
چتر گفتمانی معنا دهنده، بهوجود آورنده فضای مشترک، نظامدهنده، دارای قدرت فراگیر، پویا و تکمیلشونده است.
تبیین گفتمان شهر زندگی
مرحله اول تبیین گفتمان شهر زندگی با هدف بررسی وضعیت شهر، تعیین نسبت شبکه مفهومی شهر زندگی با شهر اصفهان و ارائه راهبردهای کلان است، این مرحله از طریق روش علی-لایهای انجام میشود و جامعه آماری آن مدیران، اسناد و منابع است.
واکاوی
مرحله دوم واکاوی، سنجش و شاخصسازی گفتمان شهر زندگی است که با هدف صحتسنجی، تدقیق و تصحیح نتایج انجام میشود، از طریق روش تحلیل محتوا، پیمایش و دلفی بررسی میشود و جامعه آماری آن شهروندان، کارشناسان و مدیران هستند.
فرا استنتاج
مرحله سوم فرا استنتاج است که در آن تلفیق نتایج و فرا استنتاج انجام میشود.
تبیین گفتمان شهر زندگی شامل مسائل آشکار (مطالعه مسائل اصفهان در رسانهها و تریبونهای رسمی و غیررسمی)، علل سیستمی (مطالعه اسناد شهرداری بهویژه اسناد توسعه)، جهانبینی و گفتمان (مطالعه دیدگاه صاحبنظران و متفکران) و استعارهها و اسطورهها (مطالعه آثار مربوط به فرهنگ عامه، خلقیات اصفهانی، امثال و حکم، مطالعات آیندهپژوهانه و مطالعه تاریخ اصفهان) میشود.
منابع مورد استفاده
در راستای رسیدن به این گفتمان از بیانات امام و رهبری درباره شهر و شهرداری، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت، اسناد پیشرفت اصفهان در ادوار مختلف، منشور شورا و گزارشهای مرتبط در مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر، مطالعات و دادههای موجود در سامانه مدیریت دانش و سامانه رسا شهرداری اصفهان، همچنین آمارنامه و اطلس شهر اصفهان، مطالعات، متن جلسات و منابع مرتبط در سازمان فرهنگی تفریحی، همچنین مدیریت خلاقیت و فناوریهای نوین شهرداری اصفهان، آثار مرتبط اندیشمندانی همچون دکتر نامور مطلق، دکتر داوری اردکانی، دکتر رفیعپور، دکتر نقیزاده، منابع مربوط به ادبیات شهر همگرا، روایت شهر و دبیرخانه شهر اسلامی و مطالعات آیندهپژوهانه درباره آینده اصفهان و دیگر کلانشهرهای ایران بهره گرفتهایم.
مصاحبه با شهردار، معاونان، برخی اعضای شورای اسلامی شهر و مدیران میانی انجام شده است؛ در بخش واکاوی طراحی شبکه مرتبط با گفتمان «اصفهان من، شهر زندگی» صورت گرفت که منجر به استخراج استعارههای اصلی گفتمان «اصفهان من، شهر زندگی» شد.
در بخش سنجش بررسی نگرش افراد در رابطه با گفتمان «اصفهان من، شهر زندگی» منجر به تعیین وضعیت مؤلفههای شهر زندگی و آزمون روابط بین این مولفهها شد.
در بخش شاخصسازی، شاخصسازی مفاهیم شهر زندگی منجر به معنایابی علمی و عملیاتی شهر زندگی شد.
معنای شهر زندگی
شهر زندگی در چهار لایه مسائل آشکار، علل سیستمی، جهانبینی، پارادایم و استعاره، اسطوره تعریف میشود.
لایه مسائل آشکار
وضع موجود: وضعیت زیستپذیری شهر اصفهان در حال حاضر با نارضایتیهایی همراه است، درواقع از نظر تمام شهروندان زیستپذیری شهر اصفهان در وضعیت نامطلوبی قرار دارد؛ در این بین وضعیت ابعاد زیست محیطی نسبت به سایر ابعاد زیستپذیری در اوضاع نابسامانتری قرار گرفته است.
