به گزارش خبرگزاری ایمنا، تا چندسال قبل ماه رمضان، ماه سفرهها خوشرنگ و صمیمی در عین سادگی، قرآنخواندنهای از ته دل، مهمانیهای پربرکت و بیریا و ماه سریالهای خاطره انگیزی که سالها از ساختشان گذاشته اما هنوز پرمخاطب و جذاب هستند، حال و هوای دیگری داشت؛ سریالهایی که بعد از افطار، بهانه خوبی برای خندیدن و کنار هم جمع شدن اعضای خانواده بود و در دل و جان مخاطب نفوذ میکرد.
سفره افطار را که جمع میکنم، ناخودآگاه روی مبل تکیه میدهم و بی اراده تلویزیون را روشن میکنم؛ مثل آن روزهایی که کمک مادرم سفره را جمع میکردم و بعد آن با هم، کنار پدر روبهروی تلویزیون مینشستیم تا متهم گریخت پخش شود؛ تعجبآور نیست اگر وقتی از سریالهای ماه رمضان حرف میزنیم، یاد «متهم گریخت» بیفتیم، سریالی که شاید هرکدام از ما بارها آن را دیده باشیم و اگر صد بار دیگر هم پخش شود باز مثل دفعه اول پایش مینشینیم؛ با غم و شادی «هاشم آقا» همراه میشویم، عشق عشاق فیلم، یعنی «عباس» و «مشهدی قربان» را ستایش میکنیم و دلسوزیهای «سرور خانم»، مفهوم مادر بودن را برایمان تداعی میکند.
نه تنها داستان متهم گریخت، بلکه حتی موسیقی تیتراژش هم خاطرهانگیز است، به طور کلی، متهم گریخت، بهانه خوبی برای این است که چند دقیقهای از غم گریخت و هم زمان، هم خندید و هم مسائل اجتماعی را به بهترین شکل ممکن بیان کرد.
خانه به دوش نیز از دیگر سریالهای خاطرهانگیز به کارگردانی رضا عطاران بود که در ماه رمضان سال ۱۳۸۳ از شبکه سه سیما پخش شد؛ البته که هنوز هم تلویزیون آن را بعد از افطار پخش میکند و هنوز به اندازه قبل، محبوب است؛ خانه به دوش، روایتگر زندگی خانوادهای با طبقه اجتماعی متوسط رو به پایین است و پدر خانواده به ناچار به مشاغلی مثل هندوانه فروشی با وانت روی آورده است؛ با این حال برای حل مشکلات مالی خود و خانوادهاش از راه حلال، به طور اتفاقی با آقای بیات آشنا میشود و تصمیم میگیرد به مالزی سفر کند که در این راه با مشکلات زیادی روبهرو میشود.
آنچه در این سریال مشهود است، به نمایش گذاشتن طبقههای مختلف اجتماعی و نشان دادن اهمیت بنیان خانواده با وجود تمام سختیهاست؛ موضوعی که انگار عضو گمشده امروز سینما و گاهی تلویزیون شدهاست.
هنر روایت دردها به زبان طنز، اتفاق خوبی در تلویزیون بود؛ آن هم در ماه مبارک رمضان که بهانهای برای باخبر شدن از حال هم نوع است، اما حیف و صد حیف که خیلی وقت است دیگر چنین سریالهایی مهمان خانه ایرانیان نشده است؛ با این حال، باید در کنار تکرار مکرر همین جنس سریالها، اندیشید که دلیل جای خالی محصولات با کیفیت، مخصوصاً با زبان طنز در تلویزیون چیست و چگونه باید آن را حل کرد.
بر همین اساس علی قاسمیان روزنامهنگار سینمایی درباره کاهش میزان استقبال از سریالهای ماه رمضان به خبرنگار ایمنا میگوید: به نظر من علت اصلی، این است که سریال سازان موفق به علل مختلف، کمتر در تلویزیون حاضر میشوند، مثلاً گاهی تلویزیون به آنها علاقه نشان نمیدهد یا از مثلاً نظر مالی همکاری وجود ندارد؛ برای مثال نتیجه این اتفاق این است که با توجه به شنیدهها، «رستگاری» آخرین اثر مسعود ده نمکی، با استقبال خوبی مواجه نشد، از نظر ساختاری و کیفی ضعیف بود و در شرایط عادی، یک سریال متوسط رو به پایین حساب میشد، اما با این حال این سریال برای ماه رمضان و عید نوروز پخش شد؛ عید نوروز و ماه مبارک رمضان، دو زمان طلایی برای تلویزیون است و اخیراً هم این دو با هم متقارن شدهاند بنابراین باید بهترین محصولات روی آنتن بروند با این حال اینطور نیست.
