علی حسننژاد در گفتوگو با خبرنگار ایمنا از مازندران با اشاره به اینکه آداب و رسوم ماه مبارک رمضان در این استان متنوع و در زمانهای متفاوت به اجرا درمیآید، اظهار کرد: در طول ماه رمضان تشخیص درست ساعت شرعی صبح، ظهر و غروب و دعوت مردم به مدیریت زمان به دلیل تغییرات در زندگی و خلق و خوی مردم به صورت یک آئین درآمده است و افراد به عنوان نماینده مذهبی و آئینی مردم این کار را انجام میدادند و در برخی خانوادهها نسل به نسل وجود دارد.
وی با بیان اینکه در مازندران اطلاع دادن وقت افطار در گذشته به این شکل بود که رصد زمان غروب آفتاب کاری تخصصی بود که عدهای آن را انجام میدادند، گفت: «توپ افطار»، صدای اذان و حتی «نقارهخانه» در این استان وجود داشت که اعلام وقت افطار میکردند، در نقاطی همچون ساری و محمودآباد با صدای نقارهخانه زمان افطار اعلام میشد.
فعال فرهنگی و اجتماعی مازندران با بیان اینکه در خانوادههای این استان برای تهیه مواد اولیه «فرنی» همکاری و همیاری اهل خانه وجود داشت، افزود: در گذشته بهویژه در مناطق کوهستانی پیش از آغاز ماه رمضان به تهیه آرد برنج با استفاده از «اودَنگ» یا آسیاب آبی و «پادَنگ» مشغول میشدند و اقدام جالبی بود که امروزه کمتر دیده میشود، نه اینکه از بین رفته باشد، بلکه شکل آن تغییر کرده است و آرد برنج آماده که حاصل آسیاب برقی و شرکتهای تولیدی است، تهیه میشود؛ همه این اتفاقات در گذشته شکل و شمایل دیگری داشت.
حسننژاد عنوان کرد: کاسههای دو سر مهربانی در ماه رمضان وجود دارد و هیچ کاسه پُری به در خانه کسی نمیرود که خالی برگردد، مهربانی در این ماه بهویژه در روستاها وجود دارد.
وی یکی از موضوعات مهم تشخیص زمان افطار در نقاط مختلف مازندران را متفاوت دانست و مطرح کرد: مردم برخی روستاها پس از غروب آفتاب و غلبه تاریکی بر روشنایی سکهای در حیاط منزلشان قرار میدادند که اگر تاریکی به اندازهای بود که نمیتوانستند ادله سکه را بخوانند همان زمان افطار بوده است.
کارشناس و محقق فرهنگ بومی مازندران ادامه داد: در برخی دیگر از روستاهای این استان «لمپا» یا همان چراغ گردسوز را روشن میکردند و روی طاقچه قرار میدادند که اگر سایه آن در خانه روی فرش میافتاد زمان افطار را متوجه میشدند.
وی با بیان اینکه وقتشناسی افطار بر مبنی ماکیان و مرغ و خروس نیز بسیار جالب بود، بهطوریکه وقتی هنگام غروب مرغ و ماکیان داخل لانه خود میرفتند، میگفتند که زمان افطار است، در زمان سحر نیز زمانی خروس سه بار میخواند که بانگ اول اعلام سحر، بانگ دوم تناوب سحری و بانگ سوم دست کشیدن از خوردن غذا بود، تصریح کرد: آن زمان مازندرانیها برای تشخیص سحر با نگاه به آسمان بر این باور بودند اگر ستاره خوشه، پروین و روجا روبهرو قرار گیرند هنگام سحر است.
حسننژاد با تاکید بر اینکه تلاوت قرآن بین مردم بسیار مهم بود و پیش از پیدایش رادیو، سنت آموزش قرآنی در مکتبخانهها وجود داشته و در ماه مبارک رمضان بسیار پررنگ و با لحنهای قومی مازندرانی بوده است، اظهار داشت: «روزه سری» و «روزه بنده ونی» رسمی است که در آن بچههایی که برای اولین بار روزه میگرفتند از پدربزرگها و مادربزرگها روزه سری میگرفتندکه شامل گاو، گوسفند، زمین، طلا و چادر نماز بود و همچنان این تشویق در مازندران رایج است.
فعال فرهنگی و اجتماعی در مازندران گفت: یکی از موضوعات فراموش شده امروزه نامگذاری اسامی نوزادان بوده است، به نحوی که در گذشته خانوادههایی با دیدگاه مذهبی بر اساس ماههای قمری نام فرزندان خود را نامگذاری میکردند، مثلاً نام دختران را محرم یا ماهروزه و نام پسران را شعبان، رمضان و رمضانعلی قرار میدادند.
وی گفت: بعضی رسوم دیگر که از بین رفته است به این شکل بود که برخی خانوادههای علاقهمند به پسردار شدن نذر میکردند تا در ماه رمضان مردم را برای سحر بیدار کنند، بنابراین حلب و چوبی بر دست میگرفتند و موقع سحر در کوچه پسکوچه با کوبیدن روی حلب مردم را بیدار میکردند و این نذر دامن بسیاری از روستاها را در بر میگیرد.
حسننژاد با بیان اینکه آن زمان یکی از نذرهایی که تا چندین سال بهویژه در شهرهایی که زندان رایج بود و وجود داشت، نذر افطار زندان بوده است، یعنی فرد نذر میکرد، افطاری درست میکرد و داخل مجمعی بزرگ قرار میداد و در زمان افطار به درِ زندان میبرد تا نذرش را به زندانیان بدهد و این رسم بسیار عالی و نوعی حس همدردی مردم مازندران بوده است، افزود: آخرین غروب ماه مبارک رمضان در مازندران به این شکل است که خانه یکدیگر نمیرفتند و یکدیگر را برای افطار دعوت نمیکردند و در صورت ناچاری به خانه کسی رفتن، بهدلیل مشخص شدن فطریه در آخر شب همراه خود کمی نان یا خرما میبردند تا روزه خودشان را با آن باز کنند و فطریهشان بر عهده صاحبخانه نیفتد.
وی خاطرنشان کرد: فطر به معنای گشایش است که پس از یک ماه عبادت در روح و جان و جسم انسان اتفاق میافتد و مازندرانیها در آن روز با حضور در قبرستانها با دادن خرما و حلوا برای شادی روح رفتگانشان فاتحه قرائت میکردند.
نظر شما