تهدید زیستپذیری تا آنجا برای شهر اصفهان به یک معضل تبدیل شده است که مسائل زیستی اقتصادی و اجتماعی به ترتیب با میانگین ۴.۰۵، ۳.۷۴ و ۳.۲۴ نامطلوب ارزیابی شدهاند، در این شرایط معضلات زیستمحیطی همچون خشکی زایندهرود تداوم پیامدهای ناشی از خشکسالی سالهای اخیر، وجود صنایع آلاینده، افزایش شدید ارزش زمین، سهم مسکن از سبد خانوار و موارد بسیار دیگر امنیت زندگی در اصفهان را با خطر روبهرو کرده است و موارد ذکر شده موجب از دست رفتن امنیت خاطر زندگی شهروندان شده و کیفیت زندگی آنان را تنزل داده است.
وضع مطلوب: شهر زندگی در اولین گام، اصفهان را شهری برای زیستن میخواهد؛ شهری که مردم آن مسئلهای در برطرف کردن نیازهای ضروری خود ندارند و به عبارت دیگر شهر قابل زیست است، همچنان که مردم در آن ضمن داشتن حداقلهای زیستی احساس زیستپذیری مطلوبی داشته باشند و امنیت ذهنی نسبت به مسائل زیستی داشته باشند.
این قابلیت زیستپذیری را در ابعاد گوناگون میتوان تعریف کرد در واقع برای زیستپذیری حضور حداقل قابل قبولی از تمام ابعاد لازم است، منظور از ابعاد گوناگون زیستپذیری توجه به بستر محیط شهری بهعنوان بستر زندگی، توجه به ویژگیهای اقتصادی برای جلوگیری از تناقضات و جداییگزینیها، توجه به مسائل اجتماعی برای ایجاد یکپارچگی و همگرایی میان مردم و ساختارهای شهری و در نظر گرفتن مسائل کالبدی برای تأمین نیازهای روزمره مردم است.
تعریف عملیاتی: زیستپذیری را در ابعاد کالبدی، محیطی، اجتماعی و اقتصادی میتوان تعریف کرد؛ در ابعاد کالبدی موارد عینی متناسب با مکان و فضا در زیستپذیری محیطی موارد متناسب با محیط زیست و اقلیم در زیستپذیری اجتماعی موارد متناسب با مسائل و هنجارهای اجتماعی و در زیستپذیری اقتصادی، بعد اقتصادی شهر و شهروندان و شهرداری مورد بررسی قرار گرفته است.
در زیستپذیری کالبدی حداقلهای قابل زیست برای مردم در دستههای کاربریهای شهری مسکن، بافت فرسوده، فضاهای شهری، زیرساختهای شهری، حملونقل عمومی و ترافیک، زیباسازی و بافت تاریخی تعریف میشوند، برای تأمین حداقلی از زیستپذیری محیطی، ابعاد آلودگی محیطی، پسماند، آب آشامیدنی سالم، محیط زیست و اقلیم، انرژی و بلایای طبیعی مورد تاکید قرار میگیرند.
برای تأمین حداقلی از زیستپذیری اجتماعی، ابعاد جمعیت، امنیت، مسائل و ناهنجاریهای اجتماعی و امید به زندگی ملاحظه میشود و برای تأمین حداقل از زیستپذیری اقتصادی، ابعاد اقتصاد شهر، اقتصاد شهروندان، ارزش خدمات شهرداری و ارزش زمین باید تأمین شود.
لایه علل سیستمی
واگرایی سیستمی، گسست اجتماعی
وضع موجود: در وضع موجود، عملکردهای مجزا، ساختارهای دوقطبی و ناپایدار و شهروندانی که دچار گسست اجتماعی شدهاند وهمچون دانههای تسبیح از هم جدا میشوند را شاهد هستیم؛ اجزای سیستم بدون توجه به همگرایی و هماهنگی با سایر اجزا و کلیت سیستم در حال فعالیت هستند، نگاه واحدی برای ادامه حیات شهر اصفهان وجود ندارد، تکثرگرایی اهداف به اوج خود رسیده است و محوری برای همنوایی در شهر وجود ندارد.
در چنین شرایطی فعالیتهای درست نیز امکان ایجاد تغییر مثبت در سیستم را ندارد؛ برآیند همسویی فعالیتها است که تغییرات درست و مقتضی را مکن میسازد، از همین رو در گام دوم، شهر زندگی، شهری هماهنگ است شهری که همسویی بین مدیریت شهری و شهروندان وجود دارد.
شهر موجود زنده، همآهنگی زندگی
وضع مطلوب: در این مرحله، شهر زندگی به دنبال آن است تا سیستم مدیریت شهری را به سمت هماهنگی اجزا پیش برد، همچنین سهم شهروندان در اداره شهر را افزایش دهد. به عبارت دیگر در این گام علل سیستمی، مشکلات عینی مرحله قبل مورد واکاوی قرار میگیرد.