وی اضافه میکند: نکته دیگر این است که علاوه بر کیفیت، برخی از سریالها ارتباط مشخصی با ماه مبارک رمضان ندارند و گاهی شاهدیم که سریالهایی با موضوعات جاسوسی، سیاسی و امنیتی در این دوران پخش میشود که ربطی به فضای معنوی ماه مبارک رمضان ندارد.
این روزنامه نگار سینمایی ادامه میدهد: سریالی مثل زیر خاکی با وجود طنز بودن، ارتباطی با فضای معنوی ماه مبارک رمضان ندارد با این حال به خاطر کیفیت و مخاطب بالای آن شاید بتوان کمی با اغماض به آن نگاه کرد؛ همچنین به نظر میرسد دلیل عدم استقبال مخاطب از سریال هفت سر اژدها هم بی ارتباط بودن با ماه مبارک رمضان است.
قاسمیان خاطر نشان میکند: به طور کلی در اغلب سریالهای تلویزیون و نه تنها ماه رمضان، بحث توجه کم به متن و کیفیت فیلمنامه وجود دارد، در سینما ویژگیهای متفاوت فرمی وجود دارد که در مجموع هنر سینما را میسازد اما در تلویزیون بیشتر با یک صنعت مواجه هستیم که بیشترین تلاش این است که مخاطب را جذب کند، مخاطب صرفاً با قصه خوب جذب میشود، وقتی متن، سهلانگارانه به رشته تحریر درآورده شود و پر از حفره و نکاتی که مخاطب با آن ارتباط برقرار نمیکند باشد، طبیعی است که محصول نهایی هر چقدر هم که هزینه داشته باشد، مثل سریال هفت سر اژدها بابت آن به خارج از کشور هم رفته باشند و مثل بعضی سریالها حتی بهترین بازیگران را به کار بگیرند که بعضاً کسانیاند که در آثار موفق دیگر حضور جذاب و تماشایی داشتند، با این حال نتوانند مخاطب زیادی جذب کنند زیرا متن خوبی نداشتهاند.
اما در ماه مبارک رمضان، سریالهای دیگری از جنس ماورا و معنویت هم پخش میشد تا اندکی به خودمان بیاییم و به برکت این ماه عزیز، بیشتر سری به آموزه دینی خود بزنیم؛ بهعنوان مثال سریال «ملکوت»، مجموعه تلویزیونی بود که در رمضان ۱۳۸۹ به کارگردانی محمدرضا آهنج از شبکه دو پخش شد و فردی به نام حاج فتاح سلطانی (محمدرضا شریفینیا) پس از تصادف دچار مرگ مغزی میشود و به جهان ملکوت میرود در آن زمان فرشتهای (کوروش تهامی) به سراغ او میآید تا به گناهان او رسیدگی کند.
این سریال که نگاهی متفاوت و ملموس به عالم برزخ داشت، توانست مخاطبان زیادی را جذب کند، همچنین نشان دادن آثار ریا و تزویر از نکات قابل توجه این فیلم بود که خیلیها را بیدار کرد.
«او یک فرشته بود» نیز از دیگر سریالهای موفق این ژانر بود؛ این سریال به کارگردانی علیرضا افخمی، رمضان سال ۱۳۸۴ از شبکه دو سیما پخش میشد و توانست با محتوایی متفاوت نسبت به دیگر آثار ویژه ماه رمضان، مخاطبان بسیاری را به سوی خود جذب کند.
موضوع از این قرار است که بهزاد طی ماجرایی با زنی تصادف میکند و او را به خانه میآورد. به تدریج حرکات عجیبی از این زن که فرشته نام دارد، سر میزند و از سوی دیگری در قالب مردی به نام سرابی سعی در سردرگم کردن بهزاد دارد؛ در این سریال زندهیاد حسن جوهرچی در نقش بهزاد، بهاره افشاری در نقش فرشته (شیطان) حضور داشتند.
به گزارش ایمنا، در طول سالهای اخیر ایام ماه مبارک رمضان و عید نوروز از مهمترین زمانها برای بررسی عملکرد صداوسیما است چرا که تلویزیون در این دو مقطع زمانی بیشترین مخاطبان بالقوه را دارد و به برنامهسازان امکان بیشتری برای جلب توجه مخاطبان میدهد و مناسبتها جزو ایام طلایی آنتن محسوب میشوند و تلویزیون تمام تلاشش را برای موفقیت در مناسبتهای نوروز و ماه رمضان به انجام میرساند اما باید به این نکته توجه داشت که در این دو سال که این دو مناسبت با یکدیگر مقارن شده، فرصتی مناسب و در عین حال حساس وجود دارد؛ این همزمانی در عین اینکه میتواند شانس یا فرصتی برای تلویزیون به شمار آید، تهدید هم هست و متولیان و فیلمسازان باید این امر را مدنظر قرار دهند تا تلویزیون به روال سالهای قبل مخاطبان خود را در ایام راضی نگاه دارد.
نظر شما