مشکلاتی که روزمره شهر و شهروندان را درگیر میکند، همچون یک کلاف سردرگم ریشه در مسائل مختلفی دارد، در این گام علل سیستمی و نقش سیستم مدیریت شهری در رفع این مشکلات شهر و شهروندان مورد بررسی قرار میگیرد.
در مثال کوه یخ هنگامی که مشکلات شهر شناسایی میشود، سیستم مدیریت شهری نخست به واکاوی علل این مشکل درون مجموعههای خود میپردازد؛ به عبارت دیگر دومین سطح از کوه یخ، خود سیستم مدیریت شهری، ناکارآمدیها و ناهماهنگیهای آن است.
در این مرحله شهر زندگی بر آن است تا مدیریت شهری را به سمتی پیش ببرد که تصمیماتی نگیرد تا قطبیتهای اجتماعی را تشدید کند، بینظمیهای موجود در ساختار شهری را دامن نزند، مردم را در تقابل با هم قرار ندهد و در جان کلام در تمام وجوه به سمت هماهنگی حرکت کند، بهسان اعضای یک ارکستر که اگر چه سازهای مختلف و نوتهای متفاوت مینوازند، اما در کنار هم سرودی زیبا را به منصه ظهور میرسانند.
شهر هماهنگ
تعریف عملیاتی: شهر زندگی شهر هماهنگ است، این هماهنگی ابعاد مختلفی همچون هماهنگی سازمانی، سرمایه اجتماعی و همگرایی دارد؛ به عبارت دیگر برای برقراری هماهنگی در شهر باید هماهنگی سازمانی، همگرایی مجموعه شهر و سرمایه اجتماعی شهروندان را مورد توجه قرار داد.
برای برقراری هماهنگی سازمانی باید هماهنگی درون و برونسازمانی، قانونگرایی و خدمات الکترونیک تأمین شود. منظور از همآهنگی درون و برونسازمانی بین مجموعه شهرداری و اعضای درونی آن، همچنین بین اجزای شهرداری و سایر متولیان سیستم شهری است و برای حفظ و ارتقای سرمایه اجتماعی که نقش مهمی در جلوگیری از واگرایی و گسستهای اجتماعی دارد، باید مشارکت، اعتماد و مردمباوری مورد توجه قرار گیرد.
برای تأمین سطح قابل قبولی سرمایه اجتماعی نیازمند تغییر در سطح مشارکت مردم، تقویت اعتماد میان مردم و سیستم مدیریت شهری و تقویت مردمباوری هستیم؛ برای برقراری همگرایی در شهر، آموزش و فرهنگسازی، سیستمهای شهری، عوامل نهادی و تابآوری ملاک قرار میگیرد. منظور از همگرایی ایجاد وفاق در سازمانها و نظامهای شهری است.
لایه جهانبینی، پارادایم
اختلال گفتمانی
وضع موجود: در وضع موجود اختلال در خط سیر اصلی شهر مشهود است. با هر تصمیم سیستم مدیریت شهری خط سیر شهر در آینده مشخص میشود. این خط سیر میتواند به سمت شهرهای جهانی و مدرن، شهرهای ایرانی، شهرهای اسلامی یا شهرهای ایرانی-اسلامی حرکت کند. گفتمان وضعیت موجود اصفهان، رو به سمت توسعه شتابان ناشی از نگاه سودمحوری و اولویت دستاوردهای اقتصادی دارد؛ نگاهی که در نهایت به هویتزدایی و شهر بیحافظه میانجامد.
در این نگاه تمایز میان اصفهان و شهرهای امارات متحده عربی نادیده گرفته شده است، در این نگاه تمام دستاوردها بر اساس میزان بازدهی اقتصادی سنجیده میشود. روح شهر، حیات محلات شهری، داستانهایی که نسل به نسل و سینه به سینه در گوش مردم پیچیده است و فدای بازدهی اقتصادی شده است تا این غول سرمایه هرروز فربهتر شود که این فربه به حذف طبقات متفاوت جامعه میانجامد.
افق متعالی زندگی، فضای حیات طیبه
وضع مطلوب: شهر زندگی در این مرحله به دنبال نکوهش توسعه و کنترل آن نیست، بلکه پیرو توسعهای است که هویت و حافظه شهروندان را خدشهدار نکند. به عبارت دیگر شهر زندگی در مرحله نخست با حداقلی از استانداردهای زندگی آغاز و در سومین مرحله شهر را نهتنها کالبدی برای برآورده کردن استاندارهای اولیه زندگی، بلکه مکانی برای بروز حیات طیبه و تکریم انسان میداند.
اگر اصفهان را شهری زیستپذیر و هماهنگ بدانیم، جایگاه هویت شهر در سومین مرحله شکل میگیرد. در توضیح دیگر در این مرحله، هنگامی که زیستپذیری و هماهنگی در شهر در وضعیت مطلوبی نباشد ریشه این وضعیت را در گفتمانهای مسلط در شهر باید جستوجو کرد، شهر زندگی بر آن است تا در تلاطم زندگی پرشتاب امروزی، حق زندگی را برای مردم حفظ و نگاهداری کند.
شهر متعالی زندگی
تعریف عملیاتی: برای تبدیل شهر به فضای حیات طیبه، ابعاد حس مکان، هویت، عدالت اجتماعی و فضای حیات طیبه مورد بررسی میگیرد، به عبارت دیگر زمانی که هویت تعریف شده، حس مکان شکل گرفته، عدالت اجتماعی رعایت شده و فضای حیات طیبه برقرار شده را در شهر شاهد باشیم، به درستی شهر از کالبد بیجان به سمت فضایی برای تکریم انسان حرکت کرده است. برای ایجاد هویت، هویت فردی، هویت دینی و ملی، هویت بصری و هویت اجتماعی باید ملاک قرار گیرد. برای تقویت حس مکان، ادراک معنایی و عملکرد مکان مورد تاکید قرار گرفته است.
به عبارت دیگر وجود پارهای از معانی و عملکرد تعریف شده منجر به تقویت حس مکان میشود. برای برقراری عدالت اجتماعی، باید رعایت عدالت فضایی در مقیاسهای محلی تا شهر و رعایت انصاف در ارائه خدمات مورد توجه قرار گیرد و برای شکلگیری فضای حیات طیبه باید وحدت، تعادل، هماهنگی، تفکر، حیا و کرامت انسانی مورد توجه قرار گیرد.
لایه استعاره، اسطوره
شهر / یخ زیر آفتاب
وضع موجود: آب مایه حیات است و آبادانی همواره با وجود آب پیوند داشته است، اصفهان نیز در پیوند با زایندهرود شکل گرفته و ماندگار شده است. در طول تاریخ اصفهان تجربههای تمدنی و شهری فراوانی را پشت سر گذاشته است و همین امر موجب شده است که از لحاظ فرهنگی و تاریخی تبدیل به یک «موزه» شود که از سراسر جهان همه را به خود جذب میکند. چنین تجارب و داشتههایی شخصیت شهر اصفهان را شکل داده است؛ شخصیتی که بنیادی برای تداوم زایندگی و ماندگاری اصفهان بوده است. داشتههای تاریخی و فرهنگی اصفهان همچون تکه یخی است که آبادانی، جاودانگی و ماندگاری را در خودش جای داده است.
یخ گرد هم آمدن لایههای حیات است، این تکه یخ، تجمیع شخصیت تاریخی، دینی و فرهنگی اصفهان است، اما در وضعیت موجود شاهد آب شدن تدریجی این تکه یخ هستیم. سرمایههای فرهنگی، طبیعی، معماری و هنری اصفهان و شخصیت شهری آن چیزی نیست که دوباره بهراحتی فراهم آید، آیا ما نیز لایهای بر لایههای یخ افزودهایم تا این شهر همچنان شهری برای زندگی بماند؟
شهروندان / معرق کاشی
وضع مطلوب: معرق کاشی شیوه هنرمندان است برای کنار هم قرار دادن نقشها و رنگهای گوناگون کاشیهای شکسته و خلق زیبایی از آن؛ تکه کاشیهایی که به هیچ نحو نمیشود در نقش پیشین جایی برایشان قائل شد. بازآفرینی کاشیهای شکسته را معرق میگویند و این به دست هنرمندی انجام میشود که بر نقوش مختلف کاشیها احاطه داشته باشد و به تفاوتهای نقوش اعتنا کند و با چیدمانی خردمندانه و هنرمندانه نقش متفاوت و زیبا پدید بیاورد.
مردم شهر اصفهان که امروز گسست و شکافی در هویت و انسجامشان دیده میشود بهسان آن کاشیهای شکسته هستند؛ جزئی از هویت این آب و خاک، اما متفاوت از نقش پیشین خودشان. در وضعیت کنونی چشمنوازی یک بنای فرهنگی منسجم و زیبا را نمیتوان در نقوش شکسته و متفاوت آن سراغ گرفت. نیاز از چشم زیبابین به این تفاوتها و تعارضها بنگرد و با دست هنرمندانه این نقوش را کنار هم قرار دهد؛ به نحوی که زیبایی دوچندانی خلق شود، بیآنکه تکه کاشی حذف شود یا نادیده انگاشته شود.
لازم است نظام هویتی شهروندان اصفهانی به مثابه تکههای شکسته شده کاشی دوباره کنار هم قرار گیرد و در قالب یک معرق کاشی، نقش یکپارچه را ترسیم کند. ارزشها، هنجارها و رفتارها، سنتها، آداب و رسوم که هر کدام قطعهای و تکهای از نظام هویتی شهروند اصفهانی هستند، گوشهای از معرق کاشی را به خود اختصاص داده و در بازسازی کاشی شکسته شده و ولید یک معرق کاشی نقش بازی میکنند.
معرق کاشی از کاشیهای نو پدید نمیآید، بلکه بازسازی تکههای کهنه است. شهروندان اصفهانی و نظام هویتی و شخصیتی آنان قرار نیست از نوع متولد شود، بلکه روح اصفهان دوباره به کالبد شکسته آنان دیده میشود دوباره زنده میشوند و کنار هم قرار میگیرند.
آنگاه است که شهروندان اصفهانی تبدیل به معرق کاشی میشوند؛ تفاوتها و تنوعها در کنار همدیگر قرار گرفته و نقش منسجم از هویت و شخصیت اصفهانی ترسیم میشود؛ نقشی که اساس زیستن در اصفهان آینده است. برای احیای اصفهان باید دستی در گذشته، سنت، مبناها و بنیادهای ارزشی، رفتاری و هنجاری داشت و دستی در اصفهان امروزی و اصفهان آینده. مفصلبندی این وجوه، به خلق یک نظام ارزشی-رفتاری شهروندان اصفهانی میانجامد که همزمان که مدرن و بهروز است، بر بنیاد هویت استوار است.
شهر روایتمند
تعریف عملیاتی: روح شهر به شناسایی روایتهای خفته در دل شهر میپردازد. طراحی در طول تاریخ ماندگار میشود که این روایتهای ناشنود تاریخ را واکاوی و به منصه ظهور برساند. استعارهها نقش ویژهای در آداب و رسوم، فرهنگ و رفتار شهروندان بر عهده دارد. استعارهها بهطور عمده رشتههای ذهنی مشترک بین شهروندان هستند که دیده نمیشوند، اما بسیاری از گروههای اجتماعی را میتوان به استعارهها مربوط دانست.
تعاریف شهر زندگی
شهر: شهر زندگی، شهری است که دارای حداقلهای زنده ماندن باشد و زیستپذیری قابل قبولی داشته باشد، شهر زندگی شهری است که بر اساس جهانبینی و نگرش مردمش ساخته میشود که در اصفهان بر پایه هویت، تاریخ و ارزشهای آن باید بنا شود، شهر زندگی، به معنای فضای حیات طیبه، علاوه بر نیازهای فیزیولوژیک و روانی به نیازهای معنوی و متعالی انسان نیز توجه میکند.
شهرداری: شهرداری در شهر زندگی علاوه بر کالبد شهر، به روح و مردم شهر توجه ویژهای دارد، از شهرداری در شهر زندگی نه به عنوان رقیب مردم، بلکه به نیکنامه یاد میشود، شهرداری در شهر زندگی به کیفیت زندگی در شهر توجه دارد و طوری اداره میشود که به زیستپذیری آن آسیب وارد نشود، شهر زندگی شهری است که در آن، مسئله شهرداری همان مسئله مردم است.
شهروندان: شهر زندگی شهری است که مردم در آن نسبت به حداقلهای زندگی، خیالشان راحت باشد، شهر زندگی، شهری است که شهروندان آن حس تعلق، حس امنیت، حس عدالت، حس آزادی و حس حضور دارند، شهر زندگی شهری است که میان مردم و نهادهایش اجماع و همگرایی وجود دارد.
شهر زندگی، شهری است زاینده که شهروندانش اعضای یک خانواده بزرگ هستند، به آن حس تعلق دارند و شهرداری آن نیکنام است؛ در «اصفهانِ من، شهر زندگی» زندگی از حداقلهای آن تا افق متعالی توحیدی با هماهنگی تمام اجزا جریان دارد.»
نظر